فهرست نسل‌کشی‌ها بر پایه آمار تلفات


فهرست نسل‌کشی‌ها بر پایه آمار تلفات



هولوکاست

اروپای تحت اشغال آلمان نازی

۱۹۴۱ ۱۹۴۵

۵٬۷۵۰٬۰۰۰- ۶٬۰۰۰٬۰۰۰

۲/۳ میلیون نفر از یهودیان اروپا.



نسل‌کشی لهستانی‌

اروپای تحت اشغال آلمان نازی

۱۹۳۹ ۱۹۴۵

۱٬۸۰۰٬۰۰۰

۳٬۰۰۰٬۰۰۰

۶٪ تا ۱۰٪ از کل جمعیت غیریهودی لهستان. ۳میلیون یهودی لهستانی دیگر نیز در جریان هولوکاست در لهستان کشته شدند.



نسل‌کشی کامبوج

کمپوچیای دمکراتیک

۱۹۷۵ ۱۹۷۹

۱٬۳۸۶٬۷۳۴



۳٬۰۰۰٬۰۰۰

۱۵–۳۳٪

از جمعیت کامبوج کشته شدند شامل:

۹۹٪ از ویتنامی‌های کامبوج

۵۰٪ از چینی‌ها و چام‌های کامبوج

۴۰٪ از لائوها و تای‌های کامبوج

۲۵٪ از خمرهای شهری

۱۶٪ از خمرهای روستایی



نسل‌کشی ارمنی‌ها

امپراتوری عثمانی

(مناطق ترکیه، سوریه و عراق امروزی)

۱۹۱۵ ۱۹۲۲

۷۰۰٬۰۰۰

۱٬۸۰۰٬۰۰۰

حداقل ۵۰٪ از مردم ارمنی ساکن ترکیه کشته شدند



نسل‌کشی رواندا

رواندا ۱۹۹۴

۴۹۱٬۰۰۰

۸۰۰٬۰۰۰

۶۰–۷۰٪ از توتسی‌های رواندا کشته شدند

۷٪ از جمعیت کل رواندا کشته شدند



نسل‌کشی یونانیان شامل نسل‌کشی پونتی‌ها امپراتوری عثمانی

(مناطق ترکیه امروزی)

۱۹۱۴ ۱۹۲۲

۳۰۰٬۰۰۰

۷۰۰٬۰۰۰

حداقل ۲۵٪ از یونانی‌های آناتولی (ترکیه) کشته شدند.



نسل‌کشی جونغارها

دودمان چینگ (جونغارستان)

۱۷۵۵ ۱۷۵۸ ۴۸۰٬۰۰۰

۶۰۰٬۰۰۰

۸۰٪ از ۶۰۰٬۰۰۰ جونغار اویرات کشته شدند



نسل‌کشی چرکس‌ها

چرکسیه، قفقاز

۱۸۶۴ ۱۸۶۷

۴۰۰٬۰۰۰

۱٬۵۰۰٬۰۰۰

۹۰٪ تا ۹۷٪ از کل جمعیت چرکس‌ها توسط نیروهای روسی از کشته یا تبعید شدند.



نسل‌کشی بنگالی‌ها پاکستان شرقی (مناطق بنگلادش امروزی)

۱۹۷۱

۳۰۰٬۰۰۰

۳٬۰۰۰٬۰۰۰

۲٪تا ۴٪ از جمعیت پاکستان شرقی



نسل‌کشی آشوری‌ها

امپراتوری عثمانی (مناطق ترکیه، سوریه و عراق امروزی)

۱۹۱۵ ۱۹۲۳

۲۰۰٬۰۰۰

۷۵۰٬۰۰۰



نسل‌کشی هزاره‌ها

افغانستان هزاره‌جات (افغانستان)

۱۸۹۳ ۱۹۰۰

۵۰۰٬۰۰۰ ۶۰۰٬۰۰۰

۶۷٪ از مردم هزاره



نسل‌کشی‌های کرواسی شامل نسل‌کشی صرب‌ها دولت مستقل کرواسی (مناطق کرواسی، بوسنی و هرزگوین و صربستان امروزی)

۱۹۴۱ ۱۹۴۵

۲۰۰٬۰۰۰

۵۰۰٬۰۰۰

[ ۱۳٪ تا ۲۱٪ از صرب‌هایردولت مستقل کرواسی کشته شدند.



کشتارهای هوتوها در جریان جنگ نخست کنگو زئیر

۱۹۹۶ ۱۹۹۷

۲۰۰٬۰۰۰

۲۳۲٬۰۰۰



نسل‌کشی کولی‌ها

اروپای تحت اشغال آلمان نازی

۱۹۳۵ ۱۹۴۵

۱۳۰٬۰۰۰

۵۰۰٬۰۰۰

۲۵٪ از کولی‌های اروپا کشته شدند



عملیات لهستانی‌های کمیساریای خلق (نسل‌کشی لهستانی‌ها)

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

۱۹۳۷ ۱۹۳۸

۱۱۱٬۰۹۱

۲۵۰٬۰۰۰

۲۲٪ از لهستانی‌های شوروی کشته شدند (۱۴۰٬۰۰۰ نفر)



نسل‌کشی چچن‌ها و اینگوش‌ها

۱۹۴۴ ۱۹۴۸

۱۰۰٬۰۰۰

۴۰۰٬۰۰۰

۲۳٫۵٪ تا حدود ۵۰٪ از کل جمعیت چچن‌ها کشته شدند



نسل‌کشی آکولی‌ها و لانگوها به دست عیدی امین

اوگاندا

۱۹۷۲ ۱۹۷۸

۱۰۰٬۰۰۰

۳۰۰٬۰۰۰

نسل‌کشی دارفور

دارفور، سودان

۲۰۰۳

۹۸٬۰۰۰

۵۰۰٬۰۰۰



نسل‌کشی تیمور شرقی

تیمور شرقی، اندونزی

۱۹۷۵ ۱۹۹۹

۸۵٬۳۲۰

۱۹۶٬۷۲۰

۱۳٪ تا ۴۴٪ از جمعیت کل تیمور شرقی کشته شدند



ایکیزا

بوروندی

۱۹۷۲

۸۰٬۰۰۰

۳۰۰٬۰۰۰

۱۰٪ تا ۱۵٪ از جمعیت هوتوهای بوروندی کشته شدند



نسل‌کشی بامبوتی

کیوو شمالی، جمهوری دموکراتیک کنگو

۲۰۰۲ ۲۰۰۳

۶۰٬۰۰۰

۷۰٬۰۰۰

۴۰٪ از پیگمه‌های شرق کنگو کشته شدند



نسل‌کشی اسحاق‌ها

سومالی

۱۹۸۸ ۱۹۹۱

۵۰٬۰۰۰

۲۰۰٬۰۰۰



عملیات انفال

عراق

۱۹۸۶ ۱۹۸۹

۵۰٬۰۰۰

۱۸۲٬۰۰۰



'نسل‌کشی بوسنیایی‌ها و کروات‌ها

پادشاهی یوگسلاوی یوگسلاوی اشغالی (مناطق کرواسی، صربستان، بوسنی و هرزگوین و مونته‌نگرو امروزی)

۱۹۴۱ ۱۹۴۵

۴۷٬۰۰۰

۶۵٬۰۰۰



نسل‌کشی تامیل

(به‌ویژه در ۲۰۰۹)

تامیل ایلام، سری‌لانکا

۱۹۵۶ ۲۰۰۹

۴۰٬۰۰۰

۱۴۰٬۰۰۰+

میان ۱۰٪ و ۳۵٪ از تامیل‌های سری‌لانکایی ساکن تامیل ایلام تحت کنترل ببرهای تامیل.



کوچ اجباری تاتارهای کریمه

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ( جمهوری کریمه)

۱۹۴۴ ۱۹۴۸

۳۴٬۰۰۰

۱۹۵٬۴۷۱

کوچ اجباری و تبعیدهای پس از آن جمعیت تاتارهای کریمه را میان ۱۸٪ تا ۴۶٪ کاهش داد.



نسل‌کشی در آفریقای جنوب باختری

آلمان آفریقای جنوب باختری آلمان

۱۹۰۴ ۱۹۰۸

۳۴٬۰۰۰

۱۱۰٬۰۰۰

۶۰٪ (۲۴٬۰۰۰ از ۴۰٬۰۰۰) تا ۸۱٫۲۵٪ (۶۵٬۰۰۰ از ۸۰٬۰۰۰) از کل هرروها و ۵۰٪ از ناماعا کشته شدند.

نسل‌کشی گواتمالا

گواتمالا

۱۹۶۲ ۱۹۹۶

۳۲٬۶۳۲

۱۶۶٬۰۰۰

۴۰٪ از مایاهای (۲۴٬۰۰۰ نفر) گواتمالا کشته شدند



نسل‌کشی کالیفرنیا

کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا

۱۸۴۶

۱۸۷۳

۹٬۴۹۲–۱۶٬۰۹۴

۱۲۰٬۰۰۰



۸۰٪ از جمعیت سرخ‌پوست‌ها کشته شدند



نسل‌کشی بومیان کوئینزلند

کوئینزلند، استرالیا

۱۸۴۰

۱۸۹۷

۱۰٬۰۰۰

۶۵٬۱۸۰

۳٫۳٪ تا بیش از ۵۰٪ جمعیت بومیان کشته شدند

(۱۰٬۰۰۰[ تا ۶۵٬۱۸۰ از ۱۲۵٬۶۰۰ کشته شدند



نسل‌کشی روهینگیا

میانمار

۲۰۱۷

تاکنون



۹٬۰۰۰–۱۳٬۷۰۰

۴۳٬۰۰۰

پیش از۲۰۱۵ بحران مهاجران روهینگیا و سرکوب نظامی در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷, جمعیت روهینگیایی‌های میانماار میان ۱٫۰ تا ۱٫۳ میلیون بود. از سال ۲۰۱۵، بیش از ۹۰۰٬۰۰۰ مهاجر روهینگیایی به بنگلادش، دیگر کشورهای همسایه و کشورهای بزرگ اسلامی گریختند. بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ روهینگیایی در میانمار در کمپ‌های مهاجران هستند.



نسل‌کشی بوسنی

بوسنی و هرزگوین

۱۹۹۲ ۱۹۹۵

کمی بیش از ۸٬۰۰۰

۳۱٬۱۰۷–۳۹٬۱۹۹

بیش از ۳٪ جمعیت بوسنیایی‌های بوسنی و هرزگوین در دوران جنگ بوسنی کشته شدند.



کشتار ۱۸۰۴ هائیتی

هائیتی

۱۸۰۴ ۱۸۰۴

۳٬۰۰۰ ۵٬۰۰۰



نسل‌کشی سلکنام

شیلی، تیرا دل فوئگو

اواخر سده ۱۹ اوایل سده ۲۰

۲٬۵۰۰

۴٬۰۰۰

۸۴٪

نسل‌کشی شمار آن‌ها را به ۵۰۰ تا ۳٬۰۰۰ نفر کاهش داد.



نسل‌کشی ایزدی‌ها

منطقه تحت کنترا داعش در شمال عراق و سوریه

۲۰۱۴ ۲۰۱۹

۲٬۱۰۰–۴٬۴۰۰

۱۰٬۰۰۰



نسل‌کشی موریوری

جزایر چاتام، نیوزیلند

۱۸۳۵ ۱۸۶۳

۱٬۹۰۰

۱٬۹۰۰ ۹۵٪ از جمعیت موریوری توسط تاراناکیایی ریشه‌کن شدند. کشته‌شدگان خورده و بازماندگان برده شدند.زبان موریوری امروزه منقرض شده‌است.



کودک‌ربایی در حمله روسیه به اوکراین

روسیه مناطق تحت اشغال روسیه در اوکراین ۲۰۲۲ اکنون

۴۹۴



جنگ سیاه

(نسل‌کشی بومیان تاسمانی)

سرزمین وان دایمن، استرالیا

میانه دهه ۱۸۲۰

۱۸۳۲ ۴۰۰

۱٬۰۰۰



.

منابع



"ANALYSIS FRAMEWORK: Genocide" (PDF). Office of the UN Special Adviser on the Prevention of Genocide (OSAPG). United Nations. p. 1. Retrieved 2019-01-02.

Rosenfeld, Alvin H. (2008). "The Americanization of the Holocaust". In Moore, Deborah D. (ed.). American Jewish Identity Politics. Ann Arbor: University of Michigan Press. ISBN 978-0-472-02464-3.

"Documenting Numbers of Victims of the Holocaust and Nazi Persecution". Holocaust Encyclopedia (به انگلیسی). Retrieved 2018-12-06.

Berenbaum, Michael (2006). The World Must Know: The History of the Holocaust as Told in the United States Holocaust Memorial Museum (2nd ed.). Washington, DC: United States Holocaust Memorial Museum. ISBN 978-0-8018-8358-3.

David Furber and Wendy Lower (2008). "Colonialism and genocide in Nazi-occupied Poland and Ukraine". In Moses, A. Dirk (ed.). Empire, Colony, Genocide: Conquest, Occupation, and Subaltern Resistance in World History (به انگلیسی). Berghahn Books. p. 393. ISBN 978-1-78238-214-0.

Yehuda Bauer Comparison of Genocides. Studies in Comparative Genocide,1999 31–43.According to Polish sources, about three million ethnic Poles lost their lives during the war, or about 10 per cent of the Polish nation(...) large numbers were murdered, or died as a result of direct German actions such as denying food or medical treatment to Poles, or incarceration in concentration camps. There is no way of estimating the exact proportions, but I believe it would be difficult to deny that we have here a case of mass murder directed against Poles.German plans regarding Poles talked about denationalizing the Polish people, or in other words, making them into individuals who would no longer have any national identity(...)This is a case of genocide - a purposeful attempt toeliminate an ethnicity or a nation, accompanied by the murder of large numbers of the targeted group.''

"Polish Victims" (به انگلیسی). موزه یادبود هولوکاست. Retrieved 30 October 2020. It is estimated that the Germans killed between 1.8 and 1.9 million non-Jewish Polish civilians during World War II. In addition, the Germans murdered at least 3 million Jewish citizens of Poland.

Cherry, Robert D.; Orla-Bukowska, Annamaria (2007). Rethinking Poles and Jews: Troubled Past, Brighter Future (به انگلیسی). Rowman & Littlefield. p. 52. ISBN 978-0-7425-4666-0. ...and the ruthlessness of German rule in Poland, where three million gentiles also perished and the punishment for hiding a Jew was execution of captured rescuers and their immediate families.

Banki, Judith Herschcopf; Pawlikowski, John (2001). Ethics in the Shadow of the Holocaust: Christian and Jewish Perspectives (به انگلیسی). Rowman & Littlefield. p. 93. ISBN 978-1-58051-109-4. ...Along with those three million Polish Jews, three million Polish civilians were murdered as well....

"Documentation Center of Cambodia (DC-Cam)". www.d.dccam.org. Archived from the original on 18 August 2018. Retrieved 21 December 2020.

"Welcome | Genocide Studies Program". gsp.yale.edu.

Heuveline, Patrick (2001). "The Demographic Analysis of Mortality in Cambodia". In Reed, Holly E.; Keely, Charles B. (eds.). Forced Migration and Mortality. Washington, DC: National Academy Press.

The Quality of Mercy: Cambodia, Holocaust, and Modern Conscience. Touchstone. 1985. pp. 115–16.

Etcheson, Craig (2005). After the Killing Fields: Lessons from the Cambodian Genocide. Greenwood. p. 119. ISBN 978-0-275-98513-4.

Heuveline, Patrick (1998). "'Between One and Three Million': Towards the Demographic Reconstruction of a Decade of Cambodian History (1970–79)". Population Studies. 52 (1): 49–65. doi:10.1080/0032472031000150176. JSTOR 2584763. PMID 11619945.

Ginsborg, Paul (2014). Family Politics: Domestic Life, Devastation and Survival, 1900-1950. Yale University Press. p. 100. ISBN 978-0-300-21105-4.

Adalian, Rouben Paul (2004). "Armenian Genocide". Washington, DC: Armenian National Institute. Retrieved August 13, 2016.

McDoom, Omar Shahabudin (2020). "Contested Counting: Toward a Rigorous Estimate of the Death Toll in the Rwandan Genocide". Journal of Genocide Research. 22 (1): 83–93. doi:10.1080/14623528.2019.1703252. S2CID 214032255. If one examines the claims for the overall number killed, at the higher end lies the figure of 1,074,017 Rwandan dead. This number originates with the Rwandan government which conducted a nationwide census in July 2000, six years after the genocide. Toward the lower end lies an estimate from Human Rights Watch, one of the first organizations on the ground to investigate the genocide, of 507,000 Tutsi killed... I have estimated between 491,000 and 522,000 Tutsi, nearly two thirds of Rwanda’s pre-genocide Tutsi population, were killed between 6 April and 19 July 1994. I calculated this death toll by subtracting my estimate of between 278,000 and 309,000 Tutsi survivors from my estimate of a baseline Tutsi population of almost exactly 800,000, or 10.8% of the overall population, on the eve of the genocide... In comparison with estimates at the higher and lower ends, my estimate is significantly lower than the Government of Rwanda’s genocide census figure of 1,006,031 Tutsi killed. I believe this number is not credible.

Guichaoua, André (2020). "Counting the Rwandan Victims of War and Genocide: Concluding Reflections". Journal of Genocide Research. 22 (1): 125–141. doi:10.1080/14623528.2019.1703329. S2CID 213471539.

Sjöberg, Erik (2016). The Making of the Greek Genocide: Contested Memories of the Ottoman Greek Catastrophe (به انگلیسی). Berghahn Books. p. 234. ISBN 978-1-78533-326-2. Activists tend to inflate the overall total of Ottoman Greek deaths, from the cautious estimates between 300,000 to 700,000...

Perdue, Peter C. (2005). China Marches West: The Qing Conquest of Central Eurasia. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-01684-2.

"Russians won't admit expulsion of Circassians was genocide — but Ukrainians should". Euromaiden Press. 2016-05-21.

Shenfield, Stephen D. (1999). Levine, Mark D; Penny Roberts (eds.). The Circassians: A Forgotten Genocide. Massacres in History. p. 154. The number who died in the Circassian catastrophe of the 1860s could hardly, therefore, be less than one million, and may well have been closer to one-and-a-half million

"145th Anniversary of the Circassian Genocide and the Sochi Olympics Issue". Reuters. May 22, 2009. Archived from the original on July 2, 2012. Retrieved November 28, 2009.

Ellen Barry (May 20, 2011). "Georgia Says Russia Committed Genocide in 19th Century". The New York Times.

Richmond, Walter. The Circassian Genocide. p. 132. If we assume that Berzhe's middle figure of 50,000 was close to the number who survived to settle in the lowlands, then between 95 percent and 97 percent of all Circassians were killed outright, died during Evdokimov's campaign, or were deported.

Dummett, Mark (2011-12-16). "How one newspaper report changed world history". BBC News (به انگلیسی). Retrieved 2020-08-04.

"Bangladesh war: The article that changed history – Asia". BBC. 2010-03-25. Retrieved April 16, 2018.

"GENOCIDES from 1915 to 2006". Archived from the original on 2019-04-14.

R.J. Rummel (January 1997). Death By Government. Routledge. p. 331. ISBN 1-56000-927-6. The human death toll over only 267 days was incredible. Just to give for five out of the eighteen districts some incomplete statistics published in Bangladesh newspapers or by an Inquiry Committee, the Pakistani army killed 100,000 Bengalis in Dacca, 150,000 in Khulna, 75,000 in Jessore, 95,000 in Comilla, and 100,000 in Chittagong. For eighteen districts the total is 1,247,000 killed. This was an incomplete toll, and to this day no one really knows the final toll. Some estimates of the democide (i.e. Rummel's 'death by government') are much lower—one is of 300,000 dead—but most range from 1 million to 3 million. … The Pakistani army and allied paramilitary groups killed about one out of every sixty-one people in Pakistan overall; one out of every twenty-five Bengalis, Hindus, and others in East Pakistan. If the rate of killing for all of Pakistan is annualized over the years the Yahya martial law regime was in power (March 1969 to December 1971), then this one regime was more lethal than that of the Soviet Union, China under the communists, or Japan under the military (even through World War II).

Travis, Hannibal (December 2006). Native Christians Massacred': The Ottoman Genocide of the Assyrians During World War I. Genocide Studies and Prevention. Vol. 1. pp. 327–371.

"Assyrian Genocide". Lexicorient.

Excluding the Jews and Roma people sent to the German extermination camps.

"Axis Invasion of Yugoslavia – Croatia". Holocaust Encyclopedia. United States Holocaust Memorial Museum. 2010. Retrieved August 12, 2016.

Other sources give higher numbers for Serbian deaths, as in Ball, Howard (2011). Genocide: A Reference Handbook. ABC-CLIO. p. 124. ISBN 978-1-59884-488-7. Retrieved August 13, 2016.

Reyntjens, Filip (2009). The Great African War: Congo and Regional Geopolitics, 1996–2006 (PDF). New York: Cambridge University Press.

F. Emizet, Kisangani N. (July 2000). "The Massacre of Refugees in Congo: A Case of UN Peacekeeping Failure and International Law". The Journal of Modern African Studies. 38 (2): 163–202. doi:10.1017/S0022278X0000330X. JSTOR 161648.

König, Ulrich (1989). Sinti und Roma unter dem Nationalsozialismus (به آلمانی). Bochum: Brockmeyer. ISBN 978-3-88339-705-4. The count of half a million Sinti and Roma murdered between 1939 and 1945 is too low to be tenable.

Niewyk, Donald L.; Nicosia, Francis R. (2000). The Columbia Guide to the Holocaust. Columbia University Press. p. 47. ISBN 978-0-231-50590-1. Retrieved 5 July 2016.

"Germany unveils Roma Holocaust memorial: Memorial commemorates the 500,000 Roma victims of the Nazi Holocaust during World War II". aljazeera.com. October 25, 2012. Retrieved August 12, 2016.

Latham, Judith, ed. (1995). "First US Conference on Gypsies in the Holocaust". Current Affairs Bulletin (3–23928). Some estimates are higher, e.g. Sybil Milton: "Something between a half-million and a million-and-a-half Romanies and Sinti were murdered in Nazi Germany and Occupied Europe between 1939 and 1945"

Goldman, Wendy Z. (2011). Inventing the Enemy: Denunciation and Terror in Stalin's Russia. New York: Cambridge University Press. p. 217. ISBN 978-0-521-19196-8.

Joshua Rubenstein. "The Devils' Playground". The New York Times. Retrieved 2011-04-26. Rubenstein is the Northeast regional director of Amnesty International USA and a co-editor of The Unknown Black Book: The Holocaust in the German-Occupied Soviet Territories.

Almost all victims of the NKVD shootings were men, wrote Michał Jasiński, most with families. Their wives and children were dealt with by the NKVD Order No. 00486. The women were generally sentenced to deportation to Kazakhstan for an average of 5 to 10 years. Orphaned children without relatives willing to take them were put in orphanages to be brought up as Soviet, with no knowledge of their origins. All possessions of the accused were confiscated. The parents of the executed men – as well as their in-laws – were left with nothing to live on, which usually sealed their fate as well. Statistical extrapolation, wrote Jasiński, increases the number of Polish victims in 1937–1938 to around 200–250,000 depending on size of their families.

Michael Ellman, Stalin and the Soviet Famine of 1932–33 Revisited بایگانی‌شده در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine PDF file page 686

Wong, Tom K. (2015). Rights, Deportation, and Detention in the Age of Immigration Control. Stanford University Press. p. 68. شابک ‎۹۷۸۰۸۰۴۷۹۴۵۷۲. LCCN 2014038930. page 68

Chanturiya, Kazbek (23 February 2017). "After 73 years, the memory of Stalin's deportation of Chechens and Ingush still haunts the survivors". OC Media. Archived from the original on 27 November 2019. Retrieved 27 November 2019.

Wood, Tony. Chechnya: the Case for Independence. pp. 37–38.

Nekrich, Aleksandr (1978). The Punished Peoples.

Dunlop. Russia Confronts Chechnya. pp. 62–70.

Moshe Gammer (2006). Lone Wolf and the Bear. University of Pittsburgh Press. pp. 166–171. ISBN 0-8229-5898-8.

"Soviet Transit, Camp, and Deportation Death Rates". hawaii.edu. Retrieved 2019-05-29.

https://combatgenocide.org/?page_id=91

Guha-Sapir, Debarati; Degomme, Olivier (2005). "Darfur: counting the deaths (2). What are the trends?". Centre for Research on the Epidemiology of Disasters.

Reeves, Eric (2006-04-28). "Quantifying Genocide in Darfur".

Precise estimates of the death toll are difficult to determine. The 2005 report of the UN's Commission for Reception, Truth and Reconciliation in East Timor (CAVR) reports an estimated minimum number of conflict-related deaths of 102,800 (+/− 12,000). Of these, the report says that approximately 18,600 (+/− 1,000) were either killed or disappeared, and that approximately 84,000 (+/− 11,000) died from hunger or illness in excess of what would have been expected due to peacetime mortality. These figures represent a minimum conservative estimate that CAVR says is its scientifically-based principal finding. The report did not provide an upper bound, however, CAVR speculated that the total number of deaths due to conflict-related hunger and illness could have been as high as 183,000. The truth commission held Indonesian forces responsible for about 70% of the violent killings.

*This estimates comes from taking the minimum killed violently applying the 70% violent death responsibility given to Indonesian military combined with the minimum starved.

"Conflict-related Deaths in Timor Leste, 1954–1999. The Findings of the CAVR Report" (PDF).

"The CAVR Report". Archived from the original on 2012-05-13.

Precise estimates of the death toll are difficult to determine. The 2005 report of the UN's Commission for Reception, Truth and Reconciliation in East Timor (CAVR) reports an estimated minimum number of conflict-related deaths of 102,800 (+/− 12,000). Of these, the report says that approximately 18,600 (+/− 1,000) were either killed or disappeared, and that approximately 84,000 (+/− 11,000) died from hunger or illness in excess of what would have been expected due to peacetime mortality. These figures represent a minimum conservative estimate that CAVR says is its scientifically-based principal finding. The report did not provide an upper bound, however, CAVR speculated that the total number of deaths due to conflict-related hunger and illness could have been as high as 183,000. The truth commission held Indonesian forces responsible for about 70% of the violent killings:*This estimates comes from taking the maximum killed violently applying the 70% violent death responsibility given to Indonesian military combined with the maximum starved.

"Conflict-related Deaths in Timor Leste, 1954–1999. The Findings of the CAVR Report". cavr-timorleste.org. Archived from the original on May 13, 2012. Retrieved April 16, 2018.

White, Matthew. "Death Tolls for the Major Wars and Atrocities of the Twentieth Century: C. Burundi (1972–73, primarily Hutu killed by Tutsi) 120,000".

"International Commission of Inquiry for Burundi". ¶ 85. 2002. The Micombero regime responded with a genocidal repression that is estimated to have caused over a hundred thousand victims and forced several hundred thousand Hutus into exile

Krueger, Robert; Krueger, Kathleen Tobin (2007). From Bloodshed to Hope in Burundi: Our Embassy Years During Genocide (PDF). University of Texas Press. ISBN 978-0-292-71486-1 (PDF). p. 29.

"Between October 2002 and January 2003, two the rebel groups, the MLC and RCD-N in the East of the Congo launched a premeditated, systematic genocide against the local tribes and Pygmies nicknamed operation "Effacer le Tableau" ("erase the board"). During their offensive against the civilian population of the Ituri region, the rebel groups left more than 60,000 dead and over 100,000 displaced. The rebels even engaged in slavery and cannibalism. Human Rights Reports state that this was due to the fact that rebel groups, often far away from their bases of supply and desperate for food, enslaved the Pygmies on captured farms to grow provisions for their militias or when times get really tough simply slaughter them like animals and devour their flesh which some believe gives them magical powers. 11. Fatality Level of Dispute (military and civilian fatalities): 70,000 estimated" see: Raja Seshadri (7 November 2005). "Pygmies in the Congo Basin and Conflict". Case Study 163. The Inventory of Conflict & Environment, دانشگاه امریکن. Archived from the original on 4 March 2016. Retrieved 21 July 2012.

Penketh, Anne (2004-07-07). "Extermination of the pygmies". The Independent. Archived from the original on 2018-12-21. Retrieved 2018-12-21.

Straus, Scott (2015-03-24). Making and Unmaking Nations: The Origins and Dynamics of Genocide in Contemporary Africa (به انگلیسی). Cornell University Press. ISBN 978-0-8014-5567-4.

Jones, Adam (2017-01-22). Genocide, war crimes and the West: history and complicity. Zed Books. ISBN 978-1-84277-191-4.

"Investigating genocide in Somaliland". Retrieved April 16, 2018.

GENOCIDE IN IRAQ Human Rights Watch, 1993

The Crimes of Saddam Hussein – 1988 The Anfal Campaign PBS Frontline

Vladimir Geiger (2012). "Human Losses of the Croats in World War II and the Immediate Post-War Period Caused by the Chetniks (Yugoslav Army in the Fatherland) and the Partisans (People's Liberation Army and the Partisan Detachments of Yugoslavia/Yugoslav Army) and the Communist Authorities: Numerical Indicators". Revue für Kroatische Geschichte = Revue d'Histoire Croate. VIII (1): 77–121.

"Sri Lanka's dead and missing: the need for an accounting". Crisis Group (به انگلیسی). 2012-02-27. Retrieved 2020-06-09.

Petrie, Charles (2012). "Report of the Secretary-General's Internal Review Panel on United Nations Action in Sri Lanka". United Nations Digital Library System (به انگلیسی).

"Emerging Voices: Sri Lanka's Tamils Need Genocide Recognition and Innovative Justice Mechanisms". Opinio Juris (به انگلیسی). 2019-08-15. Retrieved 2020-06-09.

Buckley, Cynthia J.; Ruble, Blair A.; Hofmann, Erin Trouth (2008). Migration, Homeland, and Belonging in Eurasia. Washington, D.C.: Woodrow Wilson Center Press. p. 207. ISBN 978-0-8018-9075-8.

Allworth, Edward (1998). The Tatars of Crimea: Return to the Homeland: Studies and Documents. Durham: Duke University Press. p. 6. ISBN 978-0-8223-1994-8. LCCN 97019110. OCLC 610947243.

page, 34. ""Punished Peoples" of the Soviet Union: The Continuing Legacy of Stalin's Deportations" (PDF). Human Rights Watch 1991.

Nuhn, Walter (1989). Sturm über Südwest. Der Hereroaufstand von 1904 (به آلمانی). Koblenz: Bernard & Graefe. ISBN 978-3-7637-5852-4.

"Revised and Updated Report on thè Question of the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide". Whitaker Report. United Nations. According to the 1985 United Nations' Whitaker Report, some 65,000 Herero (80 percent of the total Herero population), and 10,000 Nama (50% of the total Nama population) were killed between 1904 and 1907

(Moses 2008، ص. 296).

Sarkin-Hughes, Jeremy (2008). Colonial Genocide and Reparations Claims in the 21st Century: The Socio-Legal Context of Claims under International Law by the Herero against Germany for Genocide in Namibia, 1904-1908. Westport, Conn.: Praeger Security International. p. 142. ISBN 978-0-313-36256-9.

Schaller, Dominik J. (2008). From Conquest to Genocide: Colonial Rule in German Southwest Africa and German East Africa. NY: Berghahn Books. p. 296. ISBN 978-1-84545-452-4.

Friedrichsmeyer, Sara L.; Lennox, Sara; Zantop, Susanne M. (1998). The Imperialist Imagination: German Colonialism and Its Legacy. University of Michigan Press. p. 87. ISBN 978-0-472-09682-4.

(Nuhn 1989).

Hoffmann, Anette (2007). Marie-Aude Baronian; Stephan Besser; Yolande Jansen (eds.). Diaspora and Memory: Figures of Displacement in Contemporary Literature, Arts and Politics. Amsterdam: Rodopi. p. 33. ISBN 978-90-420-2129-7. Retrieved 13 August 2016.

"Germany admits Namibia genocide". BBC. August 14, 2004. Retrieved 20 February 2016.

"German minister says sorry for genocide in Namibia". The Guardian. August 16, 2004. Retrieved 20 February 2016.

"UN Whitaker Report on Genocide, 1985". Prevent Genocide International. paragraphs 14 to 24, pages 5 to 10

Namely the 83% of the "fully identified" 42,275 civilians killed by human rights violations during the Guatemalan Civil War. See (CEH 1999، ص. 17), and "Press Briefing: Press conference by members of the Guatemala Historical Clarification Commission". United Nations. 1 March 1999. Retrieved 13 August 2016.

Applying the same proportion as for the fully identified victims to the estimated total amount of person killed or disappeared during the Guatemalan civil war (at least 200.000). See (CEH 1999، ص. 17).

Benjamin Madley

An American Genocide: The United States and the California Indian Catastrophe,1846–1873

"California Genocide". PBS. Archived from the original on 2007-07-08. Retrieved 2007-01-08.

Only the range of deaths caused by massacred

The total population decline of the period overall

Tatz, Colin (2006). Roger Maaka; Chris Andersen (eds.). "Confronting Australian Genocide". The Indigenous Experience: Global Perspectives. Canadian Scholars Press. 25: 16–36. ISBN 978-1-55130-300-0. PMID 19514155.

Evans, Raymond; Ørsted–Jensen, Robert (2014-07-09). "I Cannot Say the Numbers that Were Killed': Assessing Violent Mortality on the Queensland Frontier". AHA (paper). University of Queensland: Social Science Research Network. SSRN 2467836.

James Bennett (14 December 2017). "Rohingya death toll likely above 10,000, MSF says amid exodus". ABC. Retrieved 25 August 2018.

Laignee Barron (8 March 2018). "More Than 43,000 Rohingya Parents May Be Missing. Experts Fear They Are Dead". Time. Retrieved 25 August 2018.

Most recent estimate from the ICMP for Srebrenica alone: "ICMP and the Srebrenica Genocide" (PDF). International Commission on Missing Persons. July 2020. Archived from the original (PDF) on 30 September 2020. Retrieved 30 October 2020.

Calic, Marie–Janine (2012). "Ethnic Cleansing and War Crimes, 1991–1995". In Ingrao, Charles W.; Emmert, Thomas A. (eds.). Confronting the Yugoslav Controversies: A Scholars' Initiative. West Lafayette, IN: Purdue University Press. pp. 139–40. ISBN 978-1-55753-617-4. Footnotes in source identify numbers as June 2012.

The two figures consider all Bosniak civilians killed during the War in Bosnia and Herzegovina. For the second figure, see: Ball, Patrick; Tabeau, Ewa; Verwimp, Philip (17 June 2007). "The Bosnian Book of Dead: Assessment of the Database" (PDF). Falmer: The Institute of Development Studies, University of Sussex. Archived from the original (PDF) on 28 August 2016. Retrieved 12 August 2016.

Zwierzchowski, Jan; Tabeau, Ewa (1 February 2010). "The 1992–95 War in Bosnia and Herzegovina: Census-Based Multiple System Estimation of Casualties' Undercount" (PDF). Conference Paper for the International Research Workshop on 'The Global Costs of Conflict'. The Households in Conflict Network (HiCN) and The German Institute for Economic Research (DIW Berlin) 1–2 February 2010, Berlin: 15.

Girard 2011, pp. 319–322.

Chapman, Anne (2010). European Encounters with the Yamana People of Cape Horn, Before and After Darwin (1st ed.). Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-51379-1.

Adhikari, Mohamed; Carmichael, Cathie; Jones, Adam; Kapila, Shruti; Naimark, Norman; Weitz, Eric D. (2018). "Genocide and Global and/or World History: Reflections". Journal of Genocide Research. 20 (1): 134–153. doi:10.1080/14623528.2017.1363476. S2CID 80081680.

Gardini, Walter (1984). "Restoring the Honour of an Indian Tribe-Rescate de una tribu". Anthropos (به آلمانی). 79 (4/6): 645–7.

Ray, Leslie (2007). Language of the Land: The Mapuche in Argentina and Chile. Copenhagen: IWGIA (International Work Group for Indigenous Affairs). p. 95. ISBN 978-879156337-9.

Spencer, Richard (2014-10-14). "Isil carried out massacres and mass sexual enslavement of Yazidis, UN confirms". Daily Telegraph (به انگلیسی). ISSN 0307-1235. Retrieved 2019-10-13.

Boezio, Geraldine. "Four years after Da'esh's attacks on the Sinjar region of Iraq, survivors of sexual violence still await justice – United Nations Office of the Special Representative of the Secretary-General on Sexual Violence in Conflict" (به انگلیسی). Retrieved 2019-10-13.

Kopel, Dave; Gallant, Paul; Eisen, Joanne D. (2003-04-11). "A Moriori Lesson: a brief history of pacifism". National Review.

"Tommy Solomon". Archived from the original on 2016-01-23.

King, Michael (2011). The Silence Beyond. Penguin. p. 190. ISBN 978-1-4596-2301-9.

Denise Davis; Māui Solomon (28 Oct 2008). "Moriori: The impact of new arrivals". Te Ara: The Encyclopedia of New Zealand. NZ Ministry for Culture and Heritage. Retrieved 2009-02-07.

King, Michael (2000). Moriori: a People Rediscovered; revised ed. Viking. pp. 57–58. ISBN 0-14-010391-0. Original edition 1989

"The Genocide". Moriori Genocide. Retrieved 2018-10-19.

King, Michael (1989). "Moriori: A People Rediscovered". آوکلند: Viking: 136.

"Діти війни". childrenofwar.gov.ua (به اوکراینی). Retrieved 2023-07-01.

(Clements 2013، صص. 329–331)

خاطره  من از رونمایی از  ترجمه کتاب اقدام شرم آور تانر اکچام در  مورد  قتل عام ارامنه

خاطره من از رونمایی از ترجمه کتاب اقدام شرم آور تانر اکچام در مورد قتل عام ارامنه

تانر اکچام دانشمند ترک تبار متولد ترکیه است که به خاطر مواضعش در جانبداری از نسل کشی ارامنه در ترکیه تحت تعقیب قرار گرفته و ناگزیر به خروج از ترکیه و اقامت در آلمان شد.

او چندین کتاب در مورد نسل کشی ارامنه. لزوم شناسایی جهانی آن نوشته است اما معروف ترین اثر وی کتابی است به نام «اقدام شرم آور» که

در سال ١٩٩٩ منتشر شد. در سال ٢٠١٠

این کتاب به زبان فارسی ترجمه شد. برای رونمایی از ترجمه کتاب فصل نامه پیمان که من در آن عضو بودم با همکاری موسسه ترجمه و تحقیق هور ( که آن زمان درگیر رقابت های حزبی با جناح مخالف مثل الان نبود) یک کنفرانس یا گرد همایی در سالن اجتماعات ارامنه در خیابان جمهوری تهران با حضور خود تانراکچام برگزار کرد و من و دوستم هم از دعوت شدگان بودیم.

ابن اولین حضور تانراکچام در ایران بود. افراد گوناگون سرشناسی آمده بودند.

در ابتدا او شروع به سخنرانی کرد و همراه وی مترجمی هم بود که سخنان وی را ترجمه می کرد. هر چند که اکثریت حضار به‌زبان انگلیسی مسلط بودتد و حتی از مترجم ایراد می گرفتند ( در نظر داشته باشید که یک گردهمایی از قشر آکادمیک و تحصیل کرده و فرهیخته جامعه ایرانی بوده بنابراین طبیعی است به زبان انگلیسی مسلط باشند).

بعد از سخنرانی وی نمایندگانی از جامعه ارامنه به سخنرانی پرداختند از جمله روبرت بیگلربان نماینده ارامنه جنوب.

سپس مترجمین این کتاب یعنی بابک واحدی و محسن قائم مقامی در مورد کتاب سخنرانی کردند.

در پایان تانراکچام یک نسخه مجانی از این کتابش را به همه حضار هدیه کرد. دعوت شدگان در حالی که صف کشیده بودند یکی یکی پیش وی پی رفتند و او به هر کدام یک نسخه از این کتاب را همراه با امضای خودش که همان زمان در صفحه اول کتاب می‌کرد هدیه میداد.

وقتی نوبت من رسید من به او گفتم

My Grand father was from Van

یعنی پدربزرگ من از وان بوده

وان و دریاچه معروف آن اکنون در ترکیه است

او گفت

Really

واقعن ؟

گفتم yes

گفت

So you are vanetsi

یعنی پس تو وانتسی هستی

وانتسی վանեցի به ارمنی یعنی کسی که خودش یا اجدادش اهل وان هستتد.

پسوند ցի (tsi) وقتی در آخر یک مکان جغرافیایی بیاید نشان دهنده نسبت تعلق یک فرد به آن مکان در زبان ارمنی است.

این حرفش نشان داد که او قطعاً همراه با ارامنه در ترکیه زندگی کرده و دوستان ارمنی زیادی داشته و با فرهنگ ارمنی آشنا بوده.

روی صفحه اول کتاب اهدایش به من هم امضای خودش هست که من همچنان این کتاب اهدایی و امضای او را به یادگار نگه داشته ام :

در ابنجا شما تصویر این امضا در صفحه اول را می بینید

در ادامه توضیحاتی در مورد این کتاب و خود تانراکچام می اید

دکتر آلتوگ تانر آکچام (ترکی استانبولی: Altuğ Taner Akçam‎؛ زادهٔ ۲۳ اکتبر ۱۹۵۳) یک تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس، و فعال حقوق بشرترک‌تبار ساکن آلمان است.

وی با شجاعت کشتار ارمنیان را در ۱۹۱۵ میلادی، به دست حکومت ترکان جوان(ترکیه)، نسل‌کشینامید و خواستار احقاق حق ارمنیاناز سوی دولت ترکیه شد. آکچام نسل‌کشی ارمنی‌هارا مسئله‌ای خاص ارمنیان و تُرک‌ها نمی‌داند بلکه اعتقاد دارد که این یک مسئلهٔ جهانی است زیرا همانگونه که تجربه‌های بعدی نشان داد عواقب آن دامنگیر کل بشریت شد و تا زمانی هم که این نسل‌کشی از سوی جوامع بین‌المللی پذیرفته و محکوم نشود شاهد جنایاتی دیگر علیه بشریت خواهیم بود،.

‌‎اقدام شرم‌آور: نل‌کشی ارمنی‌ها و مسئله مسئولیت‌پذیری ترک‌ها

نام کتاب به انگلیسی

‌‎ A Shameful Act: The Armenian Genocide and the Question of Turkish Responsibility

نام کتاب به ترکی استانبولی

İnsan Hakları ve Ermeni Sorunu, İttihat ve Terakki'den Kurtuluş Savaşı'na‎

‌‎این کتاب در واقع ویرایشی است از تز دکتری آکچام است که در سال ۲۰۰۷ جایزه کتاب مینه‌سوتا را از آن خود کرد و به زبان‌های یونانی، رومانیایی، آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی و فارسی ترجمه و منتشر شده‌است.

‌‎مهمترین آثار آکچام و موضوع پایان‌نامهٔ دکترای وی است. این کتاب شهرتی جهانی برای آکچام به ارمغان آورد و تا امروز به زبان‌های یونانی، رومانیایی، آلمانی، اسپانیایی، فرانسه و فارسی ترجمه و منتشر شده‌است.

‌‎کتاب دیگر در این زمینه کتابی است با عنوان «مسئله ارمنی حل شده‌است» که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر و تاکنون پنج بار تجدید چاپ شده‌است. او همچنین کتاب کشتارها و تبعیدها، پروتکل‌های دادگاه‌های نظامی استانبول (۲۰۰۹ میلادی) را با همکاری واهاگن دردریان، استاد دانشگاه و تاریخ‌نگار ارمنی به رشتهٔ تحریر درآورد و آخرین کتاب وی نیز با نام «نوشتارهایی دربارهٔ سال ۱۹۱۵» (۲۰۱۰ میلادی) به چاپ دوم رسید.

‌‎توجیه رسمی ارائه شده برای این اخراج‌ها این بود که ارمنیان در زمان جنگ تهدیدی برای ارتش بوده‌است، و باید از صحنه جنگ دور می‌شدند. حال آنکه ارمنیان از مناطقی بسیار دور از خطوط مقدم جبهه که به هیچ وجه ربطی به جنگ نداشتند اخراج شدند. مهم‌تر اینکه آن‌ها را در واقع به مناطق جنگی فرستاده شدند، جایی پشت لشکرششم عثمانی در دیرالزور، یا پشت لشکر چهارم در حوران. علاوه بر این هیچ طرح و برنامه‌ای برای تضمین رفاه یا حتی نجات جان اخراجی‌ها، چه در طول سفر یا زمانی که به مکان مشخص شده برای اسکان مجددشان، وجود نداشت. افزون بر این کمک‌های آلمان، آمریکا و سازمان‌های کمک‌رسانی بین‌المللی همگی پس زده شدند.»

‌‎«تحقیقات انجام شده برای این کتاب (کتاب اقدام شرم‌آور)، از اسناد و مدارک جدید بسیاری پرده برداشت که قصد نسل‌کشی مقامات عثمانی را به وضوح نشان می‌دهد. این اسناد که بعضی آنان نخستین بار در اینجا آمده‌اند، به موضوعاتی چون استفاده از اموال ارمنیان برای تأمین جنگ و باز تخصیص منابع به منظور خلق یک بورژوازی مسلمان که جای طبقه متوسط ارمنی را که پاک‌سازی و نابود شده بود بگیرد. در پرتو قطعیت اسناد و مدارک باید پرسید چرا ترکیه مصرانه بر تکرار انکار بی‌اعتبار خود پای می‌فشارد؟ گویا دولت از این واهمه دارد که اگر ترکیه نسل‌کشی و مسئولیت آن را قبول کند عواقب جدی به معنای پرداخت غرامت سرزمینی و دارایی‌ها در انتظارش خواهد بود.»

‌‎«دلیل دیگر یا همان عامل اخلاقی به ارتباط میان نسل‌کشی ارمنیان و تأسیس دولت جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۲ میلادی بر می‌گردد. جنبش ناسیونالیسم ترکیه یا نیروی محرک تأسیس جمهوری ترکیه به رهبری اعضاء حزب اتحاد و ترقی، همان حزبی که مسئولیت نسل‌کشی است، به سرانجام رسید. بسیاری از اعضاء حزب که بعدها به چهره‌های شاخص دولت ترکیه تبدیل شدند، بی پرده تأیید کردند که جمهوری تنها پس از نابودی ارمنیان و مطالبات آن‌ها برای خودمختاری در آناتولی می‌تواند تأسیس شود.»

‌‎«مثل تمام دیگر دولت‌ها، ملت‌ها تُرک‌ها نیز پدران بنیان گذارشان را قهرمان می‌پندارند و بسیار می ستایند. پارلمان اول احکامی صادر نمود که طبق آن، آن افرادی که از اعضای حزب اتحاد و ترقی در جنایات علیه ارمنیان دست داشتند قهرمانان ملی خوانده شدند و به تمامی آنان زمین و مقرری اعطاء شد. از زمان بنیان‌گذاران جمهوری تا طبقه برگزیده حاکم کنونی ترکیه هیچ تغییر بنیادی در این موضع‌گیری ایجاد نشده‌است، و این استمرار و دور تسلسل بحث آزاد پیرامون تأسیس جمهوری را سخت‌تر و سخت‌تر کرده‌است. عمق ماجرا اینجاست که جنایت کار خواندن بنیان‌گذاران ترکیه هویت فعلی حکومت را به چالش خواهد کشید.»

تغییر نام مناطق جغرافیایی ارمنی  در ترکیه

تغییر نام مناطق جغرافیایی ارمنی در ترکیه

تغییر نام مناطق جغرافیایی ارمنی اولین با در دوران سلطنت عبدالحمید دوم در سال ۱۸۸۰م صورت گرفت که به کار بردن نام ارمنستان در مطبوعات و مدرسه و اداره‌های دولتی ممنوع شد و به جای آن کلماتی مانند آناتولی یا کردستان جایگزین شد

در ادامه سیاست ترک سازی این تغییرات تا سده ۲۱ ادامه یافت به این صورت که نام حیوانات و اشخاص تأثیرگذار و صاحب نام در دولت عثمانی مانند: خانواده بالیان به لاتین "Balyan" (که از معماران معروف آن زمان بود. فهرست معماران ارمنی) هویت او تحت یک نام خانواده ایتالیایی به نام "Baliani" پنهان شد.

هدف از این کار تغییر و تحریف رویدادهای تاریخی ارمنیان بود.

] بیشترین تغییرات نام‌های جغرافیایی ارمنی در شش ولایت ارمنی صورت گرفت. تغییرات بدین گونه صورت گرفت که:روستاها و شهرها و دیگر مناطق جغرافیایی که پسوند نام آن (kert) که به زبان ارمنی (ساخت یا ساختن توسط)، می‌باشد صورت گرفت مانند: "Norakert,Dikranagert,Noyakert,Manavazkert" به "Malazgirt" یا مانند آن تغییر یافت. یا مانند:پسوند نام (shen) که به زبان ارمنی (روستا)، می‌باشد. شهر "Aratashen,Pemzashen,Norashen" که شهر "Norashen" به زبان ارمنی به معنی (روستای نو) می‌باشد به نام ترکی "Güroymak" تغییر نام یافت. یا مانند نام‌های "Charentsavan,Nakhichevan,Tatvan" که (van) به زبان ارمنی به معنی (شهر) می‌باشد که دلالت بر ارمنی بودن آن شهرها است.

بعد از نسل‌کشی ارمنیان و خالی شدن شهرها و روستاها از ساکنین اصلی آن این تغییرات صورت کامل به خود گرفته شد.

نعداد ۳٬۶۰۰ نام ارمنی تغییر یافته‌است و به این تعداد نام‌های ارمنی که به کُردی و بعد به تُرکی تغییر یافتند نیز اضافه نمود.

ovdun

معنی شهر به زبان ارمنی (dun به معنی خانه Gov به معنی گاو)

Goydun

Aghtamar

نام آختامار ارمنی است. منشأ و معنای نام آختامار از افسانه‌های قدیمی ارمنی برگرفته‌است. جزیره آختامار

Akdamar

Akn

به زبان ارمنی به معنی (چشمه)

Eğin, later Kemaliye

Manavazkert

به زبان ارمنی شهر منوا،

شهری که توسط او ساخته شده‌است، منوآ پادشاه اورارتو

Malazgirt

Vostan

به زبان ارمنی (متعلق به پادشاه)

Gevaş

Kayl Ket

به زبان ارمنی (رودخانه گرگ)[

Kelkit River

Norashen

به زبان ارمنی (شهر جدید)

Güroymak

Zeytun

به زبان ارمنی (زیتون)

Süleymanlı

sasna/Sassoun

بر گرفته از نام داوید ساسونی یکی از پهلوانان میهنی ارمنستان

Sason

Çermuk

به زبان ارمنی (چشمه‌های آب گرم)

Çermik

Khachkar به زبان ارمنی (خاچکار-چلیپاسنگ)[][

Kaçkar

Everek مشتق از کلمه ارمنی "Averag" به معنی (ویرانه‌ها)

Develi

Karpert

به زبان ارمنی (قلعه سنگی)

Harput, later Elâzığ

Ani

پایتخت تاریخی ارمنیان متعلق به دودمان باگراتونی

آنی (شهر باستانی)

Anı

Sevaverag

به زبان ارمنی (ویرانه‌های سیاه

Siverek

Chabakchur

به زبان ارمنی (آب خروشان)

Bingöl

Metskert

به زبان ارمنی (شهر بزرگ)

Mazgirt

Pertak

به زبان ارمنی (قلعه کوچک)

Pertek

kaṛuts berd

Kars

به زبان ارمنی (عروس یا قلعه، قلعه ساخته شده)

Ghars

Tigranakert or Dikranakerd

تیگراناکرت

شهر ساخته تیگران پادشاه بزرگ ارمنی

Diyarbakır

karin

Erzurum

Sġerd

siirt

Yerznka

Erzincan

Baghesh/Paghesh

bitlis

Ardvin

artvin

منابع

Nisanyan, Sevan (2011). Hayali Coğrafyalar: Cumhuriyet Döneminde Türkiye'de Değiştirilen Yeradları (PDF) (به ترکی استانبولی). Istanbul: TESEV Demokratikleşme Programı. Archived from the original (PDF) on 26 August 2015. Retrieved 12 January 2013. Turkish: Memalik-i Osmaniyyede Ermenice, Rumca ve Bulgarca, hasılı İslam olmayan milletler lisanıyla yadedilen vilayet, sancak, kasaba, köy, dağ, nehir, ilah. bilcümle isimlerin Türkçeye tahvili mukarrerdir. Şu müsaid zamanımızdan süratle istifade edilerek bu maksadın fiile konması hususunda himmetinizi rica ederim. https://www.tesev.org.tr/wp-content/uploads/rapor_Hayali_Cografyalar_Cumhuriyet_Doneminde_Degisen_Yeradlari.pdf

Sahakyan, Lusine (2010). Turkification of the Toponyms in the Ottoman Empire and the Republic of Turkey (PDF). Montreal: Arod Books. ISBN 978-0-9699879-7-0. https://www.researchgate.net/publication/348918987_The_Turkification_of_Toponyms_in_the_Ottoman_Empire_and_the_Republic_of_Turkey/fulltext/63dd5aa662d2a24f92f5876b/The-Turkification-of-Toponyms-in-the-Ottoman-Empire-and-the-Republic-of-Turkey.pdf?_tp=eyJjb250ZXh0Ijp7ImZpcnN0UGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uIiwicGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uIn19

"Turkey renames 'divisive' animals". BBC. 8 March 2005. Retrieved 16 January 2013. Animal name changes: Red fox known as Vulpes Vulpes Kurdistanica becomes Vulpes Vulpes. Wild sheep called Ovis Armeniana becomes Ovis Orientalis Anatolicus Roe deer known as Capreolus Capreolus Armenus becomes Capreolus Cuprelus Capreolus. http://news.bbc.co.uk/2/hi/europe/4328285.stm

"Yiğidi öldürmek ama hakkını da vermek ..." Lraper (به ترکی استانبولی). Archived from the original on 21 October 2013. Retrieved 16 January 2013. https://web.archive.org/web/20131021094318/http://www.lraper.org/main.aspx?Action=DisplayNews&NewsCode=N000001527&Lang=TR

"Patrik II. Mesrob Hazretleri 6 Agustos 2006 Pazar". Bolsohays News (به ترکی استانبولی). 7 August 2006. Retrieved 16 January 2013.

Hovannisian, ed. by Richard G. (1991). The Armenian genocide in perspective (4. pr. ed.). New Brunswick, NJ [u.a.]: Transaction. pp. 128–130. ISBN 978-0-88738-636-7. https://archive.org/details/armeniangenocide00hova

http://www.armeniapedia.org/index.php?title=Rediscovering_Armenia_Guidebook-_Western_Armenia

Sevan Nisanyan (12 January 2013). "Index Anatolicus" (Map). Türkiye yerleşim birimleriyle evanteri (به ترکی استانبولی). Retrieved 14 January 2013. https://www.nisanyanyeradlari.com/

TC Dahiliye Vekaleti, Son Taksimati Mulkiyede Koylerimizin Adlari, Ankara 1928.

Sarkisyanz, Manuel (1975). A modern history of Transcaucasian Armenia: social, cultural, and political. E.J. Brill. p. 169. Retrieved 8 March 2013. https://books.google.com/books?id=TpxCAAAAYAAJ&q

Ajaryan, H. Armenian Etymological Dictionary (Hayeren atmatakan bararan), Yerevan, 1971, State Univ.y Publ. House, vol. 1, p. 106–108.

Antonio Sagona and Claudia Sagona, Archaeology At The North-east Anatolian Frontier, I: An Historical Geography And A Field Survey of the Bayburt Province (Ancient Near Eastern Studies) Near Eastern Studies Supplement Series 14, 2004. ISBN 90-429-1390-8. p. 68, quoting Robert H. Hewsen, Geography of Ananias of Sirak: Aesxarhacoyc, the Long and the Short Recensions (Tubinger Atlas des Vorderen Orients (TAVO): Series B), 1992, p. 153.

Marc Dubin; Enver Lucas (1989). Trekking in Turkey. Lonely Planet. p. 125. ISBN 0-86442-037-4. https://archive.org/details/trekkinginturkey0000dubi

Robert H. Hewsen. Armenia: A Historical Atlas. — University of Chicago Press, 2001. — 341 p. — ISBN 0-226-33228-4, ISBN 978-0-226-33228-4. P.212. "River between the port of Atina (now Pazar) on the coast and the great inland peak called Kajkar (Arm. Khach'k'ar) Dagh 'Cross-stone Mountain'"

Kürkcüoğlu, Erol. "Ermeni, Bizans ve Türk Hakimiyetinde Ani" (به ترکی استانبولی). Institute for Armenian Research. Retrieved 14 January 2013. http://www.eraren.org/index.php?Page=DergiIcerik&IcerikNo=272

Modern History of Armenia in the Works of Foreign Authors [Novaya istoriya Armenii v trudax sovremennix zarubezhnix avtorov], edited by R. Sahakyan, Yerevan, 1993, p. 15

Blundell, Roger Boar, Nigel (1991). Crooks, crime and corruption. New York: Dorset Press. p. 232. ISBN 978-0-88029-615-1. Retrieved 16 January 2013. https://archive.org/details/crookscrimecorru0000boar/page/n5/mode/2up

Balakian, Peter (2007). The Burning Tigris: The Armenian Genocide and America's Response. HarperCollins. p. 36. ISBN 978-0-06-186017-1. Retrieved 16 January 2013.

Books, the editors of Time-Life (1989). The World in arms: timeframe AD 1900–1925 (U.S. ed.). Alexandria, Va.: Time-Life Books. p. 84. ISBN 978-0-8094-6470-8. Retrieved 16 January 2013. {{cite book}}: |first= has generic name (help). https://archive.org/details/worldinarmstimef00time

K. Al-Rawi, Ahmed (2012). Media Practice in Iraq. Palgrave Macmillan. p. 9. ISBN 978-0-230-35452-4. Retrieved 16 January 2013.

پوستر تاثیرگذار از قتل عام ارامنه

پوستر تاثیرگذار از قتل عام ارامنه

پوستری به مناسبت ۲۴ آوریل، سالگرد نسل‌کشی ارامنه در ترکیه عثمانی سال ۱۹۱۵

طلعت پاشا ، وزیر کشور ترکیه

به والی حلب. 29 سپتامبر 1915

همه ارامنه ساکن ترکیه باید نیست و نابود شوند... بدون در نظر گرفتن این واقعیت که آنها زن و کودک و معلول هستند، موجودیت آنها باید پایان یابد، صرف نظر از اینکه ابزار نابودی ممکن است چقدر وحشتناک باشد و بدون اینکه تحت تأثیر احساس ترحم قرار بگیریم.

آدولف هیتلر،

8 روز قبل از حمله او به لهستان

من جوخه‌های مرگ را آماده کرده و به آنها دستور داده‌ام که مردان، زنان و کودکانی را که اصل و نسب و زبان لهستانی دارند، بی رحمانه و بدون ترحم به سوی مرگ بفرستند. تنها در این صورت است که می توانیم فضای زندگی مورد نیاز خود را بدست آوریم. در نهایت چه کسی امروز نابودی ارامنه را به یاد می آورد ؟

https://t.me/caucasusstorm/4847

معنای سمبل ماهی در مسیحیت

معنای سمبل ماهی در مسیحیت

ترجمه و توضیحات از گارگین فتائی

شاید بارها با این علامت که بصورت ماهی میباشد برخورد داشته اید در این مقاله سعی شده توضیحی مختصر و مفید در رابطه با معنی و مفهوم این سمبل داشته باشیم .

نگاره‌ی ماهـی، از همـان روزهـای اول پیـدایش مسـیحیت، نماد مسیحیت بوده ‌است

ماهی در مسیحیت، نماد یا سمبل فراوانی و ایمان داری میباشد. در انجیل هم نیز از ماهی و چند تن از شاگردان عیسی مسیح که ماهیگیر بودند به صراحت توضیح داده شده ، نماد یا سمبل ماهی ، که عبارت است از دو خط سادۀ منحنی، در طول چند قرن اول بعد از میلاد به عنوان نماد محرمانه توسط مسیحیان مورد استفاده قرار میگرفت. زمانیکه کلیسا توسط رومی ها مورد آزار و اذیت قرار داشت ، مسیحیان به طور آشکار نمی توانستند خود را مسیحی اعلام نمایند چون باعث آزار، اذیت و حتی مرگ آنها میگردید. وقتی دو تن مسیحی با هم ملاقات میداشتند، یکی از آنها خط منحنی بر روی زمین میکشید و اگر فرد دیگر نیز مسیحی میبود و از این سمبل اطلاع میداشت نیم دیگر خط را تکمیل میکرد. نماد ماهی مسیحی که علامتی برای اماکن امن و بیخطر، مثل خانه یا کسب و کاری که متعلق به یک مسیحی میبود ، شناخته میشد و می توانست مشکلات روزانۀ مسیحیان را در کشور های که آنها مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند ، حل نماید که در حال حاضر نیز در بعضی از کشور ها مورد استفاده قرار میگیرد.

مسیحیان، ماهی را نماد رستگاری، بشارت مسیحیت و هم‌چنین عروج عیسی می‌دانند؛ گاهی از رسولان مسیح به عنوان «ماهیگیران انسان» یاد می‌شود.

حروفی که در زبان یونانی واژۀ ماهی را تشکیل می‌دهند، می‌توانند به مخفف عبارت «عیسی مسیح پسر خدا و ناجی» تعبیر شوند.

به‌هواداران مسیحیت لقب «پیسیکولی» داده بودند که در لاتین به‌معنای ماهی است.

ichthus و در یونانی ΙΧΘΥΣ معنای آن میشود ماهی و بر زیر دیوار شهر قدیمی روم حک شده که هر حرف نمایندۀ یک کلمه میباشد ابن حمله به یونانی چنین است

Ἰησοῦς Χρῑστός Θεοῦ Υἱός Σωτήρ

آوانگاری این جمله به انگلیسی

◦ Iēsous Christos, Theou ,Yios Sōtēr

معنی جزبه جز کلمات

Ἰησοῦς

Iēsous

Jesus

عیسی

Χρῑστός

Christos,

Christ

مسیح

Θεοῦ

Theou

Theo ( God)

خدا

Υἱός

Yios

Son

پسر

Σωτήρ

Sōtēr

savior

نجات دهنده

و جمله به لاتین

an acronym for Iēsous Ch ristos th eou hy ios s ōtēr, meaning Jesus Christ Son of God Savior

معنی جملۀ این کلمات که نشان دهندۀ اعتقاد راسخ مومنان میباشد چنین است : من ایمان دارم که عیسی مسیح پسر خدا و نجات دهندۀ من است. باید گفت که مسیحیان ، الهام این سمبول را از سخنان عیسی مسیح که به شاگردانش گفت : بعد از این صیاد مردم خواهید بود، گرفته اند. در آن زمان که هنوز صلیب شکل سمبول را به خود نگرفته بود، مسیحیان از نماد ماهی جهت اظهار ایمان داری خود استفاده میکردند اما در قرن چهارم میلادی صلیب بیشتر به شکل سمبل مسیحیان مشهور گردید. امروز میتوان این دو نماد را بر روی پیراهن ها ، گیلاس ها ، نکتایی ها و غیره اشیای مورد استفادۀ مردم مشاهده کرد.

مراسم عید پاک Զատիկ در نزد ارامنه

مراسم عید پاک Զատիկ در نزد ارامنه

گارگین فتائی

.

امسال 2024 شب شنبه سی ام آوریل و صبح یک شنبه سی و یکم مارس مطابق با یازدهم و دوازدهم فروردین در کلیساهای ارمنی مراسم ویژهء عید پاک برگزار می شود .

کلمهء پاک ریشه در پِسَح یا فصح یهودی دارد و کلمات پاساژ فرانسوی و پسیج passage انگلیسی هم با آن هم ریشه هستند که همگی ریشه در کلمه پس pass به معنی عبور کردن دارد .

در واقع عید پاک مسیحیان همواره با جشن پسح یا فصح یهوئدیان مصادف می گردد . در زبان انگلیسی هم به عید فسح یهودیان « پس آور» pass over گفته می شود .علت اینکه پسح به معنی عبور است این است که مصادف است با خروج یهودیان و بنی اسرائیل از مصر به خاطر ظلم های متعدد فرعون به رهبری موسی که یهودیان را از سرزمین مصر عبور داد به همین دلیل یهودیان ، این روز را جشن گرفته و به یاد آن روز ، نان فطیر می خورند .

در مورد مسیحیان ، مسیح پس از مصلوب شدن در روز سوم یک شنبه بر طبق روایات اناجیل ، از قبر قیام نموده و از مردگان برخواست .

قبر خالی مسیح

در واقع عید پاک نیز در نزد مسیحیان ، نوعی جشن عبور است منتهی به جای عبور مادی و زمینی به معنای عبور از ماده به سمت آسمان و از دنیا به سمت ملکوت است . در اصل مسیح با رستاخیز خود از عهد عتیق که عهدی مادی و زمینی بود به عهد جدیدی که عهدی معنوی و آسمانی است عبور نمود .

در کلیساهای ارمنی در بعد از ظهر شنبه مراسم عشاء ربانی توسط کشیش انجام می شود که یادآور شام آخر مسیح و حواریون است

سپس مراسم اعتراف دسته جمعی توسط خادم کلیسا صورت می گیرد به این معنی که خادم کلیسا طی نوشتهء مخصوصی می خواند که من اعتراف می کنم که در امسال گناهان گوناگونی را مرتکب شده ام و از خداوند طلب بخشش می کنم و حضار نیز می گویند մեղա եմ Աստծո

به انگلیسی meghayem Asdtso یعنی من در برابر خداوند گناهکارم

و در نهایت کشیش روبه حضار نموده و می گوید

Քրիստոս յարեաւ ի մեռելոց

Christos hariav I merelots

عیسی مسیح با مرگ خود رستاخیز نمود

و حضار نیز می گویند

Օրհնյալ է յարությունը Քրիստոսի

orhnial e harutiune Christosi

متبارک باد رستاخیز عیسی مسیح

در نزد ارامنه رسم است که در ایام عید پاک نوعی کیک موسوم به پاسکا به ارمنی պասկա به انگلیسی paska در خاله ها می گذارند که آن را از قنادیها خریداری می نمایند و یا اینکه خود آن را درست می کنند . این کیک به صورت استوانه ای و حالت گنبدی شکل داشته و مواد اصلی آن پرتغال و تخم مرغ است . بر بالای این استوانه گنبدی شکل ، صلیبی از کائوچو قرار می دهند و دور کیک را تخم مرغ می چینند . واژه پاسکا یک واژه روسی است و آن هم به معنای عبور است . در واقع کبک پاسکا نیز یاد آور عبور مسیح از دنیا به آسمان است زیرا حالت استوانه ای آن یاد آور کوه جلجتا و صلیب روی آن یاد آور مصلوب شدن مسیح در پای این کوه می باشد

نمونه ای از کیک پاسکا

در بعد از ظهر شنبه ، پرده محراب کلیسا کنار زده شده و روزه داران که مدت هفت هفته روزه گرفته اند روزه خود را باز می کنند .

در شب شنبه خانواده های ارمنی دور هم جمع می شوند و در موقع شام از نان مقدس که از کلیسا گرفته اند و در واقع نوعی نان فطیر موسوم به نشخارک به ارمنی նշխարք به انگلیسی nshkhark است می خورند که یاد آور شام آخر مسیح است .

نان فطیر موسوم به نشخارک

ویژه عید پاک

که قبل از اینکه وارد منازل ارامنه گردد

از سوی مرجع روحانی متبرک می گر دد

سایر غذاها نیز در آن شب وجود دارد که البته رسم است که حتماً دو غذای کوکو سبزی و ماهی حتماً در سفره باشد .

در صبح یک شنبه مردم زیادی به کلیسا آمده و به شادمانی این روز تخم مرغهایی را که رنگ کرده اند با خود به کلیسا آورده و با هم به تخم مرغ بازی می پردازند .

در روزهای بعد کشیش با همراه خود در حالی که صلیبی در یک دست و انجیلی در دست دیگر دارد وارد منازل ارامنه شده و در طی دعای مخصوصی خانه ، ساکنین خانه و نان و نمک و آب خانه را برکت می دهد که به این مراسم دناورهنک به ارمنی տնօրհնէք و به انگلیسی dnorhnek به معنی تقدیس و تبرک خانه گویند.

نمونه ای از مراسم دناورهنکdnorhnek بعد از عید پاک

عید پاک را به ارمنی زادیک զատիկ به انگلیسی zadik گویند

عید پاک

و رستاخیز مسیح از مردگان را

به مسیحیان و همه جهانیان

تبریک می گویم

Շնորհաւոր զադիկ և

Քրիստոսի յարությունը

ماه فروردین روز خرداد

ششم فروردین

ماه فروردین روز خرداد

زادروز اشو زرتشت سپیتمان

پیامبر نامی ایران باستان

بر ایرانیان و جهانیان خجسته باد

این دو شعر را به او تقدیم می کنم

اّشّم وّهو

گارگین فتائی

درد و بلا برانید

اشم وهو بخوانید

مرگ عزا نشانید

اشم وهو بخوانید

بهار سیز نیکو

به یاد نام جمشید

شادی به دل کشانید

اشم وهو بخوانید

ز خاک و باد و آتش

ز آب زندگی ساز

دیو سیه رهانید

اشم وهو بخوانید

پیام بر انیران

ز مهر روشن پاک

از ته دل رسانید

اشم وهو بخوانید

شهرت هگمتانه

اوج وقار کورش

مبدا خود بانید

اشم وهو بخوانید

در ره این مفاخر

چون که بْوّد از ایران

پیکر و جان فشانید

اشم وهو بخوانید

زآتش بر اهورا

که روشن است دائم

بدون بر نمانید

اشم وهو بخوانید

خنده پاک زرتشت

به فر این جهانی

به طفل خود چشانید

اشم وهو بخوانید

اشو زرتشت

زرتشت

گارگین فتائی

.

خوشا بر آرمان نیک دینان

اشو زرتشت ورجاوند ایران

خوشا رفتار نیک و نیک پندار

به گفتار نکو از عمق و از جان

سوار بی کرانه روشنائی

شوی گر طی کنی این سه رفیقان

خوشا بر بامدادی که سروشش

ندایت داد با بانگ خروسان

پل چینود نگر با داورانش

که ویراف مقدس رفت در آن

سه داور با ترازوهای اعمال

بسنجند آن عمل با قطع و برهان

خوشا بر مهرگان و تیرگانش

به برغندان و گاهنبار و آبان

خوشا بر گاتهای راست گفتار

بر ایزدها و بر نیکو نمایان

به شهر و بهمنش ، خرداد ، امرداد

سپند ، اردیبهشت امشاسپندان

خوشا بر سرور دانا اهورا

که شد در کار رزم دیودستان

خوشا بر بُندَهِش بر زند و پازند

به یسنا ، ویسپرد بر یشت و گاهان

خوشا بر آسمان هفت گنبد

که چون طی شد ببینی نور یزدان

خوشا بر تخت جمشید گران سنگ

همی گرشاسب و یاد زریران

بگیرا عبرتی از کار جمشید

که فر ایزدی بگسست از آن

خوشا بر پهلوان شاهنامه

که با سیمرغ شد هم عهد و پیمان

خوشا بر آرش شیوا کمان گیر

که تیرش رفت بر وادی توران

خوشا بر جای جای خاک این بوم

کهن میهن که نامش هست ایران

سرود سپند اوستایی: اَشِم وُهـو Ašem vohu

اَشِم . وُهو . وَهیشتِم . اَستی،

اوشْتا . اَستی…

اوشتا . اَهمائی . هْیَت . اَشایی . وَهیشْتائی . اَشِـم.

Ašem . vohu . vahištem . asti… Uštā . asti…Uštā . ahmāi . hyat . ašāi . vahištāi . ašem

برگردان:

اشویی بهترین نیکی است. خرسندی و روشنی است.

خرسندی راستین از آن کسی است که برای ارزش بهترین راستی، اشویی پیشه گیرد.

اشا: هنجار راستی در هستی؛ اشویی: پیوستن به هنجار راستی

پاسخ به یک توئیت

پاسخ به یک توئیت

گارگین فتائی

بی سوادی مطلق رو خیلی راحت میشه از سر و روی پانترک ها فهمید.

١: در هیچ کجای ایران کارخانه تولید مشروب وجود نداره و طبق قانون مجازات ایران دایر کردن مرکز فروش و تولید مشروب از هر کسی و قومی و دینی ممنوع و مشمول مجازات های سنگین هست . همین سال پیش بک پرونده تو محل ما بود طرف ارمنی هم بود به خاطر دایر کردن مرکز تولید و فروش عمده مشروب علاوه بر جریمه سنگین محکوم به یک سال حبس شد . اونها فقط در خوردن مشروب اون هم نه در انظار عمومی بلکه در خانه و مکان های مربوط به خودشون آزاد هستتد و اگر عربده کشی و دعوا کنند مثل مسلمون ها مجازات میشن.

٢: غیر از ارامنه تمامی اقلیت های دینی غیر مسلمان از جمله یهودی ها و زرتشتی ها و آشوری ها هم در شرب خمر آزاد هستتد. شماها اگه غرض و مرضی ندارید چرا فقط به ارامنه گیر میدید؟ گیر دادن به یهودی ها به نفعتون نیست چون اربابتون الی دماغ باهاشون روابط گرم داره؟

٣؛ شما که علامه دهر هستی و این قدر در مورد ارامنه می دونی پس چطور نمیدونی که معلم های ارمنی که تدریس ادبیات و زبان ارمنی می‌کنند استخدام رسمی آموزش و پرورش نیستند و خود ارامنه از طریق انجمن های خودشون حقوق اونها رو پرداخت می‌کنند؟

۴: در قانون اساسی با صراحت تدریس زبان های قومی آزاد اعلام شده و شما هم در تدریس اونها هیچ مشکلی نخواهید داشت مساله اینه که شماها هدفتون فقط تدریس زبان در کنار زبان فارسی نیست بلکه بالکل میخواهد ترکی یا زبان خودتون رو جایگزین زبان فارسی بکنید. در مدارس ارمنی زبان ارمنی در کنار زبان فارسی تدریس میشه یعنی اصل بر تدریس زبان فارسی هست و زبان ارمنی در ساعت های معینی در کنار زبان فارسی تدریس میشه. من خودم مدارس ارمنی رفتم و اتفاقاٌ خیلی هم زبان فارسی رو دوست دارند و همچین سایر درس ها به فارسی رو. یک مقدار اصطکاک سر تعلیمات دینی بود بخصوص اون قسمت که بیشتر حالت قرآنی و اسلامی داشتند که ارامنه اون قسمت ها رو مجاز بودند که نخونن و تنها بخش مشترک ادیان رو می خوندند که اون زمان ما افتخار داشتیم شخص عالمی مثل عبدالکریم سروش نویسنده اونها بود یعنی یک روشنفکر دینی.

۵؛ شما طوری حرف میزنی انگار ارامنه همین که در شرب خمر و تدریس زبان خودشون اون هم در سطح محدود آزاد هستتد پس ترک ها بدبخت هستند و هیچ حقی تو ایران ندارند. یادت رفته که اقلیت ها در خیلی از مشاغل اجازه ورود ندارند چون شرط اول اون اعتقاد به اسلام هست از جمله در دستگاه قضاوت و کادر نظامی و خلبانی و هواپیمایی و یا مواردی که گزینش سنگین داره و اقلیت ها عملاً از ورود به اونها منع شدند مثل سر دفتری اسناد رسمی و موارد متعدد دیگه. اما شماها به خاطر مسلمان و شیعه بودن آزاد هستید تا بالاترین رده ها برید و همین الان هم ترک ها در بالاترین رده های حکومتی و کشوری و نظامی حضور فعال دارند

۶ : چه کسانی نفوذ و قدرت دارند؟ اونهایی که جمعیتشون در خوشبینانه ترین حالت ها در ایران به پونصد هزار نفر هم نرسیده یا اونهایی که در خیلی از شهر ها و استان ها جمعیت وسیع دارند و میتونند طوري دولت رو تحت فشار بزارند که مرز رو به خاطر جنگ قره باغ ببندند و تو ذهن همه القا کنن که قره باغ خاک اسلامه؟

٧: به فرض هم حرف شما درست باشه و ارامنه هر کاری دوست داشته باشند تو ایران انجام میدن. آیا این ارامنه هستتد که مدام از عنوان جعلی آذربایجان جنوبی و املای عمدی آزربايجان استفاده می کنند؟

٨؛ ارامنه و سایر اقلیت ها حتی از ازدواج با مسلمان ها در قانون ایران که مبتنی بر فقه و شریعت اسلامی هست منع شدند و در صورت چنین ازدواجی اون ازدواج هم باطل و هم جرم محسوب میشه٩: ارامنه در مراسم دینی خودشون آزاد هستتد اما به شرط اینکه در اماکن خودشون به زبان خودشون موعظه کنن و از ورود مسلمان ها جلوگیری کنند چون در صورتی که در اماکن دینی خودشون به زبان فارسی موعظه کنند از دید حکومت به معنی تبلیغ مسیحیت به مسلمان ها هست و در ابن صورت کلیساهای اونها مثل تعدادی از کلیساهای فارسی زبان در ایران پلمپ خواهد شد و در مورد اماکن غیر دینی هم در صورتی که مسلمان ها رو راه بدند از دید حکومت به معنی تشویق مسلمان ها به شرب خمر و اختلاط زن و مرد و بی حجابی بوده که باز هم جرم محسوب میشه. جناب پروفسور شما قبل اینکه رو هوا کلمه به این ور و اون ور پرتاب کنی قبلش تحقیق بکن . در این مورد اگر تحقیق میکردی می فهمیدی که علت منع حضور مسلمان ها در اماکن دینی و غیر دینی ارامنه و سایر اقلیت ها دستورات خود حکومت بوده و اونها در همه اماکن در این مورد ناظر دارند اون بخش هم که ورود مسلمان ها آزاد هست باز به اجازه خود حکومت اون هم در موارد محدود و با هدف گردشگری و میراث فرهنگی و یا تحقیق برای اقشار خاصی مثل محققین و دانشجو هاست .

٩: ارامنه و سایر اقلیت های دینی تنها در اماکن خودشون در حجاب آزاد هستتد و در مکان های عمومی تابع رعایت مقررات عمومی مربوط به حجاب هستتد.

    Ծաղկազարդ جشن تزئین ورود مسیح به بیت المقدس با شاخه های درخت زیتون

Ծաղկազարդ جشن تزئین ورود مسیح به بیت المقدس با شاخه های درخت زیتون

PALM SUNDAY

گارگین فتائی

.

آخرین یک شنبه مانده به عید پاک ( یک هفته مانده به عید پاک ) مصادف است با روزی که مسیح وارد بیت المقدس شد و مردم از وی با شاخه های گل استقبال کردند . این روز در کلیسای ارمنی جشن گرفته می شود که به ارمنی به آن تساقکازارت ծաղկազարդبه انگلیسی tsaghkazartو یا ծառ զարդար به انگلیسی tsar zardarگویند tsar به ارمنی معادل درخت و zardarاز ریشه zardarel به معنی تزئین کردن می باشد.

این جشن امسال 2023 در دوم آوریل برابر با سیزدهم فرورودین است

موضوع این روز برمی گردد به ورود مسیح به بیت المقدس که جریان آن در این بخشهای کتاب مقدس ( عهد جدید) آمده است

انجیل لوقا 26:19-39

انجیل متی1:21-11

انجیل مرقس1:11-11

بر اساس این آیات ، مسیح سوار بر کره الاغی که از پیش آماده شده بود به همراه شاگردانش به بیت المقدس می آید و مردم که منتظر ورود وی بودند بر سر راهش شاخه هایی از درخت زیتون می گسترانند و در واقع راه را برای وی تزئین می کنند

وقتی به بیت المقدس می آید ورود او را متبارک می خوانند زیرا می دانستند که او مسیح است .

کره الاغ ، نمادی از تواضع و فروتنی و شاخه زیتون نماد صلح و سلامتی بود که مسیح به ارمغان آورد.

در این روز در کلیساهای ارمنی مراسم خاصی برگزار شده و به مردم شاخه های زیتون داده می شود که یادآور اهدای دسته های گل از سوی مردم در بیت المقدس به مسیح است در صورت کمبود شاخه زیتون در منطقه ای از شاخه درخت بید استفاده می کنند .

مردم این شاخه ها را به همراه خود به خانه آورده و برای مدتی در درون آب نگهداری می کنند .

البته این شاخه ها به معنی تبریک فرا رسیدن بهار نیز می باشد .

این روز در کلیساهای کاتولیک و پروتستان هم جشن گرفته می شود .

این روز را به ارامنه و مسیحیان و البته به تمام جهانیان تبریک می گویم

Շնորհաւոր ծաղկազարդ

Քրիստոսի յաղթական մուտքը Երուսաղեմ

تابلوی نقاشی

نام اثر: ورود مسیح به اورشلیم

خالق اثر: انتونی وان دیک

تاریخ خلق اثر: 1617

ابعاد: صد و پنجاه و یک در دویست و بیست و دو و نه سانتی متر

مکان نگهداری: موزه هنر ایندیانا پولبس

Entry of Christ into Jerusalem

Artist Anthony van Dyck

Year 1617

Type Oil painting on canvas

Dimensions 151 cm × 229.2 cm (59.5 in × 90.25 in)

Location Indianapolis Museum of Art, Indianapolis

هفت گناه کبیره در مسیحیت

هفت گناه کبیره در مسیحیت

گارگین فتائی

در مسیحیت ، گناهان کبیره هفت تا هستند . در اسلام نیز مبحثی تحت عنوان گناهان کبیره وجود دارد . در اینجا هدف این است که هفت گناه کبیره در مسیحیت به خوانندگان شناسانده شود .

هفت گناه کبیره، گناهانی هستند که در زمان تاریخ بسیار قدیم رهبانیت مسیحی مشخص شده و در قرن ششم میلادی توسط پاپ گرگوری اول یا گرگوری کبیر در یک دسته قرار گرفته‌اند. این گناهان عبارتند از : تکبر (Pride)، طمعکاری (Greed)، شهوت –در معنای تمایل بیش از حد یا نامشروع جنسی (Lust)، حسادت (Envy)، خشم (Wrath)،شکم پرستی-که معمولا مستی نیز در آن منظور می‌شود (Gluttony) و تنبلی (Sloth). هفت گناه کبیره از موضوعات مورد علاقه در وعظ و خطابه‌ها، نمایشنامه‌های اخلاقی و هنر اروپای قرون وسطا بوده‌اس

معمولاً غرور را در مسیحیت به عنوان اولین و بزرگ ترین گناه کبیره در نظر می گیرند .

گناهان کبیره به ترتیب

.

1 غرور

Հբարտություն

Pride

غرور پیشروِ نابودی است، و دل متکبر پیشروِ لغزش.

امثال 16:18

.

2 طمع

Ագահություն

Greed

«به‌هوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی دارایی‌اش نیست.»

لوقا 12:15 NMV

.

3شهوت

Շնություն

Lust

امّا من به شما می‌گویم، هر که با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.

مَتّی 5:28

.

خشم

Բարկություն

Wrath

از خشم بازایست و غضب را ترک نما! خویشتن را مکدر مساز، که جز به شرارت نمی‌انجامد.

مزمور 37:8

.

5شکم پرستی

‏Որկրամոլություն

Gluttony

با میگساران دمساز مشو، و نه با شکمبارگان، زیرا به فقر گرفتار خواهند آمد، و خواب‌آلودگی، ژنده‌پوششان خواهد کرد.

امثال 23:20-21

.

6 حسادت

Նախանձություն

Envy

هر جا حسد و جاه‌طلبی باشد، در آنجا آشوب و هر گونه کردار زشت نیز خواهد بود.

‎یعقوب 3:16

.

7تنبلی

‏Ծոյլություն

‏Sloth

شنیده‌ایم در میان شما برخی کاهلی پیشه کرده‌اند. اینان کار نمی‌کنند، بلکه در کارهای دیگران فضولی می‌نمایند. پس به نام خداوندْ عیسی مسیح چنین‌کسان را حکم می‌کنیم و پند می‌دهیم که آرام و قرار بگیرند و برای تأمین معاش خود به آرامی کار کنند.

۲تسالونیکیان 3:11-12

آیا تئوری های انفجار بزرگ  Big Bang و تکامل evolution به معنای انکار وجود خداست؟

آیا تئوری های انفجار بزرگ Big Bang و تکامل evolution به معنای انکار وجود خداست؟

به گفته مرکز ملی آموزش علوم، National Center for Science Education علم تکامل هیچ ادعایی در مورد وجود یا عدم وجود خدا ندارد. این شبیه به سایر نظریه های علمی مانند زمین ساخت صفحه plate tectonic، گرانش gravitation یا ساختار اتمی atomic structure است. بسیاری از رهبران و مذاهب دینی تکامل را تصدیق کرده و اظهار داشته اند که تکامل و ایمان با هم تضادی ندارند. به عنوان مثال، در سال 1951، پاپ پیوس دوازدهم اعلام کرد که نظریه انفجار بزرگ با مفهوم کاتولیک خلقت در تضاد نیست. در سال 2011، پاپ بندیکت گفت که ذهن خدا در پشت نظریه های علمی پیچیده مانند انفجار بزرگ قرار دارد و مسیحیان باید این ایده را که جهان به طور تصادفی به وجود آمده است رد کنند. دانشمندان سعی نمی کنند وجود خدا را اثبات یا رد کنند زیرا می دانند هیچ آزمایشی وجود ندارد که بتواند خدا را تشخیص دهد. علم مطالعه می کند و تلاش می کند فقط جهان طبیعی را توضیح دهد، در حالی که خدا در اکثر ادیان ماوراء طبیعی supernatural است.

نقش ایرانیان ارمنی در بالندگی موسیقی کشور

نقش ایرانیان ارمنی در بالندگی موسیقی کشور

آندره گالستیان*- موسیقی ارمنی سابقه‌ای چندهزار ساله دارد. دودوک به عنوان یک ساز ارمنی، دارای سابقه‌ای کهن است که به حدود ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد، یعنی حدود ۳۲۰۰ سال قبل، برمی‌گردد. سنج‌هایی متعلق به قرن هفتم پیش از میلاد، یعنی حدود ۲۷۰۰ سال قبل، در منطقه‌ای به نام کارمیر بلور (تپه قرمز) که به آن تیشبانی نیز می‌گویند، در ارمنستان، کشف شده است. این سابقه کهن، از زوایای گوناگونی قابل بررسی است و پژوهش‌های متعددی در مورد آن انجام شده و قابل انجام است، اما در این مقاله، قصد ندارم در مورد این تاریخ کهن بنویسم، بلکه صرفا مایل هستم به نقش و تاثیر ایرانیان ارمنی در پیشرفت، رشد، بلوغ، بالندگی و پویایی هنر موسیقی در کشور عزیزمان ایران بپردازم.

مقاله حاضر، خلاصه‌ای است از پژوهش‌های من ظرف حدود ۳۰ سال گذشته و به اجمال، مطالبی است که بنده در مصاحبه‌های رادیو و تلویزیونی گوناگون، میزگردهای مختلف و مقالات متعدد طی حدود ۱۵ سال گذشته، گفته و نوشته‌ام. این مصاحبه‌ها و برنامه‌ها در صدا‌و‌سیمای ایران و در رادیو-‌تلویزیون کشورهای دوست و همسایه به انجام رسیده و مقالات منتشرشده نیز در مطبوعات ایران و کشورها فوق بوده است. میزگردها نیز عمدتا توسط خبرگزاری‌ها و مراکز علمی و هنری معتبر، برگزار شده است. در مقاله حاضر، سعی کرده‌ام به صورت موجز و مختصر به آن دسته از ایرانیان ارمنی بپردازم که بیشترین تاثیر را بر موسیقی ایران داشته‌اند که طبیعتا شامل بسیاری از اولین‌ها در این زمینه نیز خواهد شد.

نقش و تاثیر موسیقیدانان ایرانی ارمنی بر موسیقی ایران

هوهانس آبکاریان معروف به «استاد یحیی تارساز» را به عنوان یکی از اولین سازندگان مشهور‌ آلات و ادوات موسیقی می‌شناسند که از همان ابتدای کار، روند کیفی ثابت و مستمری را برای کار خود در نظر گرفت و بیشترین تلاش را برای بهتر شدن فرآیند ساخت و در نتیجه، بهبود کیفیت تار به کار برد، به گونه‌ای که

«تارِ یحیی» را اشرف تارها و صدای آن را یکی از بهترین صداهای ساطع‌شده از ساز تار می‌دانند و این واقعیت، به صورت مکرر در منابع مختلف آمده است. طرز ساخت کاسه، شیوه نصب دسته به کاسه، نسبت دسته به کاسه به لحاظ اندازه و همچنین تراش داخل کاسه در تارهای ساخت او، بسیار دقیق و انتخاب چوب و نحوه آماده‌سازی آن نیز بسیار حساب‌شده بوده است. در منابع، نقل شده در سال ۱۳۱۲ یعنی دو سال پس از فوت وی، تارِ یحیی حدود ۴۰ تومان قیمت داشته، در حالی که سایر تارها حدود ۱۵ تومان و تارهای دارای کیفیت پایین بین ۳ تا ۵ تومان بوده‌اند. استاد یحیی که در منابع گوناگون، تاریخ تولد او ۱۲۵۴ یا ۱۲۵۵ در اصفهان ذکر شده است، طی عمر حدود ۵۶ سال خود، تارهای بسیار مرغوب و شاخصی را تقدیم جامعه هنری ایران کرد و فرآیند ساخت تار را بهبود بخشید و سرانجام نیز در شهر زادگاهش، چشم از جهان فرو بست.

اولین ارکستر نظام در زمان قاجار توسط سرتیپ سوقومون سیمونیان، معروف به «سلیمان‌خان»، تاسیس شده است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که منابع معتبر، عمدتا از چهار ارکستر مهم در زمان قاجار یاد می‌کنند که حکومت وقت به نوعی در تاسیس یا تامین هزینه‌های آنها نقش داشته است. این چهار ارکستر عبارتند از ارکستر نظام، ارکستر دارالفنون، ارکستر سلطنتی و ارکستر هنرستان عالی موسیقی. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، یکی از چهار ارکستر مهم دولتی کشور در زمان قاجار توسط «سلیمان‌خان» تاسیس شده است. «هنرستان عالی موسیقی» در زمان قاجار و به نام «مدرسه موزیک» تاسیس شده و بعدها نام آن به «مدرسه موسیقی دولتی»، سپس «هنرستان موسیقی» و در نهایت «هنرستان عالی موسیقی»، تغییر پیدا کرده است.

لِوُن گریگوریان نیز در ردیف اولین‌های کشور عزیزمان ایران است. وی برای بار اول در کشور، ارکستر سمفونیک تشکیل داد و آثار مشهور متعددی را روی صحنه برد از جمله اپرای مشهور «آنوش» که تصنیف آهنگساز شهیر ارمنی «آرمن تیگرانیان» است و لیبرتوی آن، بر اساس اثری به همین نام از شاعر و نویسنده معروف ارمنی «هوهانس تومانیان» است. لِوُن گریگوریان مقدمات موسیقی را در زادگاهش آموخت و تا سطحی متوسط، ادامه داد و سپس برای ادامه تحصیل به شهر تفلیس رفت و نزد «واسیلوف» ویولنیست مشهور روس، تعلیم دید و بعد از آن، تحصیلات خود را در شهر بروکسل ادامه داد و پس از پایان تحصیلات، مجددا به تفلیس برگشت و مدتی را نیز در آنجا به کسب تجربه بیشتر در زمینه موسیقی سپری کرد و سرانجام به شهر زادگاهش، بازگشت. لِوُن گریگوریان که متولد ۱۲۶۵ در تبریز بود، ارکسترها و گروه‌های کُر متعددی را در شهرهای تبریز و رشت تشکیل داد و در این دو شهر به تدریس موسیقی پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۳۶ در تهران درگذشت.

روبِن گریگوریان نیز از بزرگان موسیقی کشور و پسر خلف پدر خود، لِوُن گریگوریان است. ابوالحسن فراهانی از شاعران بزرگ دوران صفوی سروده است «پسر کو ندارد نشان از پدر‌؛ تو بیگانه خوانش مخوانش پسر» و روبِن گریگوریان که دوستانش او را «روبیک» صدا می‌کردند، مصداق بارز این بیت و رهرو راستین پدر بود. وی در سال ۱۲۹۴ زمانی که پدرش برای بار دوم، چند سالی در تفلیس سکنی گزیده بود، به دنیا آمد و در سال ۱۲۹۶ به‌همراه پدر به تبریز رفت. وی فارغ‌التحصیل هنرستان عالی موسیقی در تهران بود که بعدها، خود، مدیر همین هنرستان عالی شد. وی رهبر ارکستر سمفونیک تهران، کفیل اداره موسیقی کشور و همچنین نوازنده و کنسرت مایستر ارکستر سمفونیک شهر بوستون در ایالات‌متحده بوده است. وی در سال ۱۳۷۰ در بوستون درگذشت. روبن گریگوریان، نخستین فردی است که بسیاری از ترانه‌های محلی ایران را از اقصی نقاط کشور، جمع‌آوری و برای چهار صدا به منظور اجرای گروه کُر تنظیم کرده است و پدر راقم این سطور، هرایر گالستیان که از دوستان صمیمی وی بوده، افتخار داشته در جمع‌آوری این ترانه‌ها با وی همکاری کند. روبن گریگوریان در سبک موسیقی از آهنگساز شهیر ارمنی «آرام خاچاطوریان» تاثیر پذیرفته، اما سبک خاص خود را برای آهنگسازی و تنظیم داشته است. وی مقالات و کتاب‌های متعددی را نیز در زمینه موسیقی به رشته تحریر درآورده است.

مگردوم کاراپتیان از اولین رهبران ارکستر در کشور بوده و اولین ارکستر سازهای زهی را در ایران و در شهر اصفهان، تاسیس کرده است. گوهار آبیان اولین بانوی فارغ‌التحصیل هنرستان عالی موسیقی تهران بود که پس از فراغت از تحصیل، فعالیت‌های بسیاری در زمینه موسیقی داشته است. ایوان گالامیان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مدرسان ویولن در قرن بیستم شناخته شده که شهرتی جهانی داشت و در ایالات‌متحده، به عنوان یکی از برترین مدرسان ویولن، بسیار مشهور بود، به گونه‌ای که تعدادی از بزرگ‌ترین ویولنیست‌های جهان، نزد وی تعلیم دیده‌اند. واروژان ‌هاخباندیان با نام هنری «واروژان» از آهنگسازان بزرگ کشور و یکی از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران است. واروژان که متولد ۱۳۱۵ در قزوین بود، در هنرستان عالی موسیقی تهران تحصیل کرد و از دانش و تجربیات اساتید بزرگی مانند روبِن گریگوریان بهره فراوانی برد. وی در طول عمر کوتاه خود، آهنگسازی حدود ۲۵ فیلم سینمایی و چندین مجموعه تلویزیونی از جمله سریال «سلطان صاحبقران» به کارگردانی «علی حاتمی» و بازیگری «جمشید مشایخی» را به انجام رساند. واروژان در سال ۱۳۵۶ در تهران، زمانی که در اوج خلاقیت بود، به علت سکته قلبی، چشم از جهان فروبست. منابع معتبر مختلف از وی با عناوینی مانند «پدر ترانه‌سازی نوین ایران» یاد می‌کنند. او طی سال‌های پربار فعالیت هنری خود، آهنگساز و تنظیم‌کننده بسیاری از قطعات پاپ در کشور بود. وی سبک خاص و منحصر به فردی در آهنگسازی داشت، به گونه‌ای که تاثیر بسیاری بر آهنگسازان بعد از خود گذاشته است.

نیکول گالاندریان از آهنگسازان برجسته بود، به گونه‌ای که برخی منابع ذکر می‌کنند حدود ۵۰۰ قطعه موسیقی ساخت یا تنظیم کرد و برخی منابع دیگر، این تعداد را حدود ۱۰۰۰ قطعه می‌دانند، اپرت‌ «پروانه» و اپرت «چوپان» از آثار وی است، او سال‌ها به تدریس موسیقی نیز اشتغال داشت و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است.

هامبارتسوم گریگوریان نیز سال‌ها به تدریس موسیقی اشتغال داشت و در منابع مختلف آمده است که وی بیش از ۲۰۰ قطعه موسیقی نوشت یا تنظیم و اکثر آنها را نیز اجرا کرد و علاوه بر بحث موسیقی، در زمینه مطبوعات نیز فعال بود و از موسسان روزنامه ارمنی‌زبان «آلیک» به شمار می‌رود. روزنامه آلیک، به لحاظ قدمت، دومین روزنامه قدیمی کشور است که در سال ۱۳۱۰ در تهران، تاسیس شده است.

امانوئل ملیک اصلانیان که تحصیلات موسیقی خود را در آلمان به انجام رساند، از آهنگسازان مشهور و از پیانیست‌های صاحب‌سبک و همچنین از استادان موسیقی دانشگاه تهران و هنرستان عالی موسیقی بود. وی که در سال ۱۲۹۴ به دنیا آمد، آثار ماندگاری را در موسیقی پدید آورد که بارها توسط ارکسترهای گوناگون در ایران و همچنین در کشورهای مختلف اجرا شده است. این چهره تاثیرگذار موسیقی کشور، در سال ۱۳۸۲ در تهران درگذشت. وی در بحث آموزش نیز بسیار موفق عمل کرده است، به گونه‌ای که برخی از موسیقیدانان طراز اول کشور از شاگردان وی هستند. اخلاق خوب، صبر و حوصله بسیار در بحث آموزش، تسلط فراوان در تدریس موسیقی و احترام بسیار برای همکاران و همچنین دانشجویان، از جمله مواردی است که در مورد وی، گفته و نوشته شده است. وی احترام بسیار ویژه‌ای برای استادان پیشکسوت، قائل بوده است.

واهیک خوجایان که دوستانش او را «واهه» صدا می‌کردند، از فارغ‌التحصیلان هنرستان عالی موسیقی در زمان مدیریت روبن گریگوریان بود، وی بعد از فارغ‌التحصیلی به ایتالیا رفت و تحصیلات خود را ادامه داد، سپس به ایران بازگشت و پایه‌گذار نخستین ارکستر رادیوی ملی ایران شد و طی زمان‌های گوناگون، رهبری ارکسترهای گوناگون در داخل یا خارج از کشور را بر عهده داشت.

زاون یدیگاریانس که در سال ۱۲۹۳ در تبریز به دنیا آمد، از موسیقیدانان سرشناس کشور و از نوازندگان چیره‌دست ویولن بود که از بنیانگذاران هنرستان موسیقی تبریز محسوب می‌شود و با ارکسترهای متعددی همکاری داشته است. وی که دهه‌های متوالی، عمر خود را صرف آموزش موسیقی کرد، در سال ۱۳۸۷ در تبریز، چشم از جهان فروبست. نام خانوادگی وی در منابع مختلف به صورت «یادگاریان» و «یدگاریان» نیز آمده است.

گورگن مُوسسیان به عنوان یکی از موفق‌ترین رهبران گروه کُر در کشور شناخته می‌شود. وی که متولد ۱۳۲۱ در همدان بود، در زمان‌های مختلف، رهبری گروه کُر صداوسیما، رهبری گروه کُر ارکستر سمفونیک تهران و همچنین چند گروه کُر دیگر را برعهده داشت. او زحمات فراوانی برای گروه‌های کُر مختلف، متقبل شد و در دوران او، یکی از حرفه‌ای‌ترین گروه‌های کُر تشکیل شد. وی در سال ۱۳۹۳ در شهر لس‌آنجلس ایالات‌متحده، درگذشت.

آندره آرزومانیان از آهنگسازان شهیر و پیانیست‌های سرشناس کشور بود، وی سبکی خاص در نواختن پیانو داشت و آهنگساز فیلم‌های سینمایی متعددی است. وی که متولد ۱۳۳۳ در تهران بود، تا پایان عمر به فعالیت هنری خود ادامه داد و در سال ۱۳۸۹ در تهران، چشم از جهان فروبست. لوریس چکناوریان که تصور می‌کنم بیشتر خوانندگان این مقاله، وی را می‌شناسند و حداقل با برخی آثار ارزشمند او آشنا هستند، متولد ۱۳۱۶ در بروجرد است. وی در آکادمی موسیقی وین، دانشگاه موتسارتیوم زالتسبورگ و دانشگاه میشیگان به تحصیل موسیقی پرداخته و ارکسترهای بسیاری را در کشورهای گوناگون از جمله ایران، اتریش، بریتانیا، ایالات‌متحده و ارمنستان رهبری کرده است. وی علاوه بر آنکه رهبر ارکستر بسیار موفقی در عرصه بین‌المللی است، در زمینه آهنگسازی نیز بسیار موفق عمل کرده و آثار بسیاری از جمله تعداد قابل توجهی اپرا، باله، سمفونی، اوراتوریو، سوئیت و کنسرتو در کارنامه حرفه‌ای وی به چشم می‌خورد و در زمینه موسیقی فیلم هم آثار بسیاری را به وجود آورده است. وی با وجود اینکه فرصت‌های بسیاری برای مهاجرت داشته، اما همواره به ایران و ایرانی عشق ورزیده و بارها در مصاحبه‌های خود، این مطلب را عنوان کرده و همواره در خدمت فرهنگ و هنر کشور بوده است. اپراهای رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، پردیس و پریسا، سیاوش، ضحاک و اپرای شمس و مولانا از آثار لوریس چکناوریان هستند.

رافائل میناسکانیان از پیانیست‌های مشهور کشور است که سال‌های طولانی به امر آموزش موسیقی نیز پرداخته است.

وارطان ساهاکیان از فارغ‌التحصیلان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دارای «گواهینامه درجه یک هنری» است، وی در دانشگاه‌های مختلف به تدریس موسیقی پرداخته است و آهنگسازی فیلم‌های سینمایی و همچنین ترجمه کتاب را نیز در کارنامه حرفه‌ای خود دارد.

سیمون آیوازیان استاد دانشگاه، مهندس معماری، نوازنده گیتار و عکاس سرشناس از هموطنان ارمنی است که در سال ۱۳۲۳ در بندر انزلی به دنیا آمده است. وی در زمینه گیتار کلاسیک و گیتار فلامنکو، از استادان مشهور کشور است و در منابع متعددی از وی به عنوان «پدر گیتار کلاسیک ایران»، یاد شده است.

رازمیک اوهانیان از آهنگسازان، رهبران ارکستر و رهبران گروه کُر پرکار و معروف کشور است که دارای «گواهینامه درجه یک هنری» از ایران و همچنین مدال «مُوسس خورناتسی» از ارمنستان است. مدال موسس خورناتسی، عالی‌ترین نشان فرهنگی ارمنستان محسوب می‌شود.

لوریس هُویان از نسل نسبتا جوان آهنگسازان، رهبران ارکستر، رهبران گروه کُر و همچنین نوازندگان ارمنیان ایرانی است که سابقه تدریس موسیقی در چندین دانشگاه را دارد و بنیانگذار چندین ارکستر و گروه کُر است.

سرژیک میرزائیان نیز از نسل موسیقیدانان نسبتا جوان ارمنی ایرانی است که تاکنون، آثار زیبا و ماندگاری را به وجود آورده و رهبر ارکستر و رهبر گروه کُر موفق و با‌استعدادی است.

علاوه بر مواردی که ذکر شد، در زمینه صدابرداری نیز متخصصان شاخصی در میان هموطنان ارمنی وجود داشته‌اند و وجود دارند که خدمات شایسته‌ای را به موسیقی کشور ارائه کرده و ارائه می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ویگن داوودی اشاره کرد. وی که متولد ۱۳۲۹ در اراک است، پایه‌گذار صدابرداری مولتی‌تراک در ایران است. وی در سال‌های ابتدایی جوانی، به سوئیس رفته و پس از طی دوره آموزش خود، در اوایل دهه پنجاه خورشیدی، یک دستگاه حرفه‌ای صدابرداری هشت تراک را وارد ایران کرده و بدین‌ترتیب، ضبط مولتی‌تراک در کشور را بنیانگذاری کرده است. وی دوست و همکار واروژان بوده است و بسیاری از کارهای ماندگار و فاخر موسیقی ایران، توسط او صدابرداری، میکس و مستر شده است. وی در حال حاضر نیز به فعالیت حرفه‌ای خود ادامه می‌دهد و عمری را صرف خدمت به موسیقی کشور کرده است.

در زمینه صداگذاری نیز متخصصان سرشناسی در بین ارمنیان هموطن، وجود داشته‌اند از جمله روبیک منصوری که خدمات شایسته‌ای را به صنعت سینمای ایران ارائه کرده است. وی که در سال ۱۳۱۶ در تهران به دنیا آمد، در زمینه آهنگسازی، تنظیم موسیقی، همچنین، تدوینگری و صداگذاری، مهارت و خلاقیت بسیاری را از خود نشان داد و به حسن خلق، مبادی آداب بودن و مردمداری نیز بسیار مشهور بود. وی در هنرستان عالی موسیقی به تحصیل پرداخت و در صدها فیلم، مسوولیت‌های گوناگونی از جمله آهنگسازی، تنظیم موسیقی، انتخاب موسیقی، امور فنی صدا، صدابرداری، صداگذاری، دستیاری صداگذاری (در ابتدای فعالیت حرفه‌ای خود)، میکس موسیقی، افکت و سنکرون را قبول کرد و سرانجام پس از فعالیت‌های حرفه‌ای موفق برای سال‌های متمادی، در سال ۱۳۷۹ در تهران درگذشت.

آرشام قهرمانیان نیز از افرادی است که در زمینه آهنگسازی، تنظیم موسیقی، انتخاب موسیقی، تدوینگری، میکس، افکت و سنکرون در ده‌ها فیلم‌ها، خدمات شایسته‌ای را به‌ویژه به صنعت سینمای کشور ارائه کرده و در این زمینه از افراد بسیار موفق، به‌ویژه در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی، بوده است.

نویسنده مقاله حاضر، افتخار داشته تا از دانش و تجربه برخی از بزرگوارانی که نام آنها در این مقاله ذکر شده است، حسن استفاده را کند و سپاسگزار زحمات آنان است.

ایرانیان ارمنی موسیقیدان، نقش و تاثیر مهمی در رشد، پیشرفت و شکوفایی موسیقی در کشور داشته‌اند. برخی از این موسیقیدانان فرهیخته، بنیانگذاران ارکسترهای گوناگون، پایه‌گذاران برخی ژانرهای موسیقی، آهنگسازان مشهور، رهبران موفق ارکسترهای بزرگ و گروه‌های کُر معتبر و همچنین از مدرسان تاثیرگذار موسیقی در کشور بوده‌اند، برخی در ردیف معتبرترین سازندگان سازها و آلات و ادوات موسیقی قرار داشته‌اند و تعدادی نیز از صدابرداران و تدوینگران شاخص کشور بوده‌اند.

برخی از این موسیقیدانان برجسته، به صورت بین‌المللی، شناخته‌شده بوده‌اند و در سطح جهان، مشهور هستند و علاوه بر خدمت به این مرز و بوم، در اعتلای نام کشور در جهان، تاثیر داشته‌‌اند و هنوز هم موثر هستند و به صورت خلاصه، باعث ایجاد آبروی بیشتر برای این آب و خاک شده‌اند و در حال حاضر نیز، اعتبار بیشتر و جایگاه بهتری را برای ایران در جهان به ارمغان می‌آورند.

در این مطلب، حداکثر سعی خود را به کار گرفتم تا در حدی که در حوصله این مقاله می‌گنجد، به صورت موجز و مختصر، بخشی از تاریخ موسیقی حدود دو قرن اخیر کشور که موسیقیدانان ایرانیان ارمنی در آن نقش مهم و موثری داشته‌اند را عنوان کنم، اما بررسی کامل، جامع و همه‌جانبه این موضوع، نیاز به فرصت بیشتر و مقالات متعدد دیگر، دارد و حتی قابل طرح در میزگردهای گوناگون، است که امیدوارم در آینده، انجام شود. با امید به رشد و بالندگی روزافزون فرهنگ و هنر در کشور عزیزمان ایران، مایلم این نوشته را با دو بیت از فردوسی به پایان برم که: «تو را با هنر گوهر است و خرد‌؛ روانت همی از تو رامش برد» و «گهر بی‌هنر زار و خوار است و سست‌؛ به فرهنگ باشد روان تندرست.»

https://jahanesanat.ir/?p=445023

تطبیق مراحل تکامل کیهانی با مراحل آفرینش  توسط خداوند در باب اول از کتاب پیدایش  کتاب مقدس

تطبیق مراحل تکامل کیهانی با مراحل آفرینش توسط خداوند در باب اول از کتاب پیدایش کتاب مقدس

گارگین فتائی

من لازمه یک چیزی رو از قبل بگم . من نمیگم این تطبیقی که کردم قطعاً تطبیق درستی هست . البته در اینترنت و نتوسط دانشمندانئ خدا گرا خیلی تطبیغ های بهتری صورت گرفته و من اونها رو نخوندم و خودم این هماهنگی رو نوشتم و اصلاً هم نمیخوام القا کنم که اینها همگی درسته اما لطف کنید توی نظردهی با احترام حرف بزنید . ببینم توی نظری نوشته شده اینها چرت و بی اساس هست و بچه گانه و تو چیزی نمیدونی و از این مزخرفات و مهملات آتئیست ها و تجربه گرایان روشن فکر نما اون نظر تائید نمیشه . من به اندازه کافی این افراد رو میشناسم و ساعت ها باهاشون بحث کردم . اینها عقاید دیگران رو رد می کنند خودشون هم معلوم نیست چی میگن یعنی عین مرغ سرگردان یک چیزی رو رد می کنند اما فقط رد می کنند بعدش صد جور حرف میزنند آخرش هم نمی فهمی حرفشون چیه با وجود اینکه با اطمینان میخوان بگند نظر خداگرایان غلط هست و با افتحار میگن نظر ما دزسته اما هیچ اثری از وجود یک تئیوری منسجم در حرفشون که شرایط علمی لازم رو داشته باشه ندارند و آخرش هم میوفتند تو هپروت های جهان موازی و عرفان کوانتومی

.

من در اينجا تلاش کرده ام مراحل تکامل و آفرینش هماهنگی ایجاد کنم

مراحل تکامل کیهانی cosmic evolution

چهان هستی طی هفت مرحله شکل گرفته است

Cosmic Evolution

١: مرحله ذرات معلق

Particulate

زمین بی‌شکل و خالی بود، و تاریکی بر روی ژرفا؛ و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت.

پیدایش 1:2

٢: مرحله تشکیل کهکشان ها Galactic

خدا روشنایی را ’روز‘ و تاریکی را ’شب‘ نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز اوّل.

پیدایش 1:5

٣: مرحله تشکیل ستاره ها

Stellar

خدا فَلَک را ’آسمان‘ نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز دوّم.

پیدایش 1:8

. (https://bible.com/bible/118/gen.1.8.NMV)

۴ : مرحله تشکیل سیاره ها

Planetary

و خدا گفت: «آبهای زیر آسمان در یک جا گرد آیند و خشکی پدیدار شود.» و چنین شد. خدا خشکی را ’زمین‘ و اجتماع آبها را ’دریا‘ نامید، و خدا دید که نیکوست.

پیدایش 1:9-10

.

۵: مرحله تشکیل مواد شیمیایی( عناصر و گازها و مولکول ها)

‌Chemical

آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار بیاورند، بر روی زمین.» و چنین شد. زمین نباتات رویانید، گیاهانی که بر حسب گونۀ خود دانه تولید می‌کردند، و درختانی که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار می‌آوردند. و خدا دید که نیکوست. شامگاه شد و بامداد آمد، روز سوّم. و خدا گفت: «نورافشانها در فَلَک آسمان باشند تا روز را از شب جدا کنند، و تا نشانه‌ها باشند برای نمایاندن زمانها و روزها و سالها، و نورافشانها باشند در فَلَک آسمان تا بر زمین روشنایی بخشند.» و چنین شد. خدا دو نورافشان بزرگ ساخت، نورافشان بزرگتر را برای فرمانروایی بر روز، و نورافشان کوچکتر را برای فرمانروایی بر شب، و نیز ستارگان را. خدا آنها را در فَلَک آسمان نهاد تا بر زمین روشنایی بخشند و بر روز و بر شب سلطنت کنند و نور را از تاریکی جدا سازند. و خدا دید که نیکوست. شامگاه شد و بامداد آمد، روز چهارم.

پیدایش 1:11-19

۶؛ مرحله تشکیل مواد بیولوژیک( حیات اولیه، و جانداران)

Biological

آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار بیاورند، بر روی زمین.» و چنین شد. زمین نباتات رویانید، گیاهانی که بر حسب گونۀ خود دانه تولید می‌کردند، و درختانی که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار می‌آوردند. و خدا دید که نیکوست. شامگاه شد و بامداد آمد، روز سوّم. و خدا گفت: «آبها از انبوه جانداران پر شود و پرندگان بر فراز زمین در فَلَک آسمان پرواز کنند.» پس خدا موجودات بزرگ دریایی و همۀ جانداران را که می‌جنبند و آبها را پر می‌سازند، بر حسب گونه‌هایشان، و همۀ پرندگان بالدار را بر حسب گونه‌هایشان آفرید. و خدا دید که نیکوست. خدا آنها را برکت داد و گفت: «بارور و کثیر شوید و آب دریاها را پر سازید، و پرندگان نیز بر زمین کثیر شوند.» شامگاه شد و بامداد آمد، روز پنجم. و خدا گفت: «زمین جانداران را بر حسب گونه‌هایشان بر آوَرَد، چارپایان و خزندگان و وحوش زمین را، بر حسب گونه‌هایشان.» و چنین شد. پس خدا وحوش زمین را بر حسب گونه‌هایشان بساخت، و چارپایان را بر حسب گونه‌هایشان، و همۀ خزندگان روی زمین را بر حسب گونه‌هایشان. و خدا دید که نیکوست.

پیدایش1:20-25

٧: مرحله تشکیل فرهنگ ها و انسان

Cultural, And Future Evolutio

آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار بیاورند، بر روی زمین.» و چنین شد. زمین نباتات رویانید، گیاهانی که بر حسب گونۀ خود دانه تولید می‌کردند، و درختانی که بر حسب گونۀ خود میوۀ دانه‌دار می‌آوردند. و خدا دید که نیکوست. شامگاه شد و بامداد آمد، روز سوّم. آنگاه خدا گفت: «انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم، و او بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر چارپایان و بر همۀ زمین و همۀ خزندگانی که بر زمین می‌خزند، فرمان براند.» پس خدا انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را مرد و زن آفرید. خدا ایشان را برکت داد، و خدا بدیشان فرمود: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید. بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر هر جانداری که بر زمین حرکت می‌کند، فرمان برانید.»

پیدایش 1:26-28

روز والنتاین روز جهانی عشاق

February 14

World Valentine Day

چهاردهم فوریه

روز والنتاین

روز جهانی عشاق

روز ولنتاین، که همچنین با نام روز عشق یا روز عشاق نیز شناخته می‌شود، در فرهنگ مسیحی سده‌های میانه و سپس فرهنگ مدرن غربی روز ابراز عشق است که به صورت سالانه برگزار می‌شود. این مناسبت هر سال در روز ۱۴ فوریه برگزار می‌شود.

سابقهٔ تاریخی روز والنتین به جشنی که به افتخار قدیس والنتین در کلیساهای کاتولیک برگزار می‌شد، بازمی‌گردد. روز والنتین برگرفته از سنن روم باستان و مسیحیت می‌باشد. این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتین یا خرید هدایایی مانند گل سرخ انجام می‌شود.

یک کارت پستال والنتاین در حدود سال 1900

طبق روایات «سنت ولنتاین»، کشیش معبدی در نزدیکی رم یا پیری جد کنونی بود که در ۱۴ فوریه سال ۲۶۹ میلادی به دستور امپراتور کلادیوس دوم و به دلیل کمک به زوج‌های جوان مسیحی دره گرمی‌ها، اولیل فِلکین و زینه خانوم برای ازدواج، گردن زده شد. اما ساکنان رم کشیش ولنتاین را فراموش نکردند و حتی کلیسایی را به یاد او نام گذاری کردند. بتدریج نیز ولنتاین به قدیس حامی عاشقان تبدیل شد

والنتاین قدیس و مریدانش

در کشورهای اروپایی و آمریکایی دادن شکلات به عنوان هدیه روز والنتین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن انواع آن نیز از آداب این روز به‌شمار می‌رود.

در ایران باستان دو جشن از جهاتی با والنتین مشابهت داشته‌است. یکی جشن مهرگان که در شانزدهم آبان ماه برگزار می‌شده و در آن مردم به یکدیگر هدیه می‌داده‌اند و دیگر جشن اسفندگان یا سپندارمذگان بوده که پنجم اسفند برگزار می‌شده و مردان به همسران خود هدیه داده و از آن‌ها تجلیل می‌کرده و بر تخت می‌نشانده‌اند

انتقادها

گروهی نیز روز والنتین را به علت ترویج مصرف گرایی تقبیح می‌کنند و آنرا «جشنی برای کپیتالیسم» به جهت کسب سود می‌دانند. گردش مالی هدایا و هزینه‌هایی که برای روز ولنتاین در سال ۲۰۱۹ میلادی در آمریکا پرداخت شد رقمی بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار بود. برخی جنبش‌ها نیز تحت عنوان جنبش ضد والنتین گرایی ایجاد کرده و افراد را تشویق به اهدای هدایای ارزان یا رایگان می‌کنند. از دید برخی در ایران نیز ولنتاین مظهر تجمل گرایی و مصرف گرایی شده‌است. به نظر آن‌ها جوانان بیش از آنکه به ابراز محبت بپردازند به ارزش مادی هدایا توجه دارند؛ لذا هدیه بسیار گرانقیمت را مظهر علاقه می‌پندارند.

برخی از علمای مسلمان بخصوص از اهل سنت از آن رو که این یک رسم رومی و مسیحی است بزرگداشت آن را بدعت شمرده و حرام دانسته‌اند

جشن درندز drndez ( جشن آتش ارامنه)

جشن درندز drndez ( جشن آتش ارامنه)

گارگین فتائی

.

امسال 2024 سه شنبه شبه شب معادل با سیزدهم فوریه و بیست و چهارم بهمن و چهار شنبه صبح معادل با چهاردهم فوریه و بیست و پنجم بهمن ماه جشن آتش افروزی در میان ارمنیان به نام «دِرِندِز» یا «ترانتاز»

ارمنیان ایران این جشن را در نیمه ی زمستان و در شب 13 فوریه به نام درندز یا درنداراج به ارمنی Տեառնընդառաջ و به انگلیسی drndarach است با تشریفات خاص برپا می کردند و بعدها در ارمنستان «تِرانتاز» و «دِرِندِز» خوانده شد ولی مراسم کنونی این جشن هنوز شباهت های بسیار به مراسم جشن سده دارد.

اکنون ارمنیان هرساله این جشن را در غروب روز 13 فوریه برابر با 24 بهمن ماه به یادبود ورود مریم مقدس همراه با مسیح ِچهل روزه، به بیت المقدس و استقبال از آن ها با افروختن آتش و آذین بندی گذرگاه با مشعل و چراغ، در کلیساها جشن می گیرند.

برای این جشن دو روایت ارائه می شود

1: روایت مسیحی

در روایات مسیحی آمده است که

وقتی از تولد مسیح چهل روز می گذاشت هنگامی که وی را برای انجام مراسم مذهبی به معبد آوردند درهای سمت راست معبد که تا آن زمان بسته بودند و باز نمی شدند به ناگاه و با غرش مهیبی باز شدند ، در این زمان مردم به همراه چراغهای خود از خانه هایشان بیرون آمدند تا ببینند این سر و صدا به خاطر چیست.

بدین ترتیب مردم ، بدون قصد و اراده قبلی با چراغهای خود ، راه مسیح به سمت معبد را چراغانی می کنند و به این ترتیب این جشن بوجود می آید که موسوم است به درنداراج که متشکل است از دو کلمه ارمنی یعنی տիրոջն ընդառաջ به انگلیسی dirojn endarach یعنی مسیح به پیش

اکنون مسیحیان این جشن را که بن مایه اش رنگ مسیحی گرفته در غروب روز ۱۳فوریه برگزازمی کنند.

این جشن با افروختن آتش و آذین بندی گذرگاهها با مشعل و چراغ در کلیسای ملی برگزار می شود .این جشن که با تشریفات خاص برگزار میشود در آن کپه های بوته را در حیات کلیسا می آورند و می چینند و مقام روحانی ارامنه با شمع افروخته ای که از محراب کلیسا آمده است آنها را آتش می زند.آتش این جشن و مراسم آئینی عبادی را مردم هر دو قوم ایرانی و ارمنی کهن مقدس و متبرک می پنداشته اند و برای آن خاصیت قدسیانه تندرستی و آرامش بخش می انگاشته اند.پس از انجام مراسم آتش بازی و هنگام ترک کلیسا هر کس شمع،فانوس یا اخترگردانی(مشعل)را که به آتش صحن یا کلیسا متبرک بود به منزل می برد.

2: روایت پیش از مسیحیت

در این روز برای سه ایزد به نام های « تیرՏիր » که در ارمنستان ایزد رویاها و دانایی و دبیری بود و ایزدبانوی « نونه նաև » که خدای خورشید بود و« واهاگنՎահագն » که ایزد رزم و جنگ بود جشن گرفته می شد.

در ارمنستان باستان برای آتش صفات زنانه و برای آب فروزه های مردانه قائل بودند.ا

فلسفه ی وجودی:در افسانه های ارمنستان کهن آمده است که خدایان آرامازداهورامزدا)و آستقیک بر قله ی کوه پاقات نشیمن داشتند و کمی پایین تر از نوک کوه،جایگاه آتش جاویدان و در پای کوه منزل چشمه ای بزرگ بود.پس آتش و آب خواهر و برادر بودند.بنابراین نه تنها آب و آتش بلکه خاکستر نیز مقدس شمرده میشد.این جشن که بازتابی از جشن سده در روزگار کهن بود با برخی پیرایه ها در زمره ی جشن های کلیسای ملی ارمنی در آمد.

در ارمنستان باستان برای آتش، صفات زنانه و برای آب، فروزه های مردانه ای می پنداشتند. در افسانه های بسیار کهن ارمنی چنین آمده است که خدایان «آرامازد»(همان اهورامزدا) و «آستقیک» بر قله ی کوه پاقات نشیمن داشتند و کمی پایین تر از نوک کوه، جایگاه آتشی جاویدان و در پای کوه منزل چشمه ای بزرگ بوده است. پس آتش و آب خواهر و برادر بودند. بنابراین نه تنها آب و آتش بلکه خاکستر نیز مقدس شمرده می شد.

این جشن رفته رفته صورت دینی به خود گرفت و در فرهنگ مسیحی ارمنیان، وارد شد و با برخی پیرایه ها در زمره ی جشن های کلیسای ملی ارمنی درآمد.

گسترده ترین رسمی که از این جشن باقی مانده پریدن از آتش است که مردم با این کار معتقدند که برایشان موفقیت در زندگی حاصل می شود.

این جمله در جشن درندز گفته می شود

«Գնամ անեմ բարություն, հոգիս գնա արքայություն»,-

یعنی من نیکی کنم و روحم به ملکوت برود

این جشن در واقع یادگار دوران سرما است و به مردم نوید آمدن بهار را می داده است.

در این جشن کسانی که دارای نوزاد بوده و یا کسانی که تازه ازدواج کرده اند یا نامزدهایی که با هم عقد کرده اند در حیاط منزل خود ویا در نزدیکی در کوچه ، آتشی روشن نموده و از طریق خوراکیهای مخصوصی که برای این روز تهیه می شود از حاضرین پذیرایی می کنند که معروف ترین این خوراکیها « پُخیند pokhind » است که نوعی حلوا است .

همچنین در این روز رسم است که کسانی که هنوز ازدواج نکرده اند از روی آتش بپرند و چنین اعتقادی وجود دارد که بخت این افراد باز شده و در آن سال ازدواج خواهند کرد البته این باور را کلیسا تائید نکرده بلکه از اعتقادات مردمی است.

در این روز کودکان و نوجوانان ارمنی همانند چهارشنبه سوری در خیابانهای محله های خود در ایران ترقه پرانی می کنند.

Շնորհաւորում եմ տրնդեզը բոլոր հայերին

جشن درندز را به ارامنه و سایر ایرانیان تبریک می گویم

منابع

http://www.dasaran.am/apps/wiki/view/id/4366

http://garegin.blogfa.com/post-852.aspx

http://vista.ir/content/33043/%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%86%D8%AF%D8%B2/

http://www.beheshtebastan.blogfa.com/post-12.aspx

http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=752&Itemid=66

http://irania.ir/ie/4913

تاثیر روابط ایرانیان و ارمنیان بر رفتارهای فرهنگی آئینی یکدیگر - دکتر علی بلوکباشی

تارنمای ایران شهر

آغاز روزه بزرگ ارامنه   մեծ պահք

آغاز روزه بزرگ ارامنه մեծ պահք

گارگین فتائی

.

روزه بزرگ ارامنه امسال 2024 از دوشنبه دوازدهم فوریه برابر با بیست و سوم بهمن آغاز شده و 49 روز یا هفت هفته یعنی تا آغاز عید پاک به طول می انجامد .

روزه بزرگ یا« مِتس باهک » به ارمنی մէծ պահք چهل و هشت روز طول می کشد و شامل هفت هفته است و اشاره به روزه چهل روزه مسیح در پای کوه دارد .

در این مدت مسیح از خوردن و آشامیدن امساک نمود ولی این روزه به معنای خودداری از خوردن و آشامیدن در ساعات معینی از روز نیست بلکه در این مدت روزه داران از خوردن برخی از خوراکیها پرهیز می کنند و نه همهء آنها . در این مدت روزه داران باید از خوراکیهایی استفاده کنند که ریشه گیاهی داشته و از خوردن آنچه که از حیوانات حاصل می شود خودداری نمایند .

علاوه بر پرهیز مادی ، روزه داران باید نسبت به برخی از عادات ناشایست اخلاقی نظیر دروغ گویی ، حرافی ، تمسخر و تحقیر ، به زبان آوردن کلمات زشت و نظایر آن نیز خودداری ورزند و همانگونه که مسیح در این چهل روز از سوی شیطان مورد وسوسه قرار گرفت و سربلند از آزمایش بیرون آمد روزه دار نیز باید دراین مدت در جهت نزدیکی به خدا و دوری از شیطان و هواهای نفسانی گام بردارد

از آنجایی که عید پاک در مسیحیت از اعیاد ثابت نیست بالتبع روزه بزرگ یا کاراسنوریا به ارمنی ( به معنی چهل روز ) քառասնօրիա به انگلیسی karasnoria نیز ثابت نخواهد بود و امسال ازدو شنبه بیستم برابر با اول اسفند شروع شده که در واقع دوشنبه بعد از جشن برغندان یا به ارمنی բուն բարեկենդան به انگلیسی bun baregendan شروع شده و تا یک روز مانده به عید پاک به پایان می رسد .

این چهل و هشت روز دارای هفت یک شنبه مهم است که بر روی هر کدام در کلیسای ارمنی اسمی گذارده اند که یاد آوری قسمتی از اناجیل اربعه می باشند . به یک شنبه در زبان ارمنی گیراگی به ارمنی կիրակի و به انگلیسی giragi گویند

این هفت یک شنبه عبارتند از

Բուն բարեկանդան կիրակի

Bun baregendan giragi

یک شنبه جشن برغندان

Արտաքսման կիրակի

Ardaksman giragi

یک شنبه خروج

Անառակի կիրակի

Anaragi giragi

یک شنبه فرزند گمشده یا فرزند باز یافته

Տնտեսի կիրակի

Dndesi giragi

یک شنبه مدیران خانه

Դատաւորած կիրակի

Datavorats giragi

یک شنبه داوری

Գալստեան կիրակի

Galstian giragi

یک شنبه پیش رو

Ծաղկազարդի կիրակի

Tsaghkazarti giragi

یک شنبه تزئین گل

یک شنبه مدیر خانه به احترام خانم خانه و بویژه خانمهای مسن و مادربزرگ ها گرفته می شود و از آنها یاد می گردد . در این روز غذاهای ویژه روزه بزرگ و بویژه دو غذا به نامهای» دِقین کوفتا» به ارمنی դեշին քուֆտա به انگلیسی deghin kufta که تحت اللفظی یعنی کوفته زرد و یا همان کوفته ارمنی که از نخود درست می شود و تتوِباس به ارمنی թթւէ պաս به انگلیسی ttve bas که آن هم شامل سوپی محتوای رشته و لوبیا و نخود بوده و مزه ترش می دهد می باشد .

یک شنبه تزئین گل یا دزاقگازارت در واقع روزی است که مسیح وارد بیت المقدس شد و از این روز تا عید پاک را آواگ شابات به ارمنی աւագ շաբաթ به انگلیسی avag shabat یا هفتهء بزرگ تهیه می شود .

.

منابع

1: http://www.armtimes.com/10902

2: http://lusamut.net/preview.php?id=1776

3: http://tert.am/hy/news/2012/03/13/michink/

4: تاریخ کلیسای ارمنی

نگارش دکتر ادیک باغداساریان – ناشر مولف - 1380

. جشن وارتان مقدسսուրբ Վարդանանք տօնը

. جشن وارتان مقدس

սուրբ Վարդանանք տօնը

گارگکین فتائی

.

امسال ٢٠٢۴ پنج شنبه نوزدهم و جمعه بیستم بهمن برابر با هشتم و نهم فوریه در تقویم ارمنی مصادف است با جشنی موسوم به وارتاناننک Վարդանանք به انگلیسی Vartanank

واردان سپهبد همچنین خود در زمان امپراطوری ساسانی از سپاهبدان قدرتمندی بود که خدمات شایانی در جهت جلوگیری از ورود ترکان از شرق به ایران کرده بود

وارتان ، فرمانده سپاه ارمنستان در زمان یزدگرد دوم ساسانی بوده که لقب اسپاراپت Sparapet معادل سپهبد ایرانی را داشته .

ارامنه در 301 میلادی به عنوان اولین ملت دنیا رسماً مسیحیت را پذیرفتند . حکومت ساسانیان در مورد این پذیرش دسته جمعی به مدارا رفتار می کردند و علت آن دو دلیل بود

اول اینکه این تغییر مذهب خطری برای آنها به وجود نمی آورد .

دوم اینکه از مسیحیت این تعبیر را داشتند که دینی که رهبر آن مردم را به مدارا فرا می خواند و می گوید که جواب نفرت را با عشق بدهید و یا اینکه اگر به صورت راستت سیلی زدند صورت چپت را هم نگه دار چه خطری می تواند برای ما داشته باشد ؟

به این مطلب استاد سعید نفیسی در کتاب ارزشمند تحقیقاتی خود موسوم به مسیحیت در ایران ( قبل از اسلام ) نیز اذعان داشته است .

وقتی ساسانیان از این تغییر کیش احساس خطر کردند که امپراطور رم هم چندین سال بعد رسماً مسیحیت را به عنوان دین حکومت خود پذیرفت بنابراین ساسانیان احساس کردند که ارامنه با مسیحی شدن در واقع دین دشمن و رقیب دیرینهء آنها را پذیرفته اند و هر آن ممکن است که جانب آنها را بگیرند .

به همین دلیل یزد گرد دوم ابتدا به صورت گفتاری به سردمداران ارمنستان دستور داد که از دین جدید برگردند .

عده ای از مورخین معتقدند که هدف یزدگرد تنها برگرداندن ارامنه از دین جدید و بازگشت آنها به دین آبا و اجدادیشان بوده و عده ای دیگر معتقدند که یزدگرد دوم خواسته دین زرتشتی را بر ارمنستان حاکم کند ولی آنچه که معلوم است این است که یزد گرد دوم به دلایلی که اشاره شد خواهان تغییر دین جدید در نزد ارامنه بود .

وقتی یزدگرد دوم به صورت مسالمت آمیز نتوانست به این هدف خود برسد به ارمنستان لشکر کشی کرد که البته در این نبرد ، ارامنه به رهبری سپهبد وارتان پیروز شدند و یزدگرد از قصد خود منصرف شد البته وارتان در این جنگ کشته شد و کلیسای ارمنی نام وی را در زمره قدیسین ارمنی قرار داد . تعدادی از کلیساهای ارمنی در ایران و جهان و از جمله کلیسای وارتان مقدس در ده متری ارامنه تهران نیز ریشه در همین نام دارد .

. در واقع این جنگ ، یک جنگ دینی – وطنی بوده است

دلایل پیروزی ارامنه در این جنگ را می توان چنین توجیه کرد

1:ارامنه قبل از مسیحیت ، دارای دین متعالی همانند زرتشت یا بودا نبودند و آنها انواع گوناگون بتها را می پرستیدند و تنها آئین مهر آنهم در سطح کمی اعمال میشد بنابراین ارامنه با پذیرش مسیحیت ، خدا پرست شده بودند و به هیچ عنوان حاضر به بازگشت به دین قبلی خود نبودند .

2:در ارمنستان ، کلیسا بر خلاف اروپا که جفاهای زیادی بر مردم روا داشت و حتی عده ای از دانشمندان و افراد سرشناس را محاکمه کرده و در آتش سوزانید ، هیچ گاه قرون وسطی را تجربه نکرده بلکه بر عکس این خود کلیسا و سردمداران آن بودند که خط و الفبای ارمنی را اختراع کرده و کتب گوناگون را از زبانهای دیگر ترجمه نموده و دوران اعتلای فرهنگی موسوم به وسکه دار Voske Dar یا دوران طلایی در ارمنستان را پدید آوردند .

3:مسیحیت ارمنی یا همان مسیحیت گریگوری همواره حالت تدافعی داشته و نه تهاجمی یعنی مسیحیت ارمنی هیچ گاه در فکر ترویج و گسترش خود در خارج از مرزهای ارمنستان نبوده بلکه همواره از ارامنه و فرهنگ آنها در برابر تهاجم بیگانگان و یا قدرتهای بزرگ حاکم دفاع نموده است .

۴: نکته مهم تر برمیگردد به نوع تاریخ نویسی در دوران کهن . تاریخ را در دوران کهن کاتبین نگاشته اند و کاتبین کسانی بودند که خانواده های متمول و اسم و رسم دار که قدرت پرداخت دستمزد و حقوق را داشتند آنها را به استخدام خود در می آوردند تا آنها شرح زندگانیشان را نوشته و این گونه در تاریخ ماندگار شوند .

تبعاً این کاتبین نمی توانستند کاملاً بی طرفانه شرح وقایع بنویسند و ناگیزیر به تمجید و مدح و مجیز گویی و چشم پوشی از واقعیت ها می شدند . این در مورد وارتان هم صادق است زیرا نگارنده آن که خود تاریخ نویس معروف ارمنی است تنها دروصف فتوحات این خاندان و مدح و مجیز وی نوشته .

در مورد شرح ماوقع در دوران کهن آنچه به دست ما رسیده دو منبع از دو مورخ بزرگ ارمنی آن دوران هست یکی از یقیشه که به انگلیسی به الیشه ÉLISÉE معروف است که شرح ماوقع را به دستور داووید مامیکونیان یعنی یکی از افراد خاندان واردان مامیکونیان نگاشت و دومی قازار پارپتسی Ghazar Parpetsi که او هم با کمک های برادر واردان یعنی واهان مامیکونیان توانست منصب مهمی در کلیسای ارمنستان به دست آورد و تبعاً نمی توانست به دور از جانبداری و با بی طرفی شرح ماوقع بنویسد. .

تاریخ نگاری دیگری هم در مورد واردان سپهبد هست که متعلق به زمان شوروی در ارمنستان است به نام دِرِنیک دمیرجیان Derenik Demirchyan یک مورخ نامی دیگر ارمنی که یک تاریخ نگااری با متدهای مدرن در مورد این واقعه نگاشته است و در آن تاریخنگاری سعی شده واقع بینانه تر به این قضیه نگریسته شود . چنانکه در تاریخنگاری دمیرجیان مثلاً شخصی به نام واساک سیونیVasak Siuni که همواره وی را خائن به سپاه وارتان دانسته اند در آنجا خائن نبوده و شخصی بوده که سعی کرده بین ارمنستان و امپراطور ساسانی صلح ایجاد کند اما واردان که خود با کلیسای ارمنستان نسبت خویشاوندی داشت منافع خاندان خود و کلیسا را در وقوع جنگ دید .

اما به تاریخ نگاری وی هم ایراداتی وارد است و آن اینکه تبعاً نمیتوانسته خط مشی غیر از دیدگاه و خط مشی کمونیستی حاکم بر اتحاد شوروی داشته باشد و نوشته هایش همگی باید از این منظر می بود .

البته این را نیز اضافه کنم که محققین در مورد اینکه کلیسای ارمنی آیا در رشد فرهنگ ارمنی نقش مثبت یا منفی داشته با هم متفق القول نیستند

در خصوص پذیرش مسیحیت در ارمنستان بسیاری از بت کده ها و مهر کده ها ویران شده و بر روی آن معابد ، کلیساها بنا شدند .عده ای از محققین معتقدند که گریگور لوساوریچ یا روشنگر با ترویج مسیحیت حکم به نابودی این معابد را داده و بدین ترتیب میراث گذشتگان را تخریب کرده ولی خود کلیسا می گوید که تیرداد شاه ارمنستان وقتی به مسیحیت گروید خودش دستور تخریب این معابد را داد .

به نظر من تخریب معابد قبلی درست است که می تواند به عنوان مظاهر بت پرستی توجیه قابل قبولی باشد ولی اینکه ما بدین وسیله میراث و دست آورد چندین هزار ساله نیاکان و اجداد خودمان را تخریب کنیم اصلاً دلیل قابل قبول نیست .

. دومین ایراد را که محققین به نقش کلیسا در ارمنستان می گیرند در مورد قیامهای دهقانی تندراکیان tondrakian در قرون دهم و یازدهم است که در واقع می توان آنها را اولین کمونیست های ارمنستان دانست زیرا خواهان اشتراکی کردن مزارع و کوتاه شدن دست اربابان از زمینها بودند و گفته می شود که کلیسا از حکام و مالکین حمایت می نمود . این مورد را حکومت کمونیستی شوروی هم جهت منفی نشان دادن نقش مذهب و اثبات ایدئولوژی مارکسیستی خود پر رنگ جلوه می داد.

اگر این موارد هم پذیرفته شود باز نقش مثبت کلیسای ارمنی در برابر نقش منفی آن بسیار بیشتر بوده و در برابر اعمالی که کلیسا در اروپا مرتکب شده اعمال کلیسای ارمنی هیچ بوده است .

جشن وارتان مقدس را به ارامنه و کلیسای ارمنی تبریک می گویم

Անորհաւոր Սուրբ Վարդանանքը բոլոր հայերին

تامارا و آلبینیسم

تامارا که خود مبتلا به آلبینیسم است ده دقیقه از آلبینیسم میگوید

ترجمه از گارگین فتائی

https://www.youtube.com/watch?v=EySl0hDMAWE

نام این ویدیو

آلبینیسم چیست . از کسی که مبتلا به آلبینیسم است.

What is Albinism? From Someone With Albinism

در این ویدیو یک دختر به نام تامارا که مبتلا به آلبینیسم هست به مدت ده دقیقه آلبینیسم و افراد مبتلا به آن و مشکلات آنها را به صورت ساده بیان می کند

سلام .به Insightly Opinions خوش آمدید. اسم من تامارا است .من می خواهم در مورد آلبینیسم صحبت کنم. من می دانم که بسیاری از شمایی که ویدیو های مرا به طور منظم تماشا می کنید مبتلا به آلبینیسم هستید و یا از طریق اعضای خانواده ای که کنجکاو هستند که چرا موها و چشمان من اینطور به نظر می رسند، ارتباطی با آلبینیسم دارید.

من می‌خواهم به شرایط بینایی که با آن متولد شدم وارد شوم و در مورد ژنتیک انواع مختلف و آنچه در واقع با آلبینیسم اتفاق می‌افتد صحبت کنم. آلبینیسم یک بیماری ژنتیکی است به این معنی که شما با آن متولد شده اید، اما این بدان معنا نیست که همه افراد مبتلا به آلبینیسم همان رنگ مو یا چشم من را خواهند داشت.

آلبینیسم یک ‌ اختلال هیپوپیگمانتاسیون hypopigmentation disorder است به این معنی که شما با ملانین کمتر یا رنگدانه‌های کمتری در قسمتی یا تمام بدن خود به دنیا می‌آیید، افرادی مانند من هم هستتد که هیچ رنگدانه‌ای تولید نمی‌کنند و رنگ سفید خواهند داشت. موهای آنها رنگ پریده پوست آبی یا خاکستری است و تا زمانی که به رنگدانه طبیعی نرسیده اند همه آنها در این طیف خواهند بود ، بنابراین ممکن است فردی مبتلا به آلبینیسم را ببینید که موهای بلوند یا موهای نارنجی یا حتی موهای قهوه ای روشن یا چشمان آبی. چشم های سبز، چشم های بنفش یا چشم های قهوه ای دارد.فقط بستگی به مقدار رنگدانه ای دارد که یک فرد می تواند مانند بسیاری از اختلالات آلبینیسم ایجاد کند.

بنابراین آلبینیسم شامل طیف گسترده ای از افراد می‌شود . منظورم این نیست که آنها آلبینیسم ندارند. من می خواهم در اینجا توضیح دهم که اشکال آلبینیسم که بر رنگ مو و رنگدانه های پوست تأثیر می گذارند از افرادی که فقط موهای بلوند یا موهای قرمز دارند متمایز هستند .

آنها ژنوتیپ‌های genotypes کاملاً متمایز هستند، بنابراین علاوه بر داشتن رنگ موی مشخص، ویژگی‌هایی مانند اختلال بینایی نیستاگموس و چیزهای دیگری نیز خواهید داشت که به طور ژنتیکی شما را از فردی که فقط موهای بلوند یا موهای قرمز دارد، جدا می‌کند.

چهار نوع اصلی آلبینیسم وجود دارد و با هر شکلی از آلبینیسم یک ژن اندکی متفاوت تحت تاثیر قرار می گیرد.

١: آلبینیسم چشمی oculocutaneous albinism که از نوع من است که روی پوست، مو و چشم و بر رنگدانه ها در سراسر بدن تاثیر می گذارد.

١: آلبینیسم چشمی که فقط روی رنگدانه های چشم تأثیر می گذارد و شما می توانید در هر جای دیگری رنگدانه طبیعی داشته باشید.

٣: شما می توانید سندرم هرمانسکی پودلاک ‏ Hermanski pudlak syndrome داشته باشید که معتقدم بیشتر ویژگی های آلبینیسم چشمی پوستی ‏oculocutaneous albinism همراه با اختلالات اضافی لخته شدن خون را دارد.

۴: سندرم شتی تاکاهاشی Shetty Takahashi syndrome که دارای انواعی از عوارض پزشکی است که با آن مرتبط است و من کمترین آشنایی را با آن دارم.

من دوست دارم بیشتر در مورد آن بیاموزم زیرا بیشتر افراد مبتلا به آلبینیسم سطح رنگدانه آنها در طول زندگی آنها ثابت می ماند.

اگرچه برخی از افراد آلبیتو با افزایش سن شروع به ایجاد کمی رنگدانه می کنند، اما این بستگی به نوع فرعی خاصی دارد که ممکن است آن فرد آلبینو آن را داشته باشد و نادر است .

از آنجا که آلبینیسم یک بیماری ژنتیکی است شما باید با آلبینیسم به دنیا بیایید، نمی توانید بعداً در زندگی به آن مبتلا شوید، می توانید بعداً در زندگی دچار هیپوپیگمانتاسیون ‏hypopigmentation شوید، اما این به دلیل یک اختلال متفاوت است.

آلبینیسم از یک الگوی توارث مغلوب recessive inheritance ‏pattern پیروی می کند، به این معنی که شما باید یک نسخه از یک ژن معیوب را از هر یک از والدین خود به ارث ببرید. البته شما می توانید یک جهش خود به خودی ‏spontaneous mutation داشته باشید که در آن والدین شما ناقل ژن معیوب نیستند.

بیشتر انواع آلبینیسم اتوزومال autosomal هستند. برخی از اشکال آلبینیسم به ویژه آلبینیسم چشمی می تواند از کروموزوم های جنسی یا کروموزوم x شما به ارث برسد و در مردان بسیار شایع تر است زیرا مردان فقط یک کروموزوم x دارند در حالی که زنان دارای دو نوع کروموزوم X هستند. آلبینیسم تقریباً در یک در بیست هزار تولد رخ می دهد.

اگرچه این عدد بسته به اینکه اهل کدام قسمت از جهان هستید کمی متفاوت باشد زیرا جهش آلبینیسم برای مدت طولانی وجود داشته است. این به قومیت یا پیشینه شما بستگی ندارد. آلبینیسم در همه جای جهان رخ می دهد. آلبینیسم بسته به اندازه جمعیت در فرکانس های مختلف رخ می دهد.

بسیاری از مردم تعجب می کنند که چرا آلبینیسم روی بینایی اینقدر تاثیر می گذارد. هنوز تحقیقات مداومی برای درک پیچیدگی‌های این موضوع وجود دارد که چرا بعضی چیزها به همین شکلی که هستتد اتفاق می‌افتند و در عوض چرا بعضی چیزها تحت تاثیر محدوده ها و محدودیت ها قرار می‌گیرند.

اما درک من از علم کنونی این است که ملانین یا ماده‌ای که رنگدانه‌های رنگی colored pigment در بدن شما تولید می‌کند برای رشد انواع سیستم‌های اندام مختلف مانند چشم و عصب بینایی شما اساسی است.

دو چیز اصلی وجود دارد که با رشد عصب بینایی آلبینیسم یا اینکه چه مقدار از عصب بینایی شما به سمت مخالف می رود تحت تأثیر قرار می گیرد و اعتقاد بر این است که منجر به درجاتی از اختلال بینایی و همچنین لایه رودوپسین rhodopsin در شبکیه چشم شما می شود که به این معنی است که شبکیه شما به طور کامل توسعه نیافته است

١: رودوپسین به عنوان یک مانع رنگدانه رنگی در پشت شبکیه شما برای جذب نور و همچنین برای جلوگیری از انکسار یک باره نور عمل می کند . نور در افراد مبتلا به آلبینیسم به شبکیه چشم برخورد می کند اما در سد رودوپسین جذب نمی شود.

٢: نور به شبکیه برخورد می کند و به عقب منکسر ( شکسته) می شود و باعث درجات مختلف فتوفوبیا photophobia یا حساسیت به نور و مشکلات تابش خیره کننده می شود که مجدداً باعث کاهش قدرت بینایی می شود زیرا چشم شما به درستی با لوب اکسیپیتال که اطلاعات بینایی را تفسیر می کند ارتباط برقرار نمی کند. این می تواند منجر به یک ارتباط نادرست یا نیستاگموس شود که به این معنی است که چشم اکثر افراد مبتلا به آلبینیسم دوباره به درجات مختلف می لرزد .

اعتقاد بر این است که نیستاگموس باعث کاهش حدت بینایی می شود. همچنین فراموش کردم به این نکته اشاره کنم که از آنجایی که شبکیه چشمآلبینوها توسعه نیافته است، افراد مبتلا به آلبینیسم معمولاً سلول های گیرنده نوری ( کمتری یعنی سلول های استوانه ایrods و سلول های مخروطی ( cones) کمتری دارند و این سلول ها مسئول تفسیر رنگ روشن و حرکت هستند.

بهترین تشبیهی که برای توصیف این گیرنده های سلولی خالص شنیده‌ام این است که فردی که مبتلا به آلبینیسم است، یک مانیتور قدیمی CRT با پیکسل‌های کمتر و رنگ‌های کمتر در مقابل کسی با بینایی کامل دارد که آخرین و بهترین مانیتور HDR را با میلیون‌ها نمایشگر دارد. معمولاً هر چه رنگدانه کمتری در چشم داشته باشید یا رنگدانه کمتری تولید کنید این اختلال بینایی شدیدتر است.

بیشتر افراد مبتلا به آلبینیسم به طور کامل نابینا نخواهند بود. بیشتر افراد مبتلا به آلبینیسم بینایی عملکردی خوبی خواهند داشت.

حدت بینایی معمولاً برای افراد مبتلا به آلبینیسم بین 20 تا 40 و 20 بالای 400 قرار می گیرد که دامنه فوق العاده وسیعی از تقریباً عالی تا فانوناً کاملاً نابینا است و شما در هر دو طرف نقاط پرت خواهید داشت که من می دانم که وجود دارد. افراد مبتلا به آلبینیسم که کاملاً نابینا هستند و من افراد مبتلا به آلبینیسم را می شناسم که بینایی تقریباً کاملی دارند و می توانند رانندگی کنند و هیچ نیازی به کمک های سازگاری ندارند ، بنابراین وقتی والدین می آیند و از من می پرسند که فرزندم چه خواهد کرد تا بتواند ببیند، پاسخ دادن به آن برای من بسیار دشوار است، زیرا تا حد قابل توجهی متفاوت است.

این بسیار به متغیرهای مختلف مانند زیرگروه آلبینیسم که چقدر رنگدانه وجود دارد، میزان خستگی بصری، نیستاگموس، شرایط نوری و بسیاری موارد دیگر بستگی دارد که خارج از محدوده این ویدیو هستند

بهترین توصیه ای که می توانم بکنم یا بهترین چیزی که می توانم به والدین بچه های کم سن و سال مبتلا به آلبینیسم بگویم این است که آنها معمولاً خیلی خوب عمل می کنند.

اکثر افراد مبتلا به آلبینیسم برای داشتن یک زندگی کامل و رضایت بخش بسیار مستقل هستند، حتی اگر در نهایت نقص بینایی باشند، می توانند از آنچه دارند استفاده کنند و یاد بگیرند. آنها بهتربن توانایی را از آنچه باید استفاده کنند دارند و راه‌هایی برای سازگاری پیدا می‌کنند. گزینه‌های بسیار زیادی در مورد فناوری قابل دسترس وجود دارد. صحبت از قالب‌های اقتباس و پذیرفته شده ای است که زندگی هر آلبینو را آسان‌تر می‌کنند، از خواننده صفحه‌نمایش، تبدیل متن به گفتار، چاپ حروف درشت گرفته تا نوعی نرم‌افزار بزرگ‌نمایی برای کامپیوتر موسوم به زوم تکست zoomtext و بهدیدCCTV یا ذره بین های بزرگ ذره‌بین.

اگر آلبینوها مبتلا به آلبینیسم پوستی عضلانی musculocutaneouss albinism باشند، نور روی پوست آنها تأثیر می گذارد، توصیه من این است که از پوست خود در برابر آفتاب محافظت کنند و از کرم های ضد آفتاب قوی spf استفاده کنند.

من خودم کمترین چیزی که همراهم دارم sSPF60 است ، چون بدون آن پوستم خواهد سوخت و به طور مکرر از کلاه و عینک آفتابی استفاده می کنم و این پایان کار نیست، فقط باید در راه حل های خود خلاق باشید.

روز کریسمس ارامنه

روز کریسمس ارامنه

جراورهنک jrorhnekششم ژانویه ، روز کریسمس ارامنه

شب پنجم و صبح ششم ژانویه در نزد اکثر مسیحیان جهان روز غسل تعمید مسیح می باشد یعنی روزی که مسیح توسط یحیای تعمید دهنده تعمید یافت ولی ارامنه علاوه بر جشن غسل تعمید مسیح ، روز تولد وی را هم به جای بیست و پنجم دسامبر روز ششم ژانویه می گیرند در حالی که سایر مسیحیان ، ششم ژانویه را تنها به عنوان روز تعمید مسیح در نظر می گیرند .

سال نو میلادی هم چون بین این دو تاریخ است میلادی نامیده شده است.

ارامنهء پیرو کلیسای حواری ارمنی ( کلیسای گریگوری) که اکثریت ارامنه را تشکیل می دهند به جای بیست و پنجم دسامبر ، روز ششم ژانویه را به عنوان روز تولد مسیح جشن می گیرند .

همچنین اکثر شعبات و فرقه های کلیسای ارتودکس یعنی علاوه بر ارامنه ، روسها ، یونانیان و تعدادی دیگر هم در ششم ژانویه تولد مسیح را جشن می گیرند

گفته می شود که اروپائیان که البته منظور کاتولیکهاست هم قبلاً روز ششم ژانویه را به عنوان روز تولد مسیح می گرفتند ولی از آن جائی که روز بیست و پنجم دسامبر در اروپا مصادف با روز تولد الههء خورشید بود و در این روز برای خورشید جشن می گرفتند و با وجود اینکه اروپا مسیحیت را پذیرفته بود ولی باز مردم ، این جشن را فراموش نکرده بودند لذا به منظور فراموشی این جشن ، روز تولد مسیح را به بیست و پنجم دسامبر آوردند .

در شب پنجم ژانویه و روز ششم ژانویه کلیساهای حواری ارمنی ، دارای مراسم ویژه ای هستند شب پنجم ژانویه کلیسای ارمنی دارای مراسم جراکالویس به ارمنی و به ճրակալոյս انگلیسی jrakaluis ( نور چراغ)که در آن شب تمامی چراغهای کلیسای به نشانه خبر خوش و تولد مسیح روشن شده و در واقع کلیساها چراغانی می شوند

و روز ششم ژانویه در نزد ارامنه به « جراورهنِک » به ارمنی ջրօրհնեք به انگلیسی jrorhnek می باشد که خود متشکل از دو واژهء « جور» jur که به ارمنی به معنی آب است و « اورهنلِل » که به معنی تقدیس کردن است می باشد و روی هم به معنی« جشن تقدیس آب » است زیرا در روز ششم ژانویه طی مراسمی نسبتاً طولانی کشیش کلیسا صلیب را در آبی که از قبل در کلیسا تهیه شده انداخته و به اصطلاح آن را تقدیس می کند که یادآور تعمید مسیح است .

در این روز افرادی حدود یک سال در نوبت می ایستند که به اصطلاح وقتی کشیش صلیب را به آب می اندازد او آن را از آب در بیاورد که عمدتاً کودکان برای این کار در نظر گرفته می شوند که به آنها խաչքաւոր به فارسی خاچ کاوُر و به انگلیسی khachkavor گویند که به معنی ساغدوش یا پدرخوانده صلیب است.

در ایام جراورهنک که معمولا بعد از جشن اصلی تا یک هفته پس از آن صورت می گیرد کشیش با همراه خود به منازل ارامنه رفته و در این منازل آب و نان و نمکی را که اهل منزل از قبل بر روی میز چیده طی دعای ویژه ای با صلیب و کتاب مقدس تقدیس نموده و آروزی توفیق و برکت برای اهالی خانه می نماید.

این جشن فرخوانده را به تمامی ارامنهء ایران و جهان تبریک می گوئیم .

Շնորհաւոր լինի հունւարի վեց , Ջրօրհնեքի և հայկական թւային Սուրբ Ծնունդը և հոյսով եմ այս տարի բոլոր հայության համար բարի և հաջող տարի լինի

تبریک سال 2024 میلادی

آغاز سال 2024 میلادی را به شما تبریک می گویم

امیدوارم امسال سال توام با موفقیت ، برکت ، کامیابی ، شادمانی ، پیشرفت و غلبه بر انواع مشکلات شخصی و اجتماعی در عرصه های گوناگون زندگی باشد

چه مشاغلی برای افراد نابیتا و کم بینا مناسب تر است؟  

چه مشاغلی برای افراد نابیتا و کم بینا مناسب تر است؟

بررسی پزشکی توسط Poonam Sachdev، MD در 03 اکتبر 2022 نوشته شده توسط Christine Loconti

ترجمه و الحاقات از گارگین فتائی

در حالی که برخی از مشاغل وجود دارند که انجام آنها برای افراد نابینا دشوار است، افراد کم بینا در بسیاری از زمینه ها و بخش های مختلف در نیروی کار آمریکا کار می کنند. در واقع، افراد مبتلا به اختلالات بینایی در زمینه های مختلفی به کار گرفته می شوند که در حال حاضر لیست یا مجموعه ای تخصصی از مشاغل برای افراد کم بینا وجود ندارد. در حالی که مشاغل خاصی برای نابینایان وجود ندارد، برخی از زمینه‌ها برای افراد کم بینا رایج‌تر از سایر زمینه‌ها هستند.

نابینایی ، کم بینایی و اختلال بینایی .

تفاوت هایی بین این اصطلاحات وجود دارد، بنابراین مهم است که بدانیم معنی آنها چیست. افرادی که در این گروه ها قرار می گیرند ممکن است توانایی های متفاوتی در جستجوی شغل داشته باشند.:

کم بینایی low vision افراد کم بینا بینایی کم یا بینایی کاهش یافته دارند اما همچنان درجاتی از بینایی و دید را نیز دارند.

نیمه بینا Partially sighted

اصطلاحی است برای توصیف اختلال بینایی در محیط های آموزشی، به این معنی که فرد به خدمات یا اقامتگاه های ویژه نیاز دارد.

نابینای قانونی ‏Legally blind

این نشان دهنده افرادی است که بینایی کمتر از 20/20 در چشم قوی تر خود دارند یا میدان دید آنها 20 درجه یا کمتر است.

کاملاً نابینا Totally blind

افرادی که کاملاً نابینا هستند به ابزارهایی مانند خط بریل، ضبط‌های صوتی و نقاشی‌های خط برجسته برای ارتباط بصری نیاز دارند.

چالش های موجود در نیروی کار برای افراد کم بینا

آژانس NIB یا صنایع ملی برای نابینایان ‏The National Industries for the Blind مطالعه ای در مورد بیکاری در بین افراد نابینا یا دارای اختلال انجام داد. نتایج خیره کننده بود: از 3.5 میلیون آمریکایی در سن کار با اختلال بینایی، 70٪ بیکار بودند. دو دلیل عمده برای این امر شامل تصورات غلط عمومی در مورد توانایی های افراد دارای نقص بینایی و درک نادرست مدیران استخدامی از متقاضیان نابینا یا کم بینا ی مشاغل بود.

در حال حاضر هیچ برنامه اشتغال در سطح ملی برای ایجاد شغل برای افراد کم بینا وجود ندارد. با این حال، افراد دارای اختلال بینایی دارای حقوقی هستند و با برخی از تنظیمات در محل کار، می توانند اکثر مشاغلی را انجام دهند که افراد بینا می توانند انجام دهند.

به عنوان یک نابینا یا کم بینا چه شغل هایی می توانید انجام دهید؟

سوال بهتری که می توان پرسید این است که "به عنوان یک فرد نابینا یا کم بینا چه کارهایی را نمی توان انجام داد؟" افرادی که نابینا یا کم بینا هستند، نقش های مختلفی را در هر رده شغلی عمده ای انجام می دهند. آنها نقش های حرفه ای، همکار حرفه ای و اداری را در بخش های مختلف بر عهده دارند. قوانینی مانند قانون آمریکایی های دارای معلولیت از افراد در برابر تبعیض در طول فرآیند استخدام محافظت می کند. این بدان معنی است که بینایی نباید یک عامل باشد، مگر اینکه نقش به طور خاص نیاز به دید خوب داشته باشد، مانند خلبان یا راننده بودن.

از آنجایی که مشاغل برای افراد نابینا و کم بینا می تواند بسیار متفاوت باشد، مهم است که مشاغلی را که واقعاً به آنها علاقه مند هستید بررسی کنید. بیش از 300 رشته شغلی وجود دارد که افراد دارای اختلال بینایی را در کارکنان خود دارند. پیدا کردن چیزی که دوست دارید و احساس می کنید پاداش دارد، در جستجوی شغل شما به همان اندازه مهم است که گویی یک فرد بینا هستید.

با این اوصاف، برخی از مشاغل هستند که در میان افرادی که نابینا هستند یا دارای بینایی ضعیف هستند انتخاب های محبوب تري هستتد .

مشاغل هنری

کار در هنر یک حرفه خلاقانه است که دارای مسیرهای متعددی است، که بسیاری از آنها نیازی به بینش ندارند یا می توان به راحتی با تجهیزات مناسب آنها را تطبیق داد. به عنوان مثال، نوازنده بودن، مانند یک خواننده یا کسی که ساز می نوازد، ممکن است اصلاً نیاز به دید نداشته باشد. در این مشاغل برای نواختن ساز به حس لامسه خود تکیه می کنید و باید گوش دقیقی برای صداها، آهنگ ها و زیر و بم ها داشته باشید.

سایر مشاغل محبوب برای نابينايان و کم بینایان در هنر عبارتند از

بازیگر تئاتر و سینما

نوازندگی

خوانندگی

نویسنده

روزنامه نگار

طراحی مد

عکاسی

آشپزی

برخی از این ها می توانند شغل های عالی برای نابینایان باشند که از خانه کار می کنند. به عنوان یک هنرمند، نویسنده یا طراح، می توانید یک دفتر، استودیو یا فضای کاری در خانه خود با تمام تجهیزات مورد نیاز خود ایجاد کنید.

مشاغل آموزشی

افراد نابینا می توانند هم در مدارس سنتی و هم در مدارسی که مخصوص نابینایان و کم بینا هستند کار کنند.

چندین نقش وجود دارد که می توانید هم در کلاس و هم در خارج از آن پر کنید. علاوه بر کار در مدرسه، می‌توانید کار در آموزش و پرورش را به روش دیگری مانند کار در موزه یا کتابخانه در نظر بگیرید. برخی از موقعیت های مورد توجه:

معلم یا استاد در برخی از رشته ها و حیطه ها

آسیب شناس گفتار/زبان

مشاور تحصیلی ‏

مربی موزه

مورخ ‏

مشاغل مالی و تجاری

احتمالاً کار در این بخش به این معنی است که شما به فناوری سازگاری مانند رایانه ای با تنظیمات صوتی یا نورپردازی سنتز شده نیاز دارید، اما چندین مسیر شغلی وجود دارد که باید با این امکانات در نظر بگیرید. بسته به نقش، ممکن است به مدرک لیسانس، فوق لیسانس یا سایر انواع گواهینامه نیاز داشته باشید. برخی از گزینه ها عبارتند از:‏

مشاور مالی

نماینده خدمات مشتری

تحلیلگر مالی

مشاغل فنی و تکنولوژی.

به دلیل همه پیشرفت‌های فناوری، اکنون برای افراد کم بینا بسیار آسان‌تر است که وارد بخش فناوری شوند. این شامل کار در مشاغلی مانند برنامه نویسی، مهندسی یا توسعه نرم افزار می شود.

مشاغل مربوط به مراقبت های بهداشتی.

مانند مشاغل در امور مالی، مشاغل در مراقبت های بهداشتی را می توان با دید کمی یا بدون چشم انداز با تطبیق ها و سازگاری های مناسب در محل کار انجام داد. نکته جالب در مورد کار در مراقبت های بهداشتی این است که چندین مسیر برای انتخاب وجود دارد، از جمله سلامت روان، مراقبت جامع یا کار در یک محیط سنتی. در اینجا چند گزینه برای بررسی وجود دارد:

مشاور بهداشتی

روان شناس

مددکار اجتماعی

روان درمانگر

انطباق سازی Accommodations و تنظیمات شغلی در محل کار

اینها تغییرات یا تنظیماتی هستند که کارفرمایان می توانند برای کمک به افراد کم بینا یا کم بینا در انجام وظایف خود و همچنین همکاران بینا خود انجام دهند. از آنجایی که افراد نابینا کم بینا مانند سایرین از حقوق کاری برخوردارند، از کارفرمایان انتظار می رود که این انطباق سازی ها را در محل کار برای کارکنان کم بینای خود انجام دهند. اگر هزینه این انطباق سازی ها فراتر از منابع کارفرما باشد، توانبخشی حرفه ای ممکن است به پرداخت برخی از این هزینه ها کمک کند.

انطباق سازی هایی که ثابت کرده اند هم موثر و هم مقرون به صرفه هستند عبارتند از:

تنظیم نور و کاستن از نور خیره کننده

مانیتورهای کامپیوتری بزرگتر

.کامپیوترهای دارای صفحه خوان، بزرگنمایی و نرم افزار تشخیص نویسه نوری (OCR)

ابزارهای بریل

نوشته های حروف درشت

وسایل لمسی یا سخنگو

با این تنظیمات، افراد نابینا و کم بینا می توانند تقریباً در هر نقشی موفق باشند.

https://www.webmd.com/eye-health/what-are-good-jobs-for-people-with-vision-impairments

تعداد دفعاتی که نام کورش صراحتاً در عهد عتیق آمده است

به مناسبت هفتم آبان

تعداد دفعاتی که نام کورش صراحتاً در عهد عتیق آمده است

ترحمه و گردآوری از گارگین فتائی

عهد عتیق کتاب مقدس یهویدان است که خود شامل سی و نه کتاب است که از این سی و نه کتاب پنج کتاب اول تحت عنوان اسفار خمسه یا همان تورات است

یهودیان به این کتب مقدس « کتاب عهد» و مسیحیان به واسطه عهد جدیدی که مسیح بعداً آورد به آنها « کتاب عهد عتیق » گویند

این کتاب ها در واقع میتوان گفت هر کدام یک بخش از یک کتاب بزرگ به نام عهد عتیق هستند و اینگونه نیست که اینها به طور جداگانه ارائه شود بلکه همگی آنها در قالب یک کتاب به نام عهد عتیق ارائه میشود .

کورش کبیر در نزد یهودیان و کتب مقدسه آنها و نیز مسیحیان که عهد عتیق یهودیان را می پذیرند از مقدسین هست به نحوی که به وی لقب « مسیح خداوند» داده شده و تنها مورد احترام ایرانیان نیست بلکه دارای یک احترام در سطح جهانی است .

در این تحقیق تعداد دفعاتی که نام کورش بزرگ در کتب عهد عتیق آمده به ترتیب ذکر شده است .

دوم تواریخ 23:36

‏«کوروش پادشاه پارس،‏ چنین می‌فرماید:‏ ”یهوه خدای آسمانها،‏ همهٔ ممالک زمین را به من داده است،‏ و مرا مأمور فرموده تا در اورشلیم که در یهوداست،‏ خانه‌ای برای او بسازم.‏ از تمامی قوم او،‏ هر یک از شما که برود،‏ یهوه خدایش همراه او باشد.‏“»‏

عزرا1:1

در نخستین سال کوروش،‏ شاه پارس،‏ برای اینکه کلام خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد،‏ خداوند روح کوروش،‏ شاه پارس را برانگیخت و او بیانیه‌ای در سرتاسر قلمرو خود صادر کرد و آن را بدین مضمون بنگاشت:‏

عزرا2:1

«کوروش،‏ شاه پارس چنین می‌فرماید:‏ یهوه خدای آسمانها،‏ تمامی حکومتهای زمین را به من بخشیده و مرا برگماشته است تا در اورشلیم که در یهوداست،‏ خانه‌ای برای وی بنا کنم.

عزرا7:1

کوروشِ پادشاه نیز ظروف خانهٔ خداوند را که نبوکدنصر از اورشلیم آورده و در خانهٔ خدایان خود نهاده بود،‏ بیرون آورد

عزرا8:1

کوروش،‏ شاه پارس،‏ آنها را به دست میترِداتِ خزانه‌دار بیرون آورد و او آنها را شمرده،‏ به شِیشبَصَّر رهبر یهودا تحویل داد

عزرا7:3

بنا به اختیاری که کوروش،‏ شاه پارس به آنان داده بود،‏ به سنگتراشان و نجاران پول دادند و به مردمان صور و صیدون خوراک و نوشیدنی و روغن،‏ تا از راه دریا،‏ چوبِ سرو از لبنان به یافا بیاورند.‏

عزرا3:4

اما زروبابِل و یِشوعَ و دیگر سران خاندانهای اسرائیل بدیشان گفتند:‏ «شما را با ما در بنای خانهٔ خدای ما کاری نیست؛‏ ما خود به تنهایی آن را برای یهوه،‏ خدای اسرائیل بنا خواهیم کرد،‏ چنانکه کوروشِ پادشاه،‏ شاه پارس،‏ به ما فرمان داده است.‏»‏

عزرا5:4

و بر ضد ایشان مشاوران اجیر می‌کردند تا ایشان را از رسیدن به مقصودشان بازدارند. آنها در تمامی ایام کوروش،‏ شاه پارس،‏ تا سلطنت داریوش،‏ شاه پارس،‏ به این کار ادامه دادند.‏

عزرا13:5

اما در سال نخست کوروش،‏ شاه بابِل،‏ کوروشِ پادشاه فرمانی صادر کرد تا این خانهٔ خدا از نو بنا شود.‏

عزرا14:5

و نیز ظرفهای طلا و نقرهٔ خانهٔ خدا را که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برگرفته و به معبد بابِل آورده بود،‏ کوروشِ پادشاه از معبد بابِل بیرون آورد و به شِیشبَصَّر نامی سپرد که فرماندارش ساخته بود،

عزرا17:5

حال اگر پادشاه مصلحت داند،‏ بفرماید تا در خزانهٔ پادشاه که در بابِل است تفحص کنند که آیا فرمانی از جانب کوروشِ پادشاه برای بازسازی این خانهٔ خدا در اورشلیم صادر شده است یا نه.‏ پس آنچه پادشاه را در این خصوص پسند آید،‏ به ما ابلاغ فرماید.‏»‏

عزرا3:6

‏«در سال نخست کوروشِ پادشاه،‏ فرمانی بدین مضمون از جانب کوروشِ پادشاه دربارهٔ خانهٔ خدا در اورشلیم صادر شد:‏ آن خانه برای تقدیم قربانیها از نو بنا شود و پی آن مرمت گردد.‏ بلندایش شصت ذِراع* و پهنایش شصت ذِراع باشد

عزرا14:6

پس مشایخ یهودیان کار تجدید بنا را ادامه دادند و به واسطهٔ نبوّتهای حَجَّی نبی و زکریا پسر عِدّو کامیاب شدند.‏ آنها بنای خانه را به فرمان خدای اسرائیل و فرمان کوروش و داریوش و اردشیر،‏ پادشاهان پارس،‏ به پایان رساندند

اشعیا28:44

آن که دربارهٔ کوروش می‌گوید:‏ ”او شبان من است،‏

و تمامی خشنودی مرا به جا خواهد آورد“.‏

و آن که دربارهٔ اورشلیم می‌گوید:‏ ”بنا خواهد شد“،‏

و در خصوص معبد که:‏ ”بنیادت نهاده خواهد گشت.‏“»‏

اشعیا1:45

این است آنچه خداوند به مرد مسح‌شدهٔ خود می‌گوید،‏

به کوروش،‏ که دست راستش را گرفتم

تا قومها را در برابرش به زانو درآورم،‏

و توان ایستادگی را از آنان سلب کنم،‏

تا درها را در برابرش بگشایم

و دروازه‌ها دیگر بسته نشوند:‏

دانیال21:1

دانیال تا نخستین سال کوروشِ پادشاه در آنجا بود.‏

دانیال28:6

پس این دانیال در سلطنت داریوش و سلطنت کوروشِ پارسی،‏ کامروا می‌بود.‏

دانیال1:10

در سوّمین سالِ کوروش،‏ پادشاه پارس،‏ پیامی به دانیال،‏ که بَلطَشَصَّر نیز نامیده می‌شد،‏ آشکار گشت.‏ آن پیام درست بود و دربارهٔ نبردی بزرگ.‏* او پیام را فهمید و رؤیا را درک کرد.‏

منابع

Verses About Cyrus .19 Verses About Cyrus from 4 Books. King James Bible (KJV). strata website. Https://sarata.com/bible/verses/about/cyrus.html

Search bible. https://www.bible.com/bible/118/JHN.1.NMV. From youversion. https://www.bible.com/fa

زندگی همچون یک سمفونی

زندگی همچون یک سمفونی

گارگین فتائی

اگر به یک سمفونی دقت و توجه کرده باشید می توانید در آن تشابهاتی با زندگی انسان بیابید.

1: نت موسیقی

هر سمفونی با نت های موسیقی آغاز می شود و بدون این نت ها که پایه های سمفونی با آن پی ریزی می شود آهنگی نخواهد بود.

زندگی نیز بسان آهنگی نت دار است و نت های زندگی همان قاعده زندگی است که اگر نباشد زندگانی چارچوبی نداشته و تبدیل به هرج و مرج می شود اصلا شاید دیگر نتوان معنای آن را زندگی دانست.

2: آهنگساز

هر سمفونی دارای سازنده ای است و سمفونی بدون سازنده وجود ندارد .

زندگی نیز سازنده ای دارد ، یک آفریننده که اگر نبود چیزی به نام زندگی وجود نداشت .

اگر بگوئیم زندگی را خود انسان می سازد باز هم به هر حال زندگی دارای سازنده ای است که نامش انسان است .

3:رهبر ارکستر

هر سمفونی دارای رهبری است که با رهبری خود سازهای موجود در ارکستر را با نت های موسیقی منطبق ساخته و با هماهنگی لازم موسیقی را به سمت جلو هدایت می کند.

اگر یک ارکستر سمفونیک رهبر نداشته باشد تبعاً کسی نخواهد بود تا بین سازها هماهنگی ایجاد کند و هیچ کدام از اعضاء ارکستر هم نمی توانند نقش رهبر را بازی کنند زیرا خود از نوازندگان ارکسترند و خود و سازش باید با سازهای دیگر هماهنگ شود.

در زندگی نیز همیشه انسان نیازمند یک هادی بوده است .

در زمان کودکی به پدر و مادر و معلم و در جوانی به استاد و در بزرگسالی به رئیس و مدیر و در بسیاری از مواردی که خود قادر به اداره و ایجاد هماهنگی در زندگی خود نیست به یک قادرمطلق

4: گروه ارکستر

هر ارکستر سمفونیکی متشکل از گروهی از نوازندگان است و هر کسی در عین اینکه ساز خودش را می زند از طریق رهبر ارکستر با سازهای دیگران هماهنگ می شود

در زندگی انسان ها نیز هر کسی ساز خودش را می زند اما نمیتواند برای همیشه این کار را بکند و جایی می رسد که باید ساز خودش رابا ساز دیگران هماهنگ کند .

5: طنین موسیقی

طنین موسیقی در یک سطح نیست گاهی این طنین کم می شود و حتی مدتی موسیقی قطع می گردد و گاه چنان بلند می شود که تمام سالن ارکستر به لرزه در می آید.

این فراز و نشیب ها در اصل باعث از بین رفتن یک نواختی و ایجاد تنوع در ریتم می شود .

در زندگی انسان هم فراز و نشیبهای زیادی وجود دارد گاهی ملایم و آرام و گاهی کند می گذرد ولی گاه امواج متلاطم ، این خواب راحت را از انسان می گیرد تو گویی انسان در خواب نازی بود که با یک صدای مهیب به ناگاه از خواب غفلت می پرد و البته این فراز و نشیبها در عین حال هیجان و تنوع در زندگی را ایجاد می کند.

6: سالن ارکستر

هر سمفونی باید در یک سالن اجرا شود و برای اجرای یک ارکستر سمفونی یک سالن بزرگ لازم است که همه اعضا در آن بتوانند به راحتی بتوانند به ایفای نقش خود پرداخته و جایگاه تماشاچیان و رهبر ارکستر هم معلوم باشد.

زندگی نیز دارای سالن و محیطی است .محیط زندگی در واقع این دنیاست و هر کس برای ایفای نقش خود جایگاهی دارد .صد البته محیط ارکستر نیز باید مناسب ارکستر باشد . در زندگی نیز محیط و محل زندگی نامناسب عواقب زیانباری به همراه می آورد .

7:نظم و هماهنگی و پیچیدگی

هر ارکستر سمفونی دارای سه دسته از سازهاست

سازهای زهی ، سازهای بادی و سازهای ضربی

این سازها باید به طور دقیق با هم هماهنگ شود.

ساخت یک سمفونی چندین سال به طول می انجامد در واقع تا یک سمفونی واقعا به شکل سمفونی در بیاید مدت طولانی و کار زیادی لازم دارد برای همین موسیقی هنری با موسیقی تجاری فرق داشته و محتوایی ماندگار دارد اگر این هماهنگی نباشد سمفونی چیزی جز صداهای ناهنجار نخواهد بود .

زندگی هر انسانی نیز پیجچیده است و باید هر بخش آن به طور مناسب و شایسته به بخش دیگر مرتبط و هماهنگ شود در غیر این صورت زندگی انسان فاقد هنجارهای لازم خواهد بود .

این سه دسته از سازها باید با هم هماهنگ شوند و در هر سمفونی میزان و تعداد به کار گیری این سازها با سمفونی دیگر متفاوت است و اگر سازی غیر از آنچه که مد نظر آهنگساز است اضافه بر سازمان وارد ارکستر شود و شروع به نواختن کند آن سمفونی به هم می ریزد در واقع سازی می شود معادل خروس بی محل و یا خرمگس معرکه.

در زندگی انسان هم باید آن چیزهایی که باعث اخلال در نظم می شوند از بین بروند تا هر بخشی از جامعه و زندگی انسان بتواند درست کار کرده و عنصر اضافی یا نامربوط به ان خللی وارد نسازد .

8:تماشاچیان

یک سمفونی با کف زدن یا نزدن و با تماشا و نظردهی تماشاچیان مورد قضاوت قرار می گیرد.

اگر آن سمفونی را پسندیدند مورد تمجید قرار می دهند و اگر نپسندیدند از الفاظ ناخوشایند در مورد آن استفاده می کنند

این نظر دهی بستگی به سطح مهارت و تخصص تماشاچیان تا حدی درست و البته تا حدی هم حالت شخصی داشته و بستگی به برداشت شخصی تماشاچی از آن موسیقی دارد .

زندگی هر انسانی از سوی انسانهای دیگر مورد نظارت و قضاوت قرار می گیرد.

برخی از این نظارت ها یک نظارت لازم و ضروری و برای حفظ نظم و انضباط در سطوح مختلف جامعه است و برخی از این قضاوت ها دارای جنبه شخصی و برداشتهای درونی ازطرز فکر و یا رفتار یک فرد یا اجتماعی است .

ولی هم خود انسانی که از سوی انسانهای دیگر مورد قضاوت قرار می گیرد و هم انسانهای دیگری که در مورد وی قضاوت می کنند در نهایت همگی مورد قضاوت و نظارت مبدا کل قرار خواهند گرفت.

مهر

مهر

گارگین فتائی

اندیش و به یاد ار که ما مهر پرستیم

گرز خرد از ایزد رخشنده به دستیم

تن را به موازات روان رشد بدادیم

هر روز پلیدی بسی دیو شکستیم

فرزانه حکیمان بنشاندیم به تاریخ

از نوچهء خاکی به خرابات بجستیم

صد بار به کوه غلبه پای نهادیم

خورشید گواه است که از ماه برستیم

سرباز نکو جان به کفیم از ثمر مهر

پس چیست سبب دست محبت بگسستیم !

با مُهرسکوتی به لبان ، راز گرفتیم

در غار ، نقابی به رخ یار ببستیم

اکنون چه شده پنجهء دستان بخریدیم

هیهات که از ریشه رها گشته چه پستیم

از روز گجسته نگشائیم درِ بخت

آنگاه رهیدیم که از مهر خجستیم

از دیو دروغیم همه در گذر عمر

از بادهء می کی همگی دیدهء مستیم؟

با داد ترازو بفشاندیم دم عدل

در سایهء آن کی ز ره عشق بخستیم!

.

توضیحات

بیت اول

اندیش و به یاد ار که ما مهر پرستیم

گرز خرد از ایزد رخشنده به دستیم

مصرع اول

این مصرع می خواهد ذهن خواننده را به دوران آئین مهر و ستایش ایزد مهر و میترا ببرد.

مصرع دوم

مهر یا میترا همواره گرزی به دست داشت که هر روز آن را بر سر دیو جهل می کوبید به همین دلیل در این شعر به آن گرز در واقع « گرز خرد » اطلاق شده است .

بیت دوم

تن را به موازات روان رشد بدادیم

هر روز پلیدی بسی دیو شکستیم

مصرع اول

در آئین مهر اهمیت زیادی به ورزش بدنی داده می شد و معتقد بودند که تن و بدن سالم مقدمه روح و روان سالم است.

شاید این ضرب المثل « عقل سالم در بدن سالم است » هم ریشه در آئین مهر داشته باشد.

مصرع دوم

اشاره به مبارزه با دیوان دارد که در آئین مهر رواج زیادی داشت.

بیت سوم

فرزانه حکیمان بنشاندیم به تاریخ

از نوچهء خاکی به خرابات بجستیم

مصرع اول

در واقع اشاره به این دارد که حکمای گوناگون ایرانی که در سطح جهانی و دورانهای مختلف تاریخی معروف و سرآمد بوده اند نمادهایی از آئین مهر در خود داشته اند.

مصر دوم

آئین مهر و کسی که سالک و رهرو در این آئین بود باید هفت مرحله را طی می کرد و در واقع هفت شهر عشق و هفت خان رستم و هفت مرحله سیر و سلوک عرفا و صوفیان همگی ریشه در این هفت مرحله مهری دارد.

این مرحله از مرحله نوچه خاکی که فرد تازه وارد پوزه خود را در برابر پیر یا مرشد به نشنانه فروتنی به خاک می مالد شروع میشود و اصطلاحات « نوکرتم و خاک زیر پاتم » هم از همین جا آمده است.

آخرین مرحله رو خورآباد می گفتند که تبدیل به خرابات شده است .

در اینجا اشاره به این امر است که ما مراحل سیر و سلوک و پیشرفت را مرحله به مرحله در گذشته پیموده ایم.

بیت چهارم

صد بار به کوه غلبه پای نهادیم

خورشید گواه است که از ماه برستیم

مصرع اول

کوه غلبه منظور کوهی است که پیروان میترا معتقدند که در آنجا مهر یا میترا ظهور خواهد کرد و برای هر رهرو رفتن به ان کوه افتخار بزرگی محسوب میشد.

البته این کوه می تواند معنای معنوی هم داشته باشد و مفهوم طبیعی و یا فیزیکی نداشته باشد.

مصرع دوم

خورشید و ماه دو مرحله از مراحل هفت گانه سیر و سلوک مهری است و همیشه خورشید بالاتر از مرحله ماه بوده .

در اوستا هم خورشید نیایش هست و هم ماه نیایش

بیت پنجم

سرباز نکو جان به کفیم از ثمر مهر

پس چیست سبب دست محبت بگسستیم !

مصرع اول

یک شخص پیرو آئین مهر بعد از اینکه مراحل هفت گانه را گذراند قسم یاد میکند که به دیگران کمک کند و با سایر پیروان ائین مهر پیمان برادری می بندد.

ائین عیاران و زورخانه هم مستقیما ملهم از آئین مهر هستند.

مصرع دوم

یعنی ما که پیرو این ائین زیبا و نیکو و پسندیده بودیم پس چرا الان دست محبت و یاری یکیدیگر را رد می کنیم.

بیت ششم

با مُهرسکوتی به لبان ، راز گرفتیم

در غار ، نقابی به رخ یار ببستیم

مصرع اول

آئین مهر یک ائین سری بود که مدتها راز آن کشف نشده بود و تنها در این اواخر باستان شناسان توانستند پرده از اسرار آن بردارند.

در آئین مهر یک رهرو باید مهری بر دهان خود می زد تا اسرار آن آئین را به کسی فاش نکند و در واقع « اصطلاح مهر سکوت بر لب گذاشتن » و خاموشی هم از همین آئین امده است.

مصرع دوم

مراسم این آئین عمدتا در غارها بود و هر مرحله دارای نقابی بود که سالک باید ان را موقع مراسم روی چهره می گذاشت.

در اینجا اصطلاحا یعنی ارزش یار و رفیق خود را از این طریق با بالا بردن درجه و مرحله او بالا بردیم.

اصطلاح « نقاب از چهره برداشتن » هم از همین جا می اید

بیت هفتم

اکنون چه شده پنجهء دستان بخریدیم

هیهات که از ریشه رها گشته چه پستیم

مصرع اول

دستان به معنی حیله گری و فریب است و به این معنی است که چرا ما که پیرو ان ائین حقیقت پرور و راست گفتار بودیم الان دست به دامن انواع فریب و حیله در گفتار و رفتار شده ایم.

مصرع دوم

افسوس خورده می شود که چرا ریشه های خود را رها کرده و به دنبال بی یریشگی ها رفتیم.

بیت هشتم

از روز گجسته نگشائیم درِ بخت

آنگاه رهیدیم که از مهر خجستیم

جشن مهرگان

جشن مهرگان

جمع آوری از گارگین فتائی

امسال از اول اکتبر برابر نهم مهر تا ششم اکتبر برابر با پانزدهم مهر

جشن مهرگان ، مهمترین جشن و آغاز سال نو میترائی در دوران مهرپرستی بود و پس از ظهور زرتشت ، این جشن به دومین جشن بزرگ زرتشتیان تبدیل شد .

در ایران باستان هفته نبوده و هر روز به اسم یک ایزد نام گزاری شده بود و وقتی نام روز با نام ماه یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند مثل فروردینگان ، اردیبهشتگان و الی آخر .

مهر روز از مهر ماه نیز از همین قاعده پیروی می کرده البته ارزش آن بالاتر از سایر جشنهای مشابه بوده و اساساً ایزد مهر به عنوان نماد عدل و عدالت در ایران باستان اهمیت فراوان داشته است .

از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک(ضحاک) غلبه کرد.

فلسفهء آئین مهر

مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن است. فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمت‌هایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسانهاست.

مهر یا میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا می‌آید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیر و کمان در دست. میترا به هنگام تولد کره‌ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفته‌است.

مبارزه با گاو امده است که این گاو گاو هرمز (اهورامزدا)است که مهر ان را میگرد وبا خنجری به گردن او می زند خونی که از گاو بیرون می اید شکل مار به خود میگیرد وحیات زندگانی را رقم میزند.

پس از رسیدن به غار، میترا گاو را بر زمین می‌زند و بر پشت آن می‌نشیند و چاقوی خود را بر کتف گاو فرو می‌کند. در این هنگام سگ و مار برای لیسیدن خون گاو می‌آیند و عقرب برای این که بیضهٔ گاو را نیش بزند. سگ نشان پاسداری، مار نشان زندگی و عقرب نماینده اهریمن است که می‌خواهد منی گاو را آلوده کند. از محل زخم گاو سه خوشه گندم و نهال تاک در می‌آیند.این گاو گاوی است که اورمزد خدای بزرگ آفریده تا بدینوسیله فر ایزدی خود را به فرزندانش منتقل کند. در روایات و متون کهن ایرانی آمده‌است که میترا پس از قربانی کردن گاو از آنجا که او ایزد لطف و رحمت است سهم خود از خون گاو (فر اورمزدی) را به روی زمین می‌پاشد و از آن نوروز و رستاخیز طبیعت پدید می‌آید.

در آخرین روز زندگی زمینی میترا، او در ضیافتی شرکت می‌کند و خون گاو، گوشت او، نان و شراب می‌خورد. این ضیافت درون غاری انجام می‌شود.سُل ایزد خورشید نیز (سُل خدای خورشید است و میترا خدای پرتو خورشید. ایزد خورشید طی کارزاری با میترا او را بر زمین زده و پرتو او را از آن خود کرده‌است)در ضیافت شرکت می‌کند.

بعد از ضیافت میترا سوار ارابه خورشید شده و به آسمان عروج می‌کند. سُل ایزد آفتاب او را سوار بر ارابه مینویی خود کرده و به آسمان می‌برد تا در آخرالزمان دوباره به زمین برگردد.

در آخر کار جهان آتشی عظیم در تمام جهان درمی‌گیرد و پیروان میترا از آن آسوده خواهند بود.

تندیس میترا در حال قربانی کردن گاو در موزه بریتانیا

تندس میترا در موزه واتیکان

براساس متون اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان)، تقویم ایرانیان پیش از هخامنشیان دارای دو فصل تابستان و زمستان است که نوروز جشن آغاز سال جدید و فصل تابستان و مهرگان جشن آغاز نیمه دوم سال و فصل زمستان بوده‌است

زمان این جشن شش روز است و در تقویم قدیم زمان آن شانزدهم مهر و در تقویم کنونی زمان آن دهم مهر است .

با این اوصاف جشن مهرگان باید از روز دهم تا شانزهم مهر باشد .

جشن مهرگان

بزرگ ترین جشن ایرانیان در مهر ماه

و دومین جشن بزرگ زرتشتیان بر همه ایرانیان

خجسته باد

قانون جذب یک شبه علم است

قانون جذب یک شبه علم است

گارگین فتائی

در علم روانشناسی نمونه های زیادی از شبه علم pseudo-science را می توان یافت که به طور خاص به آنها شبه روانشناسی pseudo-psychology می گویند. بیشترین نمودها و موارد شبه علم در روانشناسی عامه است که بارزترین آنها قانون جذب، روانشناسی انگیزشیئ و مثبت اندیشی positivism است که جمعاً به آنها روان شناسی زرد popular psychology می گوئند.

قانون جذب The law of attraction یکی از رایج ترین شبه علوم در روانشناسی است که متأسفانه در بین مردم بسیار رواج پیدا کرده است، از این رو برخی افراد با توسل به مفاهیم قانون جذب کلاس های حضوری و آنلاین برگزار می کنند. و برای خود کسب و کاری راه اندازی کرده اند. قانون جذب می گوید اگر افکار منفی داشته باشید، اتفاقات منفی را به ذهن خود جذب می کنید و اتفاقات بدی برای شما رخ می دهد، زیرا مدام در مورد آن اتفاقات فکر و صحبت کرده اید. برعکس، اگر افکار شما کاملاً مثبت باشد، چیزهای مثبت را به ذهن خود جذب خواهید کرد و از آنجایی که مثبت فکر و صحبت کرده اید، اتفاقات مثبت و خوبی برای شما رخ می دهد (کارمایکل و رادفورد، 2007).

در واقع قانون جدب ، تاثیر گذاری ذهن بر حوادث بیرون و جذب آنها توسط دهن است .

قانون جذب می خواهد ما را به این نتیجه برساند که برای موفقیت در زندگی باید کاملا مثبت اندیش باشیم. این نتیجه گیری مبتنی بر شواهد و داده های علمی نیست. صحت آن بر اساس آزمایشات علمی تایید نشده است. اساساً بر اساس یک سری کلمات انگیزشی است که در سال های اخیر به ویژه از طریق اینترنت، شبکه های مجازی و رسانه ها رشد فزاینده ای داشته است. این احتمال که افکار می توانند بر چیزی خارج از ذهن تأثیر بگذارند بحث برانگیز و مشکوک است و تحقیقات علمی آن را ثابت نکرده است (Whittaker, 2007).

از آنجایی که این قانون جذب ، عامه پسند و قابل فهم برای عموم است، امید و انگیزه را در افراد تقویت می کند و از این رو مورد استقبال جامعه قرار می گیرد. اما مشکل اینجاست که این قانون اساساً یک نظریه شبه علم است که می‌خواهد با ایجاد انگیزه کاذب و دادن انرژی کاذب مردم را به سمت افراط در تفکر مثبت سوق دهد (Ehrenreich, 2009).

این با حقایق اجتماعی و علمی سازگار نیست و بیشتر حکایتی anecdotal است. قانون جذب جنبه هایی از تجربیات فردی (سوگیری شناختی cognitive bias)، تعمیم یک مورد درمانی خاص به موارد دیگر (سوگیری انگیزشی) motivational bias ، ماهیت خود انتخابی (سوگیری انتخاب selection bias) و ماهیت ذهنی (سوگیری تاییدی confirmation bias) دارد (Kaptchuk & Eisenberg, 1998).

از آنجا که زندگی متشکل از رویدادهای مثبت و منفی است، خوش بینی و بدبینی باید معقول و متعادل باشد. در زندگی و به ویژه در علم، وجود بدبینی به اندازه خوش بینی ضروری و مؤثر است و باعث رشد شخصیت و رشد علم شده است. مثلاً اگر شخصی با نگاه کردن به پرندگان و بر اساس قوانین پرواز آنها هواپیما را اختراع می کرد که خوش بینانه بود، از طرف دیگر فرد دیگر به این فکر می کرد که ممکن است این هواپیما نتواند به پرواز خود ادامه دهد و سقوط کند. بنابراین به فکر راه حلی برای آن برآمد . خوش بینی صرف باعث می شود با دادن انگیزه و انرژی کاذب به خودمان به صورت سطحی با مشکلات مواجه شویم و در نتیجه راه حل های اساسی و صحیح را برای آنها انتخاب نکنیم.

به طور کلی ، هیچ مدرک علمی و تجربی از قانون جذب حمایت نمی کند. روانشناسان، محققان و دانشمندان به طور گسترده آن را شبه علم می دانند زیرا هیچ مبنای علمی اثبات شده ای ندارد (رادفورد، 2009).

منابع

Barbara Ehrenreich, .(2009). How the Relentless Promotion of Positive Thinking Has Undermined America. Metropolitan Books.

Kaptchuk, T.; Eisenberg, D. (1998.) "The Persuasive Appeal of Alternative Medicine". Annals of Internal Medicine. ACP journals.careers.asponline.org. https://www.acpjournals.org/doi/abs/10.7326/0003-4819-129-12-199812150-00011

Mary Carmichael & Ben Radford.( 2007). Secrets and lies. Skeptical Inquirer. https://skepticalinquirer.org/exclusive/secrets-and-lies/

Radford, Benjamin (2009). "The Pseudoscience of 'The Secret'". Live Science.. https://www.livescience.com/5303-pseudoscience-secret.html

Whittaker, S.(2007. Secret Attraction. The Montreal Gazette. https://web.archive.org/web/20160304090328/http://www.canada.com/montrealgazette/story.html?id=78fc94dd-c0b2-4ade-891d-98770bfae388&k=70777

مقایسه دو آهنگ پاپ معروف جهانی

مقایسه دو آهنگ پاپ معروف جهانی

گارگین فتائی

کوئین سِرا Quién será یکی از معروف ترین و زیباترین آهنگ های اسپانیایی مکزیکی است که در نسخه های زیادی چه به صورت تک آلبوم و چه به صورت موسیقی متن فیلم منتشر شده است. این آهنگ توسط آهنگسازان مکزیکی لوئیس دمتریو Luis Demetrio و پابلو بلتران Pablo Beltrán Ruiz در سال 1953 نوشته شد و اولین اجرای سازی آن توسط پابلو بلتران روئیز Pablo Beltrán Ruiz تحت عنوان چا چا چا چا-چا cha-cha-chá.اجرا شد.

اجرای نسخه اصلی ( اجرای سازی ) این آهنگ

https://youtu.be/EalnyZSYUYQ

اجرای آوازی آن توسط پدرو اینفانته Pedro Infante در سال 1954 اجرا شد. دمتریو این آهنگ را به طور خاص برای پدرو اینفانته خواننده مکزیکی نوشت که آن را در سال 1954 در فیلم مدرسه برای ولگردها School for Tramps اجرا کرد.

اجرای نسخه اصلی ( اجرای ) این آهنگ توسط پابلو اینفتانته

https://youtu.be/yxgh_7fzCY0

اجرای آوازی دیگری از این آهنگ

https://youtu.be/gIStR4hoSI4

نورمن گیمبل Norman Gimbel تغییراتی در اشعار ایجاد کرد. او قسمت نسبتاً غم انگیز اشعار اسپانیایی را در مورد ناتوانی مرد در عشق ورزی حذف کرد و آن را با اشعار انگلیسی جایگزین کرد که نشان می داد شریک زندگی او با یک رقص زیبا قلب یک عاشق را به دست آورده است. بیان و جمله بندی آهنگ از منفی به مثبت تغییر کرد و گام ترانه از مینور که گام غمگین و منفی بود به ماژور که گام شاد و مثبت است تغییر کرد چنانکه که پوزیشن این آهنگ نیز در گام جی ماژور است. او همچنین نام آهنگ را از Quién será به SWAY تغییر داد. اولین و البته بهترین کاورcover آهنگ Quién será بر اساس تغییراتی که نورمن گیمبل در متن ایجاد کرد توسط خواننده مشهور آن زمان دین مارتینDean Martin در ارکستر دیک استابیل Dick Stabile orchestra در سال 1954 اجرا شد که این اجرا بسیار موفق بود و. توسط مردم و حتی منتقدان مورد استقبال قرار گرفت. این یک تک آهنگ از آلبوم هی، برادر، شراب بریز Hey, Brother, Pour the Wine بود و نزدیک به سه دقیقه طول می کشید .

اجرای کاور این اهنگ توسط دین مارتین

https://youtu.be/J6f7MKmIwjU?feature=shared

این اجرا می تواند هماهنگی این آهنگ با رقص که موضوع اصلی آهنگ است را بهتر نشان دهد.

https://youtu.be/E2e4tuYcc4s

هر دو نسخه جذابیت های خود را دارند و انتخاب اینکه کدام نسخه بتهر است سخت است ، اما من نسخه کاور را به دلایل زیر بیشتر دوست دارم در عین اینکه نسخه اصلی مکزیکی را نیز دوست دارم.

ریتم Rhythm نسخه اصلی مکزیکی آهنگ 6 کانتی S، S، Q، Q و ریتم آهنگ کاور باضرب 4/4 پالس یا چهارگانه quadruple است، یعنی ضربات آن قوی-ضعیف-ضعیف است.

در آهنگ کاور علاوه بر گیتار از دو ساز زهی ویولن و ویولا نیز استفاده شده است که این دو ساز لحن آهنگ را عاشقانه تر می کند.

تن pitch آهنگ ملایم است و معمولاً در یک خط پیش رود. ملودی آهنگ نیز زیبا و ریتمیک است به طوری که در ذهن می ماند. جمله بندی آهنگ در حالی که تغییراتی نسبت به نسخه اصلی دارد، به هارمونی اصلی آهنگ وفادار مانده است. این سطح از تن صدا و زیر و بمی م بیشتر برای یک آهنگ عاشقانه مناسب است و به نظر من هر چه تن صدای آهنگ ملایم و پائین عاشقانه پایین تر و بدون تغییرات اساسی در اهنگ باشد، تاثیر آن روی شنونده قوی تر است.

مانند تن صدا ، ولومvolume صدا هم کم و ملایم است و از سطح متوسط به بالا (مزو فورته mezzo forte) به سطح متوسط پایین (مزو پیانو mezzo piano) می‌ماند، در حالی که در نسخه اصلی، به ویژه نسخه سازی آن، شاهد افزایش ولوم به عنوان کرِسِدو crescendo هستیم .

در نسخه اصلی، موسیقی به صورت ناگهانی شروع نمی شود، اما در نسخه کاور، موسیقی با attack شروع می شود. کیفیت صدا timbre در حد خوب و قابل قبولی است. بافت texture نسخه کاور هوموفونیک homophonicیا دوصدایی یا همصدایی است که دین مارتین همراه با آلات موسیقی می خواند اما برخی از نسخه های اصلی این آهنگ به صورت پلی فونیک polyphonic یا چند صدایی اجرا می شوند که برای آهنگ های عاشقانه چندان مناسب به نظر نمی رسد.

از نظر فرم،form نسخه کاور بیتر مبتنی بر تکرار repetition است و این باعث دلپذیرتر شدن آهنگ می شود. به نوعی می توان گفت که فرم آهنگ اوستیناتو ostinato است.

از نظر دسته بندی category ، نسخه کاور در زمزه آهنگ های پاپ popular است اما ژانر نسخه اصلی پاپ بولرو ماریمبا لاتین Latin pop bolero marimba و ژانر نسخه اصلی بولرو-مامبو bolero-mambo است.

ژانر، هارمونی و بیان موسیقی علیرغم تغییراتی که ایجاد شد، به اصل لاتین خود وفادار باقی ماند. اما نکته قابل توجه این بود که انگلیسی شدن این آهنگ و تغییراتی که در آن ایجاد شد، به خصوص با اجرای یکی از مشهورترین خوانندگان آن زمان، باعث شهرت این آهنگ در سطح وسیع تری از جهان شد و در پنج قاره جهان به شهرت رسید.

جشن تبرک انگور Խաղող     օրհնեք 

جشن تبرک انگور Խաղող օրհնեք

.

بیست و دوم مرداد امسال 2023 برابر با برابر با سیزدهم آگوست در گاهشماری ارمنی روز تبرک انگور نامید شده است .این جشن موسوم به خاقوق اُرهنِک به ارمنی Խաղող օրհնեք و به انگلیسی khaghogh orhnek می باشد khaghogh به ارمنی به معنای انگور و orhnek به معنای تبرک است و روی هم رفته به معنی جشن تبرک انگور می باشد . این جشن در روز عید حضرت مریم برگزار شده و در این روزدر کلیساهای ارمنی ضمن خواندن ادعیه و سرودهای مذهبی ، انگور از سوی کلیسا تبرک شده و به حاضرین داده می شود .

جشن تبرک انگور جشنی است که در کلیسای ارمنی و آشوری مشترک است و در این روز که مصادف است با روز عروج حضرت مریم به آسمان ، انگور از سوی کلیسا طی مراسمی متبرک شده و به حاضرین داده می شود

انگور مقدس ترین میوه در مسیحیت است و مسیح نیز خود را تاک حقیقی خوانده است

گفته می شود که این جشن هم ریشه در آئین های قبل از مسیحیت در ارمنستان دارد و در ایام آمانور یا سال نو قبل از مسیحیت در ارمنستان در عید آناهیت ( بزرگ ترین الههء مورد پرستش ارمنیان ) مردم ، انواع میوه ها و گیاهان را به معبد آناهید اهدا می کردند و این مراسم پس از مسیحیت ابه صورت تبرک انگور درآمده و از سوی کلیسای ارمنی پذیرفته شد .

جشنی به نام «عید عروج حضرت مریم» در میان ارمنیان و آشوریان ایران و انجام مراسمی به نام «تبرک انگور» یا «خاقوق اورهنک».

انگور برای آشوریان، مانند گندم ارزش غذایی بسیاری دارد؛ زیرا از روزگاران قدیم پرورش تاک و گندم، حرفه و شغل اصلی آنان بوده است. به همین دلیل، برای انگور مراسم خاصی به جای می آورند و تا نخستین محصول خود را تبرک نکنند، از آن نمی خورند.

آشوری ها، جشن تبرک انگور را در روز «شارادمارتی ماریام»؛ یعنی همان روز درگذشت حضرت مریم، انجام می دهند.

آشوری ها در این روز به کلیسا می روند و مراسم مخصوص هر یکشنبه را انجام می دهند و به همراه آن، دعاهای ویژه ی تبرک انگور را می خوانند.

پس از ایراد خطبه و آوازها و سرودهای مذهبی که همه به زبان آشوری است، کشیش سه بار بر ظرف محتوی انگور، صلیب رسم می کند و با این کار، انگور متبرک می شود. در پایان مراسم، نان مقدس و نیز مقداری انگور میان شرکت کنندگان در کلیسا تقسیم می شود.

ارمنیان نیز این مراسم را که به آن «خاقوق اورهنگ» می گویند، در روز عید حضرت مریم انجام می دهند. در این روز، در کلیسا، ابتدا شاراگان خاصی به نام « پارک سورب خاچی» اجرا می شود و سپس بندهایی از انجیل خوانده می شود.

شاراگان را کشیش یا بالاترین فرد روحانی و مذهبی، با هم آوازی گروه کر می خواند و احیانا برخی از مردم حاضر در کلیسا نیز، شاراگان را همراه آن ها زمزمه می کنند. در پایان، از درگاه الهی درخواست می شود که روح و جسم آدمیان را از گناهان پاک سازد و برای شرکت در مراسم تبرک انگور آماده کند. سپس طی تشریفاتی، سه بار انگور متبرک می شود و در میان حاضران تقسیم می گردد.

درباره ی چرایی تبرک انگور، می گویند که طبق روایات، حضرت مسیح خود را به انگور تشبیه می کرد و می فرمود :

«همان گونه که انگور ذره ای فساد را تحمل نمی کند، من هم نمی کنم.»

و این گفته، علت احترام انگور از جانب کلیسا عنوان شده است.

روز تبرک انگور قرن ها پیش از مسیحیت وجود داشته است. در فصل میوه چینی، میوه باغ ها را تبرک می کردند، به همین آیین بعد از مسیحیت رنگ مذهبی داده شد. با عروج حضرت مریم در فرهنگ ارامنه، انگور، انار و زردآلو سمبل تسلسل نسل ها و پایداری و نشاط شده است

در این جشن ، انگور از سوی عالی ترین مقام روحانی کلیسا طی مراسمی تبرک شده و در بسته بندیهای مخصوص به مردمن حاضر در کلیسا داده می شود

انگور نماد دگرگونی و تغییر در زندگی انسان است

در این روز که مصادف است با روز عروج حضرت مریم به آسمان ، انگور از سوی کلیسا طی مراسمی متبرک شده و به حاضرین داده می شود

انگور مقدس ترین میوه در مسیحیت است و مسیح نیز خود را تاک حقیقی خوانده است

.

جشن تبرک انگور

و

عروج حضرت مریم به آسمان

را به مسیحیان

و بویژه به ارامنه و آشوریان تبریک می گویم

Շնորհաւորում եմ խաղող օրհնեք

սուրբ Աստւածածինի վերափոխման տօնը ամբողջ հայության և Քրիստոնէական աշխարհին

انواع عشق

انواع عشق

۱- Eros

عشق زمینی

عشقی از غرایز شهوانی انسانی) از رایج ترین انواع عشق در روانشناسی است

اروس در حقیقت جنبه جنسی و از انواع عشق آتشین مزاج و شهوانی انسان است و بیشتر مانند عشق مدرن امروزه می باشد.

این عشق در همه ما ایجاد می شود.

در دنیای مدرن اروس با فشار های زندگی در آمیخته شده است.

دقیقا همان چیزی که شوپنهاور پیش بینی می کند. اروس یک فرایند تلاش برای بقا و تولید است.

۲- Philia

عشق افلاطونی

دوستی یکی دیگر از انواع عشق در روانشناسی

مشخصه فیلیا، دوستی یا حسن نیت است.

ارسطو معتقد است که یک فرد می تواند به ۳ دلیل حسن نیت داشته باشد:

به دلیل این که او فردی پر منفعت است

به این دلیل که او فردی خوش مشرب است.

واقعا انسان خوبی است و یا به این دلیل که او فردی عاقل و پرهیزکار است

دوستی بر پایه خوبی بنا می شود که نه تنها باید دارای منافع دو طرفه باشد، بلکه باید دارای جنبه های همدلی، اطمینان و صداقت نیز باشد.

حتما بخوانید

برای افلاطون بهترین دوستی، دوستی است که دوستدارانش با یکدیگر در تعامل باشند.

در حقیقت دوستی می تواند اروس را از شکل یک میل و شهوت، به یک تحرک فلسفی تبدیل کند.

دوستان واقعی برای داشتن یک زندگی حقیقی با هم تلاش می کنند

۳- عشق به فرزند (Storge) از عمیق ترین انواع عشق در روانشناسی است

Storge یا (store – gae) دقیقا از انواع عشق ها به فرزند است که عشقی ریشه دار است. اگر می پرسید چند نوع عشق داریم این یکی از زیباترین آنهاست.

این نوع عشق نوعی از فیلیا می باشد که به رابطه بین پدر و مادر با فرزندان شان اطلاق می شود.

تفاوتی که این عشق با فیلیا (یا دوستی) دارد در گرایش های آن ها می باشد – بخصوص در فرزندان جوان تر که می تواند این ارتباط یک طرفه و یا غیر متقاون باشد.

در حقیقت Storge همان انس و وابستگی است که پدر و مادر از بدو تولد فرزندان شان نسبت به آن ها دارند که از جهت شخصی بودن و کیفیت آن با اروس و فیلیا متفاوت است

افراد معمولا در مراحل اولیه رابطه احساسی شان، توقع یک علاقه ی بی قید و شرط مانند Storge را دارند.

۴- Agape (عشق الهی) کامل ترین انواع عشق در روانشناسی ست

که خود شامل موارد زیر می‌شود

عشق به دیگران. همنوع

عشق عرفانی

عشق به طبیعت و حیوانات

Agape از انواع عشق عمومی – مانند عشق به یک بیگانه، عشق به طبیعت عشق به خداوند است.

Agape بر خلاف عشق به فرزند، اصلا هیچ ارتباطی با وابستگی یا باروری ندارد.

متفکرین مسیحی انواع عشق الهی را نیکوکاری نیز می نامند و از نظر تصور مدرن می تواند نوع دوستی نیز تلقی شود – که به معنی فکر نکردن به خود و تلاش برای رفاه حال دیگران است.

بررسی های اخیر نشان می دهند که نوع دوستی فواید بسیار زیادی دارد.

اما می توانند بسیار طولانی مدت ادامه داشته باشند.

عشق عرفانی که به معنی وصال هست نیز از زمره عشق های الهی است

https://www.wikiravan.com/blog/%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%AF/

نقد بیطرفانه ، متاعی کمیاب  در نقد های فیلم  ایرانی

نقد بیطرفانه ، متاعی کمیاب در نقد های فیلم ایرانی

گارگبن فتائی

اگر میخواهید از دیدن یک فیلم ایرانی خوب تاکید می‌کنم « خوب » لذت ببرید بهتر است نقد آن فیلم را نخوانید زیرا اکثریت قریب به اتفاق نقدهای ایرانی مخربند و شما را از دیدن یا ادامه دیدن فیلم دلسرد می کنند. نقد اصول خاص خودش را دارد نقد های فارسی نقد نیستند و اصل را بر این میگذارند که هیچ فیلم ایرانی حتی آنهایی که برنده چندین جشنواره بین المللی هم شدند به هیچ عنوان نمیتوانند یک فیلم خوب باشند

سه نوع طرز فکر باعث چنین برداشتی شده است

١: نقد تلویزیونی : در این نوع نقد که از سوی کانال های صدا و سیما پخش می‌شود انگار از همان ابتدا معلوم است که منتقدین از قبل دست چین شده و بیل و کلنگ برداشته و آماده داغون کردن ساختار آن فیلم از طریق بی انگیزه و دلسرد کردن مخاطب هسنتد.

مهمترین استدلال اینها هم دو چیز است یکی اینکه این فیلم میخواهد سیاه نمایی کند و خوراک تبلیغاتی دست غرب و مخالفین نظام بدهد تا از طریق اعطای جوایز گوناگون به آن فیلم وجهه حکومت را خدشه دار کند دوم اینکه موضوع این فیلم ها فرسنگ ها از واقعیت های جامعه به دور است.

در مورد ایراد اول باید گفت که در سینمای ایران انواع گوناگون فیلم چه از طریق تلویزیون و چه سینمای خانگی و دست اندرکاران هنر سینما ساخته می‌شوند که جنبه های گوناگونی از زندگی را نشان می‌دهند. آنچه که محکوم به سیاه نمایی شده در اصل آن فیلم هایی است که واقعیت‌های تلخ جامعه را نشان می‌دهد منتها در ایران همواره عادت بر این است که واقعیت ها و عیب ها را نبینند. همه عادت دارند از سعدي خوب شنوند ، از وحشی بافقی خوب بشنوند. آنها دوست ندارند بشنوند عرفا و ادبای آنها اشعاری داشته اند که سراسر حاوی الفاظ رکیک است نظیر خبیثات سعدی و هزل های وحشی بافقی و یا صوفیانی که در اصطلاح شاهد باز بوده و درگیر رابطه بین دو مرد بوده اند چنانکه در داستان محمود و ایاز شاهدیم .از سوی دیگر چنین برداشتی باعث سیاسی کردن فیلم و اتهام زنی های بی اساس به کارگردان می شود به گونه ای که خود این استدلال خوراک دست یک عده میدهد که اگر آن فیلم منظور خاصی هم نداشته باشد یک عده از صحنه های گوناگون آن فیلم نمادها و تمثیل هایی درست کرده و هر کدام را نشانه ای از نارضایتی و مخالفت با حکومت نشان دهند و در حالی که خود در یک مکان امن غیر قابل دسترس و پاسخگو به نهادهای داخلی هستند اینگونه برای عوامل فیلم دردسر درست کنند .

در مورد ایراد دوم هم باید گفت اتفاقاً این سینما نیست که موضوعات آن از واقعیت ها به دور است زیرا سینما برای جذب مخاطب ناگزیر لست واقعیت ها را بهتر بیان کند تا مخاطب بتواند با موضوع داستان ارتباط بگیرد و با آن همذات پنداری کند. این سریال ها و فیلم های صدا و سیما هسنتد که چنان از واقعیت ها به دور هستند که وقتی آنها را نگاه می کنید احساس می کنید چنین داستانی در ایران اتفاق نیوفتاده است

الیته متاسفانه هم تلویزیون و هم سینما در برخی از موارد بیش از حد دچار افراط شده و یکی بیش از حد سیاه نمایی و دیگری بیش ازحد سفید نمایی می‌کند .

2: نقد مقایسه های : دیدگاه دوم در مورد منتقدینی است که مدام فیلم های ایرانی را میخواهند با سینمای جهان بویژه سینمای غرب مقایسه کنند و جون آن را برابر با سینمای غرب نمی یابند با اکراه در صدد کوبیدن همه جانبه آن فیلم بر می آیند.استدلال دیگر آنها نیز این است که این فیلم ها پایان معینی ندارند و فیلمساز به بهانه پایان باز زحمت تکمیل فیلم را به خودش نداده و آن را به عهده مخاطب گذاشته است .

در مورد استدلال اول باید گفت که قرار نیست سینمای هیچ کشور دنباله روی سینمای کشور دیگری باشد. استدلال خیلی ها در قبل انقلاب در مورد فیلم فارسی و هندی این بود که از آنجایی که این فیلم ها تقلید از فیلم های روز جهان هستند و خودشان چیزی برای ارائه ندارند لذا فاقد ارزش هستند . علت برنده شدن فیلم های خوب ایرانی در سطح بین المللی هم این بوده که این فیلم ها تقلیدی از جایی نبوده اند و تنها در صدد بیان مسائل و مشکلات جامعه ایران بوده اند .

در مورد استدلال دوم باید گفت که اگر واقعاً هدف و قصد کارگردان پایان باز بوده باشد این ایراد به وی وارد است اما کیست که نداند در هنر و صنعت سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب به ندرت یک فیلم خوب میتوانید پیدا کنید که از تیغ ممیزی و سانسور نگذشته باشد به گونه ای که حتی کارگردان خود اذعان می‌کند یه خاطر همین ممیزی ها و توصیه ها یا ناگزیر شده بالکل پایان فیلم را عوض کند که این خود ضربه مهلکی به اصل فیلم زده و یا فیلم با یک پایان مبهم و ناقص تمام می‌شود .

3: نقد روشنفکر ماآبانه : عده ای آدم روشن فکر نما هستند که گمان می کنند اگر کل یک فیلم را بکوبند ژست روشن فکری به خود گرفته و تبدیل به یک منتقد روشنفکر طراز اول می‌شوند. تبعاً ابن افراد با این ژست های پوچ و توخالی بسیاری از اوقات سخنان بی سر و تهی نیز به زبان می رانند به عنوان مثال پرداختن به یک موضوع غیر تکراری که کارگردان توانسته باشد آن را به خوبی پردازش کند یک امتیاز ویژه و خوب برای یک فیلم به حساب می‌آید اما چنین منتقدی موضوع غیر تکراری را نشانه ضعف سناریوی فیلم در پیش برد داستان می داند .به همین اندازه غیر منطقی!

وقتی ما از نقد فیلم سخن می گوییم یعنی فیلم توسط کارشناسی نقد و بررسی شده و نکات مثبت و منفی فیلم به دقت و بدون جهت گیری خاص جناحی و سیاسی یا عقیدتی بیان شود در غیر این صورت اسم این نقد را نمی‌توان گذاشت نقد مستقل .

اینکه یک فیلمی یک تنه با تحقیر و تمسخر کوبیده شود ابن نقد نیست. شما به چه حقی به خودتان اجازه می‌دهید تحت عنوان نقد فیلم کارگردان و بازیگران و سایر دست اندرکاران آن فیلم را تحقیر و تمسخر کنید؟