نام و معانی ماههای سال در زبان كردی

نام و معانی ماههای سال در زبان كردی  

 

قوم‌ ماد در مناطق‌ مختلف‌ ایران‌، به‌ ویژه‌ در منطقه‌ غرب‌ پراكنده‌ بود گستردگی‌ قلمرو سكونت‌ این‌ قوم‌ و تنوع‌ اقلیم‌ آن‌ سبب‌ شد كه‌ مورخین‌ برای‌ تنظیم‌ اقتصاد، معیشت‌ و تطبیق‌ فعالیت‌های‌ خود با آن‌، چند نوع‌ تقویم‌ را پدید آورند. در نواحی‌ مرتفع‌ شمالی‌ تقویم‌ شبانی‌ بر مبنای‌ محاسبات‌ خورشیدی‌ و در نواحی‌ پست‌تر جنوبی‌ تقویم‌ زراعتی‌ بر مبنای‌ گردش‌ ماه‌ و طلوع‌ ستاره‌ سهیل‌ به‌ وجود آمد عشایر كوچ‌رو، ییلاق‌ و قشلاق‌ خود را براساس‌ فصل‌ خورشیدی‌ تنظیم‌ می‌كردند.

تقویم كردی از سال 612 قبل از میلاد شروع می شود . این همان سالیست كه سیا كسارس ( cvaxules ) فرزند بزرگ دیاكو اولین پادشاه امپراتوری ماد منطقه نینوا را اشغال كرد . و به وحشی گری امپراتوری آشوریان در سرزمین های تحت اشغال خودش خاتمه داد . اگر چه تاریخ شناس یونانی هرودوت كه انتقاد می كند از دیاكو پسر فرورتس (  phraovtes  ) ( احتمالاً سال 715 قبل از میلاد )یا ایجاد پادشاهی مادها و تأسیس پایتخت آن در اكباتان ( همدان ) حدوداً قبل از سال 625 قبل از میلاد بود كه سیاكسارس موفق شد كه بسیاری از قبایل مادها را به یك پادشاهی متحد تبدیل كند . در سال 614 قبل از میلاد او آشور را دستگیر كرد و در  سال 612 قبل از میلاد با اتحاد و كمك نبوچادنزار بابلیان فشارهای او بر نینوا بیشتر شد كه در نهایت منجر به خاتمه امپراتوری آشوریان شد .

بعضی از تقویم های مذهبی كردی با وقایع مذهبی اصلی شروع می شوند . مثلاً تقویم سلطانی یارسان ( ‎Yaresan  ) با تولد سلطان سحاك در سال 1294 پس از میلاد بعنوان شروع این سال به كار می رود.

تقویم ها ممكن است همچنین در سال 380 پس از میلاد شروع شوند سالی كه پایان آخرین پادشاهی كردی دوره كلاسیك را نشان می دهد ، افسانه كایوس یا ( سلسله كایو ساكان ).

یك دورة هفت سالة دیگر به آن اضافه می شود كه ممكن است مربوط باشد به احترام دین كه در آن تعداد روز در ادیان بومی كردی وجود دارد و زمانی می باشد كه برای تجدید روح رهبران فوت شده مورد نیاز است در این نظام سال دو هزار پس از میلاد مساوی است با سال 1613 . این تقویم بنام تقویم كردی یا مادها نامیده می شود .

تقویم :

نظام تقویم باستانی و مذهبی در آسیای غربی ( خاور نزدیك ) و در خاورمیانه یك تقویم قمری – شمسی بود . كه در آن ماه ها قمری بوده اند اما سال ها شمسی بوده اند یعنی آنها با توجه به مسیر خورشید مرتب شده بودند .

این تقویم تمدن های اولیه در تمام مناطق خاورمیانه بجز مصر و یونان استفاده می شد . این فرمول احتمالاً در منطقه مزوپتامیا در هزاره سوم پس از میلاد اختراع شد . مطالعه لوح های متحد الشكل كه در این منطقه پیدا شده است ردیابی توسعه زمانی مربوط به قرن 27 قبل از میلاد را راحت تر كرده است . حدوداً زمانی كه نوشتن اختراع شد . شواهد نشان می دهد كه تقویم یك وسیله ایست برای تقسیم گذر زمان به چندین واحد كه جامعه به ان نیاز دارد .

اگر چه سازنده های تقویم علایمی را استفاده كردند كه مربوط به طبیعت می باشد . مثلاً حالت های كره ماه … آنها واقعیت را برای دستور العملهای جامعه ( قوانین ) دوباره سازماندهی كردند .

در مناطق زاگرس و مزوپتامیا سال خورشیدی به دو فصل تقسیم می شد : 1) تابستان كه شامل فصل برداشت جو در نیمه دوم ماه "می" یا در آغاز ماه" ژوئن "بود و دیگری زمستان كه مربوط می شود به دوره پائیز و زمستان امروز .

در كشورهای مناطق شمالی تر سه فصل (آسیریا Assyria ) و چهار فصل ( آناتولیا Anatoli ) وجود داشت ، اما در مناطق زاگرس و مزو پتامیا دو بخشی كردن سال طبیعی به نظر می رسید .

پیش بینی ها برای رفاه شهر ماری در منطفه افرات (Afrat ) میانه شش ماه در یك زمان بود نام های كردی برای دو بخش از سال هنوز در باره كردی باقی مانده است كه از كردهای قدیم كه در منطقه زاگرس زندگی می كردند نقل شده است . تابستان (Tuwistan ) (ماههای منفصل یا جدا ) یا سرزمین نور یا سرزمین خورشید و زمستان (Zimistan ) (پنج ماه ) یا سرزمین سرما . گویش های مختلف كردی تابستان را ((Hawin ).(Tawsan یا (Hamin) و یا ((Tawasa)  را می نامند .  كه همه از كلمه « Taw »( به معنی نور خورشید یا اشعه خورشید ) گرفته شده اند و حرف ربط (I ) و «atan » به معنی (نوری كه به زمین می نشیند ) می باشد . این پسوند اغلب اوقات در زبان كردی برای ایجاد كلمات تركیبی مانند كردستان (یعنی سرزمین كردها ) استفاده می شود .

زمستان (Zimistan ) یا بنام های (zimstun, zimistu, zimsu, zisan, zistan,zimsan هم این ها از « زیم » به معنی سرد گرفته شده كه با حرف (I ) و پسوند (stan ) تركیب شده اند .

امروز نظام تقدیم شمسی كردی معمولاً 365 روز است با چند ساعت تأخیر كه بخاطر یك سال كبیسه در هر چهار سال بوجود می آید . دقیقاً با اولین روز بهار شروع می شود و با توجه به تقویم گریگوریان (ارمنی ) مانند تقویم گریگوریان این سال به چهار فصل تقسیم شده (بوهار Tuwsatan , Buhar یا Zimistan , payiz ,Hawin  ) . و دوازده ماه كه هر ماه به چهار هفته و هر هفته به هفت روز تقسیم می شود . در تقویم كردی شش ماهه اول كه شامل بهار و تابستان است هر ماه سی و یك روز دارد در حالی كه ماه های پائیز و زمستان سی روز است . فقط ماه آخر زمستان یعنی ماه دوازدهم در تقویم سالیانه بیست و نه روزه است . اما در سال كبیسه سی روزه است .

ماه های این تقویم با علائم دوازده گانه تقویم زودیاك (Zodiacal) هماهنگ است یعنی اولین ماه مساوی است با دوره برج حمل (Aries ) و دومین ماه بر برج ثور (Taurus ) و سومین ماه با برج جوزا ، دو پیكر (Gemini ) و همینطور بقیه ماه ها هماهنگند .  

ماه های كردی

نامهای كردی برای هر ماه با توجه به تقسیمات جغرافیایی و سبك زندگی قبایل خاص كرد نام گذاری شده است . این نام ها برای تكه قبیله جدید ممكن است با یك قبیله عشایر یا كشاورز در كردستان فرق داشته باشد .

تشابه قابل ملاحظه ای بین اسامی این ماه ها وجود دارد كه وقایع طبیعی را برای هر نام مخصوص انتخاب می كنند . مثلاً ماه گلاوژ (Gelawejh ) ( كه از بیست و سوم جولای تا بیست و سوم آگست ادامه دارد ) كه دومین ماه تابستان است نام كردی یك ستاره است كه در این زمان (اول تابستان ) از سال در آسمان بالای كردستان ظاهر می شود.

در مناطق شمالی كردستان علت تحریم آموزش زبان و فرهنگ كردی منجر به كمرنگ شدن نقش عمده ای اسامی ماه های كردی در زندگی روزانه كردها شده است . فعالیت های نظامی بسیاری از كردهای غیر نظامی را محبور كرده است كه زمین و دارایی شان را در مناطق روستایی از دست دهند و به شهرها كوچ كنند .

مرحله ای كه مردم را وادار می كند تا ارتباطشان را با سبك زندگی  سنتی كه نسل های گذشته وجود داشته است قطع كنند ، در رابطه با این مطالعه پر واضح است كه یك كشاورز یا عشایر و یا زارع كرد كه به شهرهای بزرگ كوچ كرده اند ضرورتی نمی بینند كه با تقویم و سبك زندگی قدیم پیش بروند مخصوصاً بخاطر اینكه تمرین سبك زندگی كردی خودش یك جرم محسوب می شود(از نظر اشغالگران کردستان) . تقویم كردی كه امروز در مناطق شمال كردستان استفاده می شود . تركیبی از اسامی ماه های غیر كردی می باشد كه عمدتاً از تقویم بابلیان و اسامی كردی گرفته شده اند یا در برخی موارد از اسامی غیر كردی كه تغییر شكل یافته اند گرفته شده است این تركیب اسامی ماه ها را  در میان كردها مقبول تر كرده است برای مثال در مورد ماه (Shabatu ) كه بعداً به ماه (Sheveba ) (شبهای طوفانی ) در باد میانی تغییر یافته است . یا ماه (Nisaha ) كه به (Niskan ) تغییر یافته است و یا ماه (Avdar ) كه بنام (Avdar ) تغییر یافته است .

تأثیر اقوام بابلیان در بسیاری از سنت های مستمر و استفاده از آن در استان های تابعه بعد از امپراطوری بابلیان توسط دیگران دنبال شده است . مخصوصاً تقویم یهودیان كه در زمان های اخیر استفاده می شود سیستم های مشابه درج ماه و اسامی ماه ها و جزئیات را به كار گرفته است . تطابق سنت های تقویم با بابلیان با تقویم یهودیان از دوره تبعید بابلیان در قرن ششم قبل از میلاد شروع شده است .

تقویم استاندارد كردی :

1)ماه اول : Jejhnan

(Jejhnan ) ، اولین ماه بهار است و یك ماه سی و یك روزه است كه طبیعتاً از بیست یا بیست و یكم مارس شروع می شود و تا بیست آوریل ادامه دارد . این ماه جشن و شادمانی است ، نوروز (Newroz ) اولین روز این ماه است . چندین مراسم كشاورزی سالیانه وجود دارد كه در این ماه اتفاق می افتد .

2)ماه دوم Gullan

گولان دومین ماه بهار است كه سی و یك روزه می باشد كه طبیعتاً از بیستم آوریل شروع می شود و تا بیست و یكم ماه « می » ادامه دارد در طول این ماه گل های زرد و قرمز و كوه ها و مناظر كردستان را رنگی می كند.باغبان ها و كشاورز ها ماه پر كاری را دارند و چادرنشینان كرد حركت و كوچ سالیانه خود را شروع می كنند . در منطقه هورامان (Hewraman ) كردها روزهای « پیر شالیار » را از یازدهم تا پانزدهم گولان جشن می گیرند .

3)ماه سوم Zerdan

زردان یعنی زرد و سومین ماه بهار است وقتی كه دانه ها رو به زردی می رود تا منظره طبیعت را مانند یك قالی بزرگ زرد نشان دهد . این ماه سی و یك روزه است و از بیست و یكم ماه « می » شروع و تا بیست و دوم ژوئن ادامه دارد .

4)ماه چهارم pishper

پیش پر اولین ماه تابستان است كه سی و یك روزه است و طبیعتاً از بیست و یكم ژوئن شروع می شود و تا بیست و دوم جولای ادامه دارد . هوای خشك و روزهای گرم بسیاری از سبزیجات و محصولات طبیعی را خشك می كند . خانواده های كشاورزی برداشت محصول سال را شروع می كنند .

 

5)ماه پنجم Gelawejh :

گلاوژ دومین ماه تابستان است كه یك ستاره به همین نام در همین زمان در آسمان ظاهر می شود و شرایط آب و هوایی رو به طرف شب های خنك تر تغییر می كند این ماه سی و یك روزه است و از بیست و سوم جولادی شروع می شود و تا بیست و سوم آگست ادامه دارد .

6)ماه ششم xermanan

خرمانان سومین ماه تابستان است خانواده های كشاورز محصولات خود را جمع آوری می كنند و به روستا می آورند این ماه سی و یك روزه است و طبیعتاً از بیست و سوم آگوست شروع می شود و تا بیست و سوم سپتامبر ادامه دارد .

7)ماه هفتم Beran

بران اولین ماه پائیز است بسیاری از میوه های مختلف زیادی به بازار می آیند و انگور می رسد . برگ ها زرد و نارنجی می شود جشن پائیز نیز در همین ماه است گوسفندان در مزرعه جفت گیری می كنند . این ماه سی  روزه است و طبیعتاً از بیست و سوم سپتامبر شروع می شود و تا بیست و چهارم اكتبر ادامه دارد .

8)ماه هشتم : xezan

خزان دومین ماه پائیز است برگ ها از درخت می افتد و باغبان ها برای زمستان آماده می شوند این ماه سی روزه است و از بیست و چهارم اكتبر شروع می شود و تا بیست و دوم نوامبر ادامه دارد .

9)ماه نهم Saran

سومین ماه پائیز است فصل هوای سرد در این ماه شروع می شود . پیروان دین قدیم كردی نهام یارسان (Yarsan ) یك روز مقدسی را بنام (Rujhixawinker ) روز خوبیدن در روز نهم ماه ساران جشن می گیرند . این ماه سی روزه است و از بیست و دوم نوامبر شروع می شود و تا بیست و دوم دسامپر ادامه دارد .

10)ماه دهم Befran

بعنوان اولین ماه زمستان در سال كردی است كه طولانی ترین شب سال و جشن های زمستانی شروع می شود شب های طولانی مساوی است با كار كم در مزرعه كه به سالمندان (بزرگترها ) این فرصت را می دهد كه تجربیات زندگی شان را با گفتن داستان و خواندن آواز به نسل های بعدی انتقال دهد . در مناطق سردتر كردستان برف مناظر را سفید  می كند و در مناطق گرمتر در طول  روز  باران می بارد این ماه سی روزه است و طبیعتاً از بیست و دوم دسامبرز شروع می شود و تا بیست ژاتویه ادامه دارد .

11)ماه یازدهم  Rebendan 

دومین ماه زمستان در سال كردی است در زمستان جاده ها برای چادرنشینان  و عشایر با برف سنگین بسته می شود این ماه سی روزه است و از بیست ژانویه شروع می شود و تا نوزدهم فوریه ادامه دارد .

12-ماه دوازدهم  Resheme

رشمه سومین ماه زمستان در سال كردی است آسمان اغلب پر از ابرهای سیاه است و فصل باران برای بهار شروع می شود . این ماه بیست و نه روزه است (بستگی به سال كبیسه دارد ) و از نوزدهم ماه فوریه شروع می شود و تا بیستم ماه مارس ادامه دارد .

ماه‌های میلادی

در میان کردهای شمال که‌ به‌ گویش کرمانجی تکلم می‌کنند و اغلب از تقویم میلادی سود می‌جویند ماه‌های سال نام‌های گوناگونی دارند اما شناخته‌ترین آن میان ایشان به‌ ترتیب زیر است: (به‌ ترتیب سال میلادی)

1.     ریبه‌ندان  (rêbendan)

2.     ره‌شه‌می  (reşemî)

3.     ئادار  (adar)

4.     ئاوریل  (avrêl)

5.     گولان  (gulan) )ماه شکفتن گلها(

6.     پوشپه‌ر  (pûşper)

7.     تیرمه‌ (tîrmeh)

8.     گه‌لاویژ  (gelawêj)

9.     ره‌زبه‌ر  (rezber) یا گه‌لارێزان (gelarêzan))برگ ریزان(

10.    کوچر  (kewçêr)

11.     سرماوه‌ز  (sermawez) )ماهی که سرما می‌وزد(

12. به‌فرانبار  (berfanbar) )ماه پربرف)

  • ماه‌های میلادی در سورانی به‌ ترتیب سال میلادی:

1.     چله  (çile)

2.     سبات  (sibat)

3.     ئادار  (adar)

4.     نیسان  (nîsan)

5.     گولان  (gulan)

6.     حه‌زیران  (hezîran)

7.     تیرمه ‌ (tîrmeh)

8.     ته‌باخ  (tebax)

9.     ایلون  (îlon)

10.                        جوتمه ‌ (cotmeh) )ماه جفت (خیش کشاورزی( (

11.                        مژدار  (mijdar)

12.                        کانون (kanûn )
در منطقه کرمانشاهان و جنوب کردستان نام ماه‌ها بدینگونه است:

جیژنان (فروردین)، گولان (اردیبهشت)، زه‌ردان (خرداد)، په‌رپه‌ر (تیر)، گه‌لاویژ (مرداد)، نوخشان (شهریور)، به‌ران (مهر)، خه‌زان (آبان)، ساران)آذر)، به‌فران (دی)، به‌ندان (بهمن)، ره‌شان (اسفند) 

- روزهای هفته :

همانند ماه های سال نام های گوناگونی برای هر روز هفته وجود دارد . اگر چه گروه های مختلف كرد در سراسر كردستان از یك ساختار كلی پیروی می كنند . نام كردی برای اولین روز هفته بنام (Sheme )(شنبه ) در حقیقت از كلمه قوم آكاد بنام (Shabattuy ) گرفته شده است . ( در زبان سامریان shannat ، در زبان ارمنی ، sabbatn ، در زبان پهلوی  shunbat ، در زبان فارسی shanbed , shambed , shambe ، كه حتی به زبان یونانی هم بنام sabbaton انتقال یافته است . در زبان آلمانی به شنبه samstay ، در زبان ایتالیایی sabato ، در زبان اسپانیایی sabado ، و در زبان فرانسوی samedi ) می گویند .

قوم آكاد روز پانزدهم ماه را كه ماه كامل ظاهر می شود (shabbattu )  مینامند (هنوز سئوال اینجاست كه چرا یك چنین تطابقی میان روزهای هفته كردی و فارسی بوجود آمده است  

مدارك نشان می دهد كه تقویم بابلیان دو بخشی كردن یك سال طبیعی به دو فصل را حفظ كرده است درست همان طور كه ماه های بابلیان تا پایان قمری باقی ماند و وقتی كه اولین ماه جدید (shbattu ) اولین بار  در غروب رؤیت شد شروع می شود . این روز در غروب آفتاب شروع شد . از شروع ماه جدید (sbbarru ) تا ماه كامل بعدی هر روز با یك اسم عددی مانند یك شاباتو ، دو شاباتو و … ادامه دارد . هفت روز هفته همچنین در منطقه بین النهرین قدیم آغاز شد . و بخشی از تقویم رومیها در سال 321 قبل از میلاد شده است . در حدود دوره پیروزی بابلیان در سال 539 قبل از میلاد پادشاهان ایرانی تقویم چرخشی بابلیان را در سراسر امپراطوری ایران به صورت تقویم بابلیان را حفظ كرده اند . اداره امور مالی در منطقه شمال ایران از اولین و بعد از آن پارت ها ، حاكمان ایران تقویم بابلیان را حفظ كرده اند . ادامه امور مالی در منطقه شمال ایران از اولین قرن قبل از میلاد حداقل از ماه (zoreastrian ) و اسامی روزها در مدارم پهلوی (زبان ایرانیان دوره ساسانیان ) استفاده می كرد . این در دوره سلسله ساسانیان به صورت رسمی در آمد . از حدود سال 226  بعد از میلاد غلبه اعراب بر ایران در سال 621 بعد از میلاد . اعراب سال قمری مسلمانان را معرفی كردند اما ایرانیان از همان سال خورشیدی یا شمسی ساسانیان استفاده می كردند كه در سال 1079 برابر شد با سال (yulian ) با معرفی سال كبیسه .

احتمالاً تحت همان شرایط كردها یاد گرفتند كه استفاده از همان قیاس برای روزهای هفته . اولین روز هفته كردی بنام (sheme ) یك عدد بعنوان پیشوند می گیرند و یك ، دو ، سه ، چهار ، پنج از روز اول هفته را تشكیل می دهند . آخرین روز هفته (Heni یا jume ) جمعه نام دارد كه برای بسیاری از فرهنگ های خاورمیانه روز بی كاری می باشد . هنی (یعنی هیچ یا راحت ) بهترین تعریف برای آخرین روز هفته كردی می باشد . جمعه (jomu , jemin , jivin, jume ) (جمع آوری یا خوشی ) كه یك لغت اوستایی می باشد كه باقی مانده است از زبان های ایرانی .

 

رقص کوردی(هه‌لپه‌رکی: Helperkê)

رقص کوردی(هه‌لپه‌رکی: Helperkê)

رقص کردی (هه‌لپه‌رکی: Helperkê، هه‌لپه‌رین، Helperîn: رقصیدن)، رقصی گروهی و شامل چند نوع است. در تمامی این رقص‌ها گروه که به صورت حلقه‌ای دور هم گرد آمده‌اند از چپ به راست حول نقطه ای می‌گردند.

در این رقص‌ها یک نفر راهنمای صف رقصندگان می‌شود و با چرخاندن دستمال و آغاز حرکات رقص را به بقیه منتقل می‌کند. به این فرد راهنما «سرچوپی‌کش» گفته می‌شود. در صف رقص هر کس با دست چپ، دست راست نفر بعد را می‌گیرد که اصطلاحاً این حالت را " گاوانی" می‌نامند. گاهی گاوانی به معنی انتهای صف نیز می‌آید. شیوه گرفتن دست همدیگر توسط افراد گروه بستگی به نوع رقص دارد.

رقص‌های محلی کردی را به دو دسته سماع و رقص‌های محلی کردی می‌توان تقسیم کرد.

سماع

منظور از سماع حرکات پر شور درویشها می‌باشد که در تکیهها اجرا می‌شود در این نوع رقص دراویش در عالم بیخودی حرکات سر و گردن خود را موسیقی ریتمیک هماهنگ کرده اصطلاحاً در وجد به سماع می‌پردازند.

تاریخچه

رقص‌های محلی کردی عشیرهای، می‌توان از ریشه‌دارترین و کهن‌ترین رقص‌ها دانست، هل پرین یا رقص کردی در گذشته تنها با هدف آماده‌سازی و تقویت نیروی جسمانی و روحی مردم مناطق کردنشین انجام می‌شد.

رقص کردی در زمان‌های قبل از اسلام ذکری بود برای خداوند وهمچنین در اکثر مواقع آنرا در مقابل معبد آناهیتا و برای باز گو کردن وقایع جنگهایشان به نمایش می‌گذاشتند.

مردمان این مناطق در گذشته‌های نه چندان دور همواره شاهد جنگ‌های قبیله‌ای بودند و همین امر حفظ و آمادگی همیشگی را طلب می‌کرد لذا مردمان این مناطق در وقفه‌های بین جنگ‌ها و به مناسبت‌های مختلف دست در دست یکدیگر آمادگی رزمی و شور و همبستگی پولادین خویش را به رخ دشمنان می‌کشیدند.

رقص کردی را یک رقص رزمی می‌دانند که دارای صلابت و متانتی خاص بوده و یادآور یکپارچگی این مردمان غیور در تمامی ادوار می‌باشد. امروزه مجموع این رقص‌ها را "چوبی" می‌گویند که معمولاً به صورت دسته‌جمعی اجرا می‌شوند. رقص‌های محلی با موسیقی کردی پیوندی ابدی داشته و معمولاً زنان و مردان عشایر در مراسم شادی به دور از ابتذال دایره‌وار دست یکدیگر را گرفته به پای‌کوبی می‌پردازند، در اصطلاح محلی این حالت را گنم و جو(یعنی گندم و جو) می‌نامند( در منطقه مهاباد به آن رشبلک می‌گویند).

نحوه رقصیدن

در این رقص‌ها معمولاً یک نفر که حرکات رقص را بهتر از دیگران می‌شناسد نقش رهبری گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتدای صف رقصندگان می‌ایستد و با تکان دادن دستمالی که در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل کرده و در ایجاد هماهنگی لازم آنان را یاری می‌دهد. سرچوبی‌کش (رهبر گروه)== رهبر گروه رقصنده که سرچوبی کش نامیده می‌شود با تکان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقصندگان می‌افزاید.

در این هنگام دیگر افراد بدون دستمال به ردیف در کنار سرچوبی کش به گونه‌ای قرار می‌گیرند که هر یکی با دست چپ، دست راست نفر بعد را می‌گیرد اصطلاحاً این حالت را گاوانی نامیده می‌شود.

در رقص‌های کردی تمامی رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ایجاد هماهنگی خاصی وحدت و یکپارچگی یک قوم ریشه‌دار را به تصویر می‌کشند.

رقص دو دستماله

برخی رقص‌های کردی دارای ملودی‌های خاصی بوده و توسط گروهی از زنان و مردان اجرا می‌شوند و در برخی از رقص‌ها یکی از رقصندگان از دیگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهایی به هنرنمایی می‌پردازند و در این حالت معمولاً رقصنده دو دستمال رنگی در دست‌ها نگه داشته و با آن‌ها بازی می‌کند که اصطلاحاً به این نوع رقص دو دست ماله می‌گویند و بیشتر در کرمانشاه مرسوم است.

نمایش‌ها و رقص‌های کردی

نمایش‌ها و رقص‌های کردیرا می‌توان به چند قسمت اصلی ذیل تقسیم کرد:

۱- گه ریان ۲- پشت پا ۳- هه لگرتن ۴- فه تاح پاشا ۵- لب لان ۶- چه پی ۷- زه زنگی ۸- شه لایی ۹- سی جار و ۱۰- خان امیری. ۱۱- دیلان ۱۲- سێپێێی (یا سپیی)


1-گه‌ریان:

گه‌ریان در زبان کردی به معنی گشت و گذار و راه رفتن بوده و حرکات مختص این رقص نیز معنای گشت و گذار در ذهن تداعی می‌کنند. گه‌ریان دارای دو مقام بوده که یکی متعلق به مناطق روستایی و دیگری مناطق شهری می‌باشد این رقص نرم و آهسته و با لطافتی خاص شروع شده و به تدریج تندتر می‌شود.

ملودی مربوط به این رقص با تنوع در ریتم و نوساناتی در اجرا تا پایان ادامه می‌یابد. در این رقص در واقع تأثیر گشت و گذار در زندگی کردها به نمایش گذاشته می‌شود و تنوع ریتم در این رقص گویای تجربیاتی است که در گشت و گذار به دست می‌آیند و می‌توان گفت این رقص زیبا تبلیغی است برای خوب نگریستن در اشیا و طبیعت. این رقص زندگی با فراز و نشیب و زیر و بم‌هایش به تصویر کشیده شده و بر ضرورت بینایی و کسب تجربه برای رویارویی با رودخانه پر تلاطم زندگی تاکید می‌شود. این رقص، رقصندگان را برای رقص‌های پر تحرک تر بعدی آماده می‌کند، تقریباً در کل مناطق کردنشین ملودی این رقص به شکلی یکسان نواخته می‌شود و در این رقص نخستین حرکت با پای چپ آغاز شد و حرکت پای دیگر همواره با سر ضرب‌های دهل که معمولاً با ریتم دو تایی اجرا می‌شوند عوض می‌شود.

2-پشت پا:

پشت پا رقصی است که کمی تندتر از گه‌ریان اجرا شده و در بیشتر مناطق کردنشین مخصوص مردها می‌باشد رقص پشت پا همان‌طور که از نامش پیداست انسان را به هوشیاری و به کار گیری تجارب می‌خواند تا مبادا شخص در زندگی از کسی پشت پا بخورد.

3-هه‌لگرتن:

هه‌لگرتن در لغت به معنای بلندکردن چیزی می‌باشد، این رقص بسیار پر جنب و جوش و شاد اجرا می‌شود که با شور و جنب و جوش بسیار به سوی هدف روانه است.ریتم تند ملودی مخصوص این رقص هر گونه کسالت و خمودی را نفی کرده و بر اهمیت نشاط و هدفمندی در زندگی تاکید دارد.

4-فتاح پاشایی:

فتاح از نظر لغوی به معنی جنبش و پای‌کوبی است، ملودی این رقص در سر تا سر کردستان به شکلی یکنواخت و با ریتمی تند اجرا می‌شود و لذا این رقص بسیار پر جنب و جوش می‌باشد بیشتر مردم کردستان از این رقص استقبال می‌کنند. این رقص نشانگر انسانی است که به شکرانه کسب موفقیت‌ها و استفاده از نعمت‌های خداوندی خوشحالی خود را به نمایش گذاشته است.

5-لب لان:

رقص لب لان با ریتمی نرم و آهسته پس از فتاح پاشا اجرا می‌شود و می‌توان در آن لزوم تنوع در زندگی را مشاهده کرد، پس از اجرای پر جنب و جوش رقص‌ها گه‌ریان، پشت پا، هه لگرتن و فتاح پاشا به ضرورت، رقصندگان لب لان می‌رقصند تا کمی استراحت کرده و تجدید قوا کنند رقص لب لان در واقع انسان را از غلبه احساسات زودگذر نهی کرده، وی را پس از طی مرحله ضروری شور و مستی به قلمرو تفکر دور اندیشی و باز نگری رهنمون می‌سازد در این رقص، شرکت کنندگان آرامش خاصی را احساس می‌کنند.

6-چه‌پی:

چه‌پی همان‌طور که اسمش پیداست به معنای چپ می‌باشد ملودی این آهنگ با وزن دوتایی اجرا شده و در بیشتر مناطق کردنشین از جمله کرمانشاه، کردستان، سنجابی، بسیار از آن استقبال می‌شود. فلسفه این رقص قوت بخشیدن به قسمت چپ بدن می‌باشد چرا که معمولاً قسمت چپ بدن در انجام امور روزمره نقش کمتری داشته و به مرور زمان تنبل می‌شود و برای استفاده متعادل از تمامیت جسمانی همواره باید بکارگیری اعضاء سمت چپ بدن آن‌ها را تقویت کرد. به همین منظور در رقص چه پی قسمت چپ بدن تحرک بیشتری یافته و از خمودگی خارج می‌گردد، در منطقه کرمانشاه بیشتر زن‌ها از این رقص استقبال می‌کنند.

7-زه‌نگی یا زندی:

در این رقص رقصندگان یک قدم به جلو گذاشته و سپس یک قدم به عقب می‌روند و این حالت تا پایان ادامه می‌یابد در این رقص ضرورت احتیاط، دوراندیشی و تجزیه و تحلیل عملکرد از جانب انسان به تصویر کشیده می‌شود، در واقع در این رقص سنجیده گام برداشتن تبلیغ می‌گردد.

8-شه لایی:

رقص شه لایی را که با ریتم لنگ اجرا می‌شود می‌توان یک تراژدی شکست دانست در این رقص قدم‌ها لنگان لنگان برداشته می‌شوند تا شکست در برابر چشمان حضار ترسیم گردد و در ترسیم این مصیبت کسی زبان به سخن نگشاید.

9-سه جار:

رقص سه جار با ریتم آرام و گاهاً تند است که همان طور که از اسمش بر می‌آید به معنی سه بار (سی در رسم‌الخط کردی ) است که در آن سه حرکت پا و سه حرکت به جلو وجود دارد و به گونه‌ای یادآور عدد مقدس سه در فرهنگ فلکلوریک کردها می باشد.

10-خان امیری:

رقص خان امیری نیز با ریتمی تند همراه است و در آن دستی از هم باز و در بالا قرار می‌گیرد و حلقه‌ای بازتر و فراخ‌تر می‌سازد و بیشتر تناسبی است بین حرکت دست‌ها و پاها این رقص که در آن گونه‌ای خودنمایی و غرور خانی نیز دیده می‌شود تداعی‌کننده پیروزی و پرواز پرندگان را در خاطر می‌آورد.

11-دیلان:

دیلان رقصی گروهی است که یک در میان پسر و دختر دست همدیگر را می‌گیرند.

12-سێپێێی(سپیی):

سپیی رقص نسبتاً تندی است که منشأ آن مناطق مکریان مانند مهاباد و پیرانشهر بوده‌است. منشا اصلي آن منطقه فيض اله بيگي بوكان است

لباس کوردی

لباس کوردی

پوشاک مردان و زنان کرد شامل تن‌پوش، سرپوش و پای‌افزار است‌. ساخت و کاربرد هریک از این اجزا، بسته به فصل، نوع کار و معیشت و مراسم و جشن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد. هرچند پوشاک نواحی مختلف کردستان مانند اورامان، سقز، بانه، گروس، سنندج، مریوان و... متفاوت است، اما از نظر پوشش کامل بدن، همه با هم یکسان هستند. پیش از ورود پارچه، کفش‌های خارجی و سایر محصولات داخلی به کردستان، بیشتر پارچه‌ها و نیز پای‌افزار مورد نیاز توسط بافندگان و دوزندگان محلی بافته و ساخته می‌شد.از نظر بافت پارچه، منطقه سقز و از نظر ساخت پای‌افزار «گیوه‌» یا «کلاش‌» و «کالی‌» اورامانات و آبادی‌های پیرامون کوهستان شاهو مانند هجیج، نودشه و آبادی‌های نوسود شهرستان پاوه چون میریه، خانه‌دره، مژگان، مزوی و وزلی از عمده‌ترین نواحی بافت و صدور پارچه و پای‌افزار در استان به شمار می‌رفتند. جولایی و بافت پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، برمال، جاجم، بره، پوشمین، موج، جوراب، دستکش، زنگال و کلاء به عنوان حرفه یا کار جنبی بخشی از آبادی نشینان مناطق مختلف کردستان محسوب می‌شد. در چهار قسمت کردستان که شامل کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه می‌باشد شاهد پوشش‌های گوناگونی از لباس کردی می باشیم به گونه‌ای که با کمی تغییر نسبت به یکدیگر شکل و ریخت زیبای خود را دارا می‌باشد که شکل و ریخت و قیافه ان برگرفته از نیاکانشان و با توجه به شرایط اب و هوایی و اقلیمی سازگار و درست شده است که ان را در جایگاه مهمی قرار داده است.

لباس مردان کرد

لباس مردان کرد عبارت است از:


چوخه‌: نیم‌تنه‌ای پنبه‌ای یا پشمی است که در ناحیه سقز، بانه و مریوان به آن «که وا» می‌گویند و درسنندج آن را «چوخه‌» می‌نامند.

پانتول‌: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ است که «رانک‌» نیز نامیده می‌شود.

ملکی‌: نیم‌تنه‌ای بدون یقه است که از پایین نیم‌تنه تا بالا به وسیله دکمه بسته می‌شود.

لفکه سورانی‌: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانه‌ای مثلث شکل در انتهای آستین است که آن در حال عادی دور مچ یا بازو می‌پیچند.

شال‌: که به آن «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است تقریباً به طول 3 تا 10 متر که بر روی لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.

دستار: یا «کلاغه‌» که به آن «دشلمه‌»، «مندلی‌»، «رشتی‌»، و «سروین‌» (سربند) نیز یم گویند و مردان به جای کلاه از آن استفاده می‌کنند.

فرنجی‌: یا «فره‌جی‌» که ویژه مردان ناحیه اورامانات است و از نمد ساخته و آماده می‌شود.

کله بال‌: نوعی از نمد پوششی است که چوپانان در مناطق چرای گله در صحرا استفاده می‌کنند.

پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را که معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی می‌بافند معمولاً به رنگ هایی سیاه وسفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته می‌شود و در دست مصرف کنندگان قرار می‌گیرد البته بنا به گفته پیشینیان و به اعتقاد انها مرد نباید سرش لخت باشد.

پیچ: دستمالی است سیاه و سفید که با گذاشتن کلاه روی سر به دور کلاه پیچانده می‌شود و در قسمت پشت سر در درون دستمال قرار داده می‌شود تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان به رنگ قرمز می‌باشد . البته اعراب نیز از این شال چه سیاه و سفید و چه قرمز رنگ برای پوشش خود استفاده می‌کنند.

کلاش: پاپوشی است به رنگ سفید که با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته می‌شود که از بد بو شدن پا جلو گیری می‌کند و پا را خنک نگه می‌دارد از خصوصیات ان فصلی بودن ان است و نمی‌توان از ان در فصل زمستان ویا فصول باران زا استفاده کرد.


لباس مردانه از قسمتهای زیر تشکیل می شود:

1.که وا پاتول : که به جای کت و شلوار معمولی می پوشند ولی شکل و دوخت آنها غیر از مد کت و شلوار ی است که معمول می باشد. که وا یا کت لباس کردی تقریبا به صورت یک ژاکت نظامی می دوزند با این تفاوتکه که وا جیب‌های کناره ای ندارد و ضمنا چاک آن کاملا از طرفین راست و چپ باز می‌شود بعلاوه غیراز چاک کناره ای آستینهایش چاک دارا ست

دوخت شلوار کردی یا پاتول بدین ترتیب است که دهانه ای تنگ و بدنه ای گشاد دارد و به جای کمر انتهای آن را که گشادیش بیش از دوبرابر یک شلوار معمولی است با بندی که دخین نامیده می‌شود و از توی قسمت تا شده آن لیفه گذشته می بندند و از کمر به پایین که وا را داخل پاتول کرده و بند پاتول را روی ان می بندند

2. پشت تندp-shttend: از پارچه گلدار به طول شش متر درست می شوند بدین ترتیب که پارچه را از سمت عرضش تا کرده می دوزند و بعد آن را به صورت مختلف ساده و گره چین به کمر می بندند آنهای که صاحب اسلحهٔ کمریند آن را روی پشت تند می بندند و خنجر را بین پشت تند و که وا فرو می کنند

3.پچ echپارچه ای است سه متری و اغلب گلدار که تارهای از آن جدامی کنند و به شکل جالبی طوری که تارهای ان در طرفین صورت آویزان گردد به دور سر می پیچند .پچ را که در نواحی سقز مرز می گویند روی کلاه مخصوص به نام عارقچین می بندند عارقچین را از نخ و مخصوصا از نخ‌های قرقره ای با میل قلاب می بافند و این کار مخصوص زنان و دختران کرد است اغلب برای زیبایی بیشتر آن را از نخهای سیاه وسفید و به مقدا کم نخهای رنگین پر نقش می بافند.

البته شایان ذکر است که پیچ فقط مخصوص اکراد(کردها) نبوده در اکثر مناطق خاورمایانه مردها پیچ می بندند، برای نمونه در هندوستان، پاکستان، افغانستان، مناطق عربنشین و... ولی پیج هر قومی جداست و مخصوص آن قوم.

4.کراس: کراس همان پیراهن است با این تفاوت که اولا یقه ندارد و بعلاوه به انتهای آستینها نیز دنباله ای به نام سورانی می دوزند که آن را درحالت عادی روی آستین که وا می بندند و در مواقع اضطراریو مخصوصا در مواقع جنگ دو سر سورانی بهم گره زده و به گردن می آویزانند و نیز همین سورانیها باعث تسهیل بالا زدن آستینها در مواقع شستن دست و صورت می باشند.

پوشاک زنان

لباس زنان کرد عبارت است از:


جافی‌: شلواری همانند شلوار مردان است‌. این شلوار را زنان کرد، به ویژه زنان روستایی، هنگام کار می‌پوشند. در سایر مواقع، زنان شلوار گشاد از جنس حریر به پا می‌کنند.



کلنجه‌: نیم‌تنه‌ای است که روی پیراهن بلند می‌پوشند و رد اورامان آن را «سوخمه‌» می‌نامند و از پارچه‌زری یا مخمل دوخته می‌شود.



شال‌: از پارچه‌ای زیبا بر ریو لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.



کلاو: یا کلاه که از جنس مقوا و به شکل استوانه‌ای کوتاه است که آن را با پولک‌هایی رنگین به صورت بسیار زیبایی تزیین می‌کنند.



کلکه‌: روسری یا دستاری است که به جای کلاه مورد استفاده زنان قرار می‌گیرد کلکه دارای رشته بلندی از ابریشم سیاه و سفید با ملیله‌دوزی است‌

لباس زیبای زنان کرد نیز شامل:1.که وا:که عین کت مردانه کُردی است با این تفاوت که اولا پارچه آن را رنگین انتخاب می کنندو ثانیاًخیلی کوتاه تر می دوزند؛ بطوری که حداکثر تا کمآآنها پایین می آید و ان را کولیجه kulegaمی نامند و نیز جیبهای کت مردانه در ان دیده نمی شود.

2.کراس:یا پیراهن زنانه کُرد دارای دوختی ساده با بدنی بلند و دامنی گشاده و دراز است.بطوری که دامن پیراهن روی پای آنها قرار می گیرد و معمولاً آن را از پارچه‌های بسیار زیبا، نفیس و گران قیمت تهیه می کنند.

3.پشت تند:که عین همان پشتند مردانه است ولی زنها اغلب از نوع رنگارنگ آن استفاده می کنند.زنها وقتی پشتند را می بندند کمی از پیراهن خود را بالا می کشند بطوری که انتهای دامن از مچ پای آنها پایین تر نمی رود.

4.دستمال یا روسری:دستمال زنان کُرد پارچه ای است بسیار نازک و سه گوش که تارهایی در اطراف آن ایجاد می کنند و بدین وسیله بر زیبایی آن می افزایند، اغلب پولکهایی نیز با آن تارها می دوزند تا زیبایی آن را چند برابر کنند.هر چند در مراسم عروسی و فلکلور اکثراً روسری نمی بندند.

5.درپه:به جای شلوار پوشیده می‌شود و با دهانه ای تنگ روی مچ پای آنها قرار می گیرد ولی پوشش ساقهای آن بسیار گشاد می باشد.

6.کلاو:یا کلاه زنان کُرد بسیار قشنگ و زیباست، این کلاه را از مقوا و به شکل استوانه کوتاهی درست می کنند و روی آن را با پارچه مخملی رنگین«معمولاً گلی یا سبزسیر»می پوشانند و بعد روی آن را با پولکهای رنگین یا طلایی و گلابیونهای زرین، مزین می سازند.این کلاه را بوسیله یک رشته طلا که لیره یا نیم پهلوی هایی به آن می آویزندو از زیر چانه عبور می دهند، روی سر نگاه می دارند و دستمال را روی آن می بندند، رشته ای که کلاه را به آن صورت نگاه می دارد«قطاره»نام دارد و اغلب آنهایی که قدرت مالی بیشتری دارند از آن استفاده می کنند و در دو طرف، در محل اتصال ان با کلاه یک گل طلائی آویزان می نمایند. خانمهای متشخص کُرد اغلب به جای کلاو از«گلگله Gelgla»استفاده می کنند.

 گلگله رشته طویلی از ابریشم سیاه و سفید است که آویزه های ابریشمی دارد
 و از روی روسری به شکل جالبی بسته می شود.


لازم به توضیع است که پسران جوان امروزی به ندرت پیچ می بندند.و دختران نیز به ندرت کلاوه یا گلگله بر سر می کنند.

لهجه‌های زبان کوردی

لهجه‌های زبان کوردی در کردستان و مناطق کوردنشین


زبان متعلق به یک فرد، طبقه، سازمان، و یا هیچ دولت حاکمی نیست که آن را مورد بی‌مهری قرار دهد و یا آن را به شیوه‌های مختلف چه علنی و یا پنهان، هضم و یا نابود کند، بلکه زبان یک حق پایه‌ای و اساسی انسان است که مطابق اصول بین‌المللی حقوق بشری هیچ کس حق دست‌درازی، تجاوز و از بین‌بردن آن را ندارد.


زبان ابزاری است که بوسیلهء آن مردم اطلاعات روزمره، مکالمات و امور زندگانی خود را با هم تبادل می‌کنند. ابزاری است که از هنگام تولد تا مرگ همانند خوردن، نوشیدن و دیگر مسایل حیاتی فردی و اجتماعی، جزء واقعیات زندگی عموم است. زبان در واقع قلب انسان است و بواسطهء آن احساسات درونی به عشق برونی در طبق اخلاص و بیان قرار می‌گیرد.

زبان از امور پایه‌ای فرهنگ، هویت، پژوهش و آگاهی دهندهء یک ملیت است که خود سبب بروزکردن، پیشرفت و مدرن نمودن آن ملیت همگام با دیگر جوامع مدرن می‌باشد. زبان متعلق به یک فرد، طبقه، سازمان، و یا هیچ دولت حاکمی نیست که آن را مورد بی‌مهری قرار دهد و یا آن را به شیوه‌های مختلف چه علنی و یا پنهان، هضم و یا نابود کند (ژنوساید فرهنگی)، بلکه زبان یک وجود پایه‌ای و اساسی است که مطابق اصول بین‌المللی حقوق بشری هیچ کس حق دست‌درازی، تجاوز و از بین‌بردن آن را ندارد.

با گذشت زمان نه تنها زبانها از بین نمی‌روند بلکه غنی، پیشرفته، مدرن و زینت می‌یابند. اگر زبان فارسی در ایران رشد کرده است بواسطهء این است که هزینه‌های هنگفتی چه مادی و چه معنوی در جهت پیشرفت آن شده است، و ما کوردها نیز می‌خواهیم که زبان مادری‌مان در کنار زبان فارسی (زبان رسمی کشور) در کردستان و دیگر مناطق کوردنشین ایران منجمله خراسان رشد یابد.

زنان و مادران نقش بسیار مهمی در زنده نگهداشتن زبان دارند، بدین معنی که می‌بایستی زبان را از هنگام تولد به فرزندان خود انتقال دهند. نقش پدران نیز بسیار مهم است از این حیث که آنان بایستی بدانند؛ چون ملیت کورد فعلأ بواسطه حاکمین هیچگونه حقی در سرنوشت و حاکمیت ملی خود ندارد ، و بهمین خاطر جلوی پیشرفت زبان آنان مسدود شده است، لذا پدران بایستی در درون خانواده خود به زبان کوردی صحبت کرده و خانوادهء خود را تشویق به صحبت‌کردن به زبان ابا اجدادی خود کند، و با این مهم نقشه‌های شوم دشمنان ملیت کورد را بی‌اعتبار کنند. این خود یک حرکت مدنی مسالمت‌آمیز علیه برخورد کور و ضد انسانی حاکمین هویت‌زدا و تمامیت‌خواه است.

صحبت کردن دانش‌آموزان، دانشجویان، روشنفکران و تیپهای تحصیلکرده به زبان مادری‌شان خود نشانه‌ای از ارتقاء سطح آگاهی آنان به هویت خویش بوده که موجب بالندگی و ارج جهانی است، بهمین خاطر سازمان ملل متحد سال 2008 را سال زبان مادری نام نهاد. امروزه نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا تحصیلکرده‌ها و روشنفکران به هویت، اصالت و فرهنگ نیاکان خود احترام می‌گذارند و همزبانان خود را به تکلم به زبان مادری‌شان تشویق می‌کنند.

بطور کلی زبانهای تکلمی و نوشتاری در دنیا از دیدگاه مرفولوژی و شیوهء ادبیاتی به سه دسته تقسیم می‌شوند.

1- زبانهای تک سیلابی مثل زبانهای چینی و تبتی.

2-
زبانهای الحاقی یا اضافه کردنی که در آن با افزودن پسوندها کلمات مختلف درست می‌شوند، مثل زبانهای ترکی، مغولی، فنلاندی و مجاری.

3-
زبانهای تصریفی که دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. مثل زبانهای کوردی، فارسی، عبری، عربی، هندی، یونانی، لاتینی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و دیگر زبانهای اروپایی.

زبان فارسی دارای لهجه‌های مختلفی است که این لهجه‌ها معمولأ بر اساس محل جغرافیایی تقسیم بندی شده‌اند، مثل لهجه‌های تهرانی، مشهدی، یزدی، اصفهانی، سیوندی، بندری، دری و غیرو. با توجه به صرف هزینه‌های هنگفتی که روی زبان فارسی در مدارس، موسسات آموزشی و تحقیقاتی و نوشتاری، رسانه‌های صوتی و تصویری که در حد وزاتخانه‌‌ای در طول یک قرن گذشته شده و می‌شود، لذا لهجه‌های مختلف فارسی به مرور زمان در واقع خیلی بهم نزدیک شده‌اند و تقریبأ امروزه کلیهء متکلمین این لهجه‌ها به سهولت میتوانند همدیگر را بفهمند.

در واقع این روند نزدیک کردن لهجه‌های موجود در یک زبان تقریبأ برای تمامی زبانهای رایج دنیا مطرح بوده است، مثلأ لهجه‌های مختلف زبان آلمانی نیز چنین مسیری را طی کرده‌اند تا بعنوان یک زبان واحد نوشتاری و تکلمی آلمانی امروزی در آمده است.

زبان کوردی نیز همانند دیگر زبانها دارای لهجه‌های گوناگونی است. لهجه‌های کوردی را نیز گاهأ بر اساس محل و گاهأ بر اساس ایل نامگذاری کرده‌اند؛ مثلأ لهجهء شکاک (ایل شکاک در ارومیه)، لهجهء بهدینانی( منطقه بهدینان در شمال غربی کردستان عراق)، لهجهء سورانی (منطقهء سوران و رواندوز)، لهجهء کلهری (ایل کلهر در کرمانشاه)، لهجهء هورامی (منطقهء هورامانات) و غیرو، که البته این تقسیم‌بندی بطور کلی درست به نظر نمی‌آید.

همانند دیگر زبانها، در واقع مفهوم شدن لهجه‌های کوردی برای تمامی کوردها نیز چه از دیدگاه تکلمی و چه در راستای نوشتاری خود نیاز به زمان و مستلزم صرف هزینه‌های مادی و معنوی زیادی است تا بتواند این لهجه‌ها را بهم نزدیکتر کرده و بعنوان یک زبان واحد نوشتاری و تکلمی در کردستان و دیگر مناطق کوردنشین بدل شود، و از طریق سازمان ملل متحد در سطح جهان بعنوان یک زبان واحد و رایج مطرح گردد.
 
بطور کلی زبان کوردی دارای پنج لهجه است.

1- کورمانجی
    Kormancî
2- سورانی         Soranî
3- گورانی (هورامی)    Goranî (Hewramî
4- زازاکی (دملی)      Zazakî (Dimilî
5- لکی     Lekî


1- لهجهء کورمانجی
      Kormancî     

لهجهء کورمانجی زبان کوردی که تقریبأ شاید حدود بیش از 75% کوردها با این لهجه تکلم می‌کنند در کشورهای ترکیه، سوریه، شمال غربی ایران (استان ارومیه)، شمال شرقی ایران (شمال خراسان)، شمال و شمال غربی کردستان عراق، کشور ارمنستان (اطراف ایروان)، کشور گرجستان، کشور آذربایجان، مناطقی از استان مازندران، مناطقی از استان گیلان، اطراف ورامین و فیروزکوه، و همچنین تهران و کرج تکلم می‌شود.

در خراسان شهرهای قوچان، شیروان، اسفراین، بجنورد، کلات، لایین، باجگیران، آشخانه، چناران، فاروج، سملقان، درگز و درونگر، رادکان، و تقریبأ حدود 15% مردم ساکن مشهد به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در استان ارومیه شهرهای ارومیه، سلماس، خوی، ماکو، سیه‌چشمه، صومای‌برادوست، چالدران، و بازرگان به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در استان مازندران: بخش راغمرز در اطراف ساری، منطقه گلباد- محله در اطراف گلوگاه، اطراف کردکوی، کلاردشت، نور، اطراف علی‌آباد کتول.

در استان گیلان: شهرهای رودبار، دیلمان، منجیل، لوشان، رحمت‌آباد، سیاهکل، حومه شهر ماسال.

در استان قزوین: بخش قاقزان در اطراف قزوین، الموت، میانکوه، طارم.

در کشور ترکیه تقریبأ حدود 95% کوردهای آن به لهجهء کرمانجی صحبت می‌کنند. کلیهء استانهای جنوب شرقی ترکیه که از جمله شهرهای آن شامل: دیاربکر، آدی‌یامان، مرعش، ملتیا (مه‌له‌تیا)، اورفا (روها)، قرس (قه‌رس)، آگری، ارزروم، مووش، بتلیس، سیرت، سنجر، هکاری، شرناخ، جزیره بوهتان، قونیا، انتاپ (ئه‌نتاپ)، وان، باتمان، ارزنجان، سیواس، مردین، قیسری، الازق (ئه‌لازق) و همچنین رقم بسیار بالایی از کوردهای ساکن شهر استانبول به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در کشور سوریه شهرهای قامیشلو، حسکه (حه‌سه‌که)، حلب (حه‌له‌ب)، کوبانی، افرین (ئه‌فرین)، جزیره، دریک (ده‌ریک)، ترپا ‌سپی، آمودا و همچنین کوردهای ساکن شهر دمشق به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در کشور لبنان کوردهای شهر بیروت و حومه به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در کردستان عراق شهرهای موصل، آکره، شیخان، دوهوک، زاخو، آمدیا، شنگار و قسمت غربی استان اربیل به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در کشور آذربایجان شهرهای کل‌باژار (که‌ل باژار - Kelbajar)، شوشه (Shusha) ، زنگلی (Zengilan)، لاچین (Lachin)، قبادلی (Kubatli) و خانلیق (Khanliq) که در امتداد نوار غربی کشور می‌باشند (کردستان سرخ قبلی)، به لهجهء کرمانجی تکلم می‌کنند. کوردهای این دیار در سال 1937 با خشونت استالین مواجه شدند، تعدادی از آنان قتل‌عام (که اصطلاحأ ژنوساید سفید کوردها نامیده شده است، Kurds' white genocide) و تعدادی نیز به منطقهء سیبری تبعید شدند.

در کشور ترکمنستان شهر فیروزه و همچنین مناطق جنوبی شهر عشق‌آباد و تعداد زیادی از ساکنین خود شهر عشق‌آباد به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند. همچنین کوردهای ساکن مناطق جوک‌تپه (Ciok-Tepe )، کاخکا (Kakhka)، قره قلعه (Kara-Kala) و تجن (Tejen) نیز با لهجهء کورمانجی صحبت می‌کنند.

در کشور قزاقستان نیز مناطق غربی شهر آلماآتی (Almaty) ، شهر زامبول [Jamboul (zambyl] و شهر شیمکنت [Tchimkent (symkent]  به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند. این کوردها در سال 1937 میلادی مورد غضب و خشونت استبدادی نظام سوسیالیستی استالین قرار گرفته و از آذربایجان و ارمنستان، و گرجستان (در زمان جنگ جهانی دوم) به قزاقستان فرستاده شدند. در قسمت جنوبی شهر زامبول یعنی در آنطرف مرز در داخل خاک قیرقیزستان کوردهای شهر اوچه (Oche ) نیز به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند.

در کشور روسیه ( منطقهء سیبری) ساکنین شهر نووسیبیسکی و حومه به لهجهء کورمانجی صحبت می‌کنند.

در کشور ارمنستان حدود یک- سوم کوردهای این کشور ساکن ایروان(Erivan)، و بقیه در مناطق آلاگوز (Alaguez)، آرارات(Ararat)، ماسیس(Masis ) و تالیین(Talinn) ساکن هستند که به لهجهء کورمانجی تکلم می‌کنند. این کوردها در سال 1920 از کردستان ترکیه به این دیار کوچ اجباری شدند.

2- لهجهء سورانی   Soranî      
     لهجهء سورانی در کردستان ایران و عراق تکلم می‌شود. از جمله شهرهایی که در ایران با لهجهء سورانی صحبت می‌کنند شامل: سنندج، مهاباد، کامیاران، قروه، نقده، بوکان، اشنویه، سردشت، پیرانشهر، بیجار، بانه، سقز، دیواندره، جوانرود، روانسر، مریوان،  و سروآباد می‌باشند. در استان گیلان کوردهای منطقهء طوالش با لهجهء سورانی تکلم می‌کنند. در تهران و کرج نیز تعداد زیادی به لهجهء سورانی تکلم می‌کنند.

شهرهایی که در کردستان عراق با لهجه‌ء سورانی صحبت می‌کنند شامل: سلیمانیه، رواندوز، مخمور، حلبچه، کرکوک، اربیل ( اربیل / هه‌ولر بعنوان پایتخت کردستان عراق دارای متکلمین کورمانجی نیز می‌باشد).

3- گورانی (هورامی)       Goranî (Hewramî

لهجهء گورانی و یا هورامی در کردستان ایران و عراق تکلم می‌شود. بعضی‌ها اینها را دو لهجهء جداگانه اطلاق می‌کنند اما از آنجائیکه بسیار به هم شبیه هستند در واقع می‌شود که تحت یک لهجه آورد. شهرهایی که در ایران با این لهجه صحبت می‌کنند شامل: پاوه، نوسود، نودشه و اورامان می‌باشند. شهرهایی که در کردستان عراق با این لهجه صحبت می‌کنند شامل: برده‌رش، شهر زور می‌باشند.

4- زازاکی (دملی)      Zazakî (Dimilî  

لهجهء زازاکی در کردستان ترکیه تکلم می‌شود. شهرهایی که با این لهجه صحبت می‌کنند شامل: سیواس، درسم (ده‌رسئ‌م)، بینگول، مووش، و قسمتی از حومهء ارزنجان.
5- لکی       Lekî
این لهجه در کردستان ایران تکلم می‌شود. لهجهء لکی و دیگر لهجه‌های این دیار مثل لهجهء کرمانشاهی، لهجهء کلهری، لهجهء فعلی (feylî) که گاهأ لهجهء فعلی را پهله نیز می‌گویند، بسیار به‌هم شبیه هستند. شهرهایی که با این لهجه‌ (یا لهجه‌ها) صحبت می‌کنند شامل: کرمانشاه، هرسین، صحنه، کنگاور، سرپل‌ذهاب، کرند، شاه‌آباد، ایلام، قصرشیرین، گیلانغرب، خسروی، دهلران، تویسرکان و اسدآباد. در کردستان عراق نیز شهرهای جلولا، کلار، مندلی، خانقین و دیاله می‌باشند. 
 
از بین لهجه‌های کوردی دو لهجهء کورمانجی و سورانی بهم نزدیکند، و دو لهجهء هورامی و زازاکی نیز تقریبأ بهم نزدیک می‌باشند. امروزه لهجهء سورانی با حروف الفبایی فرم عربی نوشته می‌شود و لهجه‌ء کورمانجی با حروف الفبایی فرم لاتینی نوشته می‌شود. امید است که در آینده همهء لهجه‌های کوردی بتوانند نوشتار خود را بوسیلهء حروف الفبایی با فرم مشترکی ترسیم کنند، این مهم فقط با کوشش کارشناسان ذیربط و همت مسئولین امر می‌تواند عملی شود.

به نظر می‌آید که مزیتهای استفاده و همچنین بکارگیری فرم لاتینی الفبای کوردی بطور کلی در آینده به نفع ملت کورد باشد. برای مناطقی که از حروف الفبایی عربی استفاده می‌کنند، بایستی در ابتداء بطور داوطلبانه دروسی با حروف لاتینی را در کنار دروس آنان آموزش داده، آنگاه کم کم و به مرور زمان طرح جایگزینی انجام و در نهایت زبان کوردی با حروف لاتینی پایه‌ریزی و بصورت مسالمت‌آمیز عمومیت خواهد یافت.
 
با یکی کردن فرم الفبایی زبان کوردی، در واقع نقشهء احتمالی درازمدت قدرتهای سیاسی جهانی، [بالاخص قدرتهای پیر اروپا ( تفرقه بینداز و چپاول کن) و همچنین مخالفین در منطقه] برای آیندهء ملت کورد نقش بر آب خواهد شد. مسئولان و روشنفکران ملی کورد بایستی شیوه‌ای را در پیش بگیرند که اصولأ اشتقاق، واگرایی و آزردگی ملت کورد را تبدیل به اشتیاق، همگرایی و آزادگی ملت کورد نمایند.  

لهجهء محاوره‌ای کوردی که در منطقه‌ء بهدینان و آمدیا رایج است، در واقع با توجه به اینکه در مرکز جغرافیایی هر چهار پارچهء کردستان بوده و محل تلاقی دو لهجه عمدهء کوردی یعنی سورانی و کورمانجی است، لذا در واقع این لهجه (که مخلوطی از سورانی و کورمانجی است) شاید برای حدود بیش از 85% کوردها تقریبأ قابل فهم و تکلم باشد. به نظر می‌رسد که لهجه کوردی منطقهء بهدینان و آمدیا مناسب‌ترین لهجهء کوردی باشد که بعنوان زبان رسمی ملت کورد رویش سرمایه‌گذاری شود و آن را از طریق رسانه‌های صوتی و تصویری و نوشتاری، آموزش و پرورش، و همچنین مراکز آموزش عالی و تحقیقاتی و غیرو عمومیت و گسترش داد.



                     مبداء و مسیر کوچ اجباری کوردها به مقصد خراسان


برگرفته از انجمن فرهنگی و مدنیکردهای خراسان

كردستان كنوني

اين قسمت از كتاب ارزشمند  سيماي گروس تا ليف استاد محمد علي كوشا , تلخيص شده است .

كردستان كنوني

كردستان كنوني يكي از استانهاي معروف و حاصلخيز كشور ايران ، با مساحتي حدود 17857 كيلومتر مربع در شمال غرب ايران بي 34 درجه و 43 دقيقه تا 36 درجه و 26 دقيقه عرض شمالي و 45 درجه و 31 دقيقه تا 48 درجه و 19 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرنويچ قرار دارد . اين استان از جانب شمال به استانهاي آذربايجان غربي و زنجان ، از شرق به استانهاي زنجان و همدان ، از جنوب به استانهاي كرمانشاه و همدان و از غرب به كشور عراق محدود است بر اساس تقسيمات كشوري در حال حاضر داراي 6 شهرستان ، 10 شهر و 19 بخش ، 76 دهستان و 2025 آبادي است . بر اساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن مهرماه سال 1365 جمعيت استان كردستاتن 1078415 نفر بوده است كه از اين تعداد 70/37 درصد نقاط روستايي سكونت داشته اند .

بر اساس نتايج مقدماتي طرح آمارگيري جمعيت در سال 1370 ، جمعيت اين استان در اين سال به 1230560 نفر رسيده است ، از اين تعداد 586973 نفر در نقاط شهري و 643587 نفر در نقاط روستايي سكونت داشته اند .

ولي طبق آخرين سرشماري نفوس و مسكن آبان 1375 و اعلام آن به وسيله ي استاندار كردستان از رسانه هاي عمومي ، جمعيت اين استان به 1500000 نفر رسيده است .

شهرستان هاي استان كردستان

شهرستانهاي استان كردستان عبارتند از : سنندج ، سقز ، بانه ، بيجار ، قروه ، ميانه ، مريوان .

بايد دانست آنچه به نام « استان كردستان » كنوني خوانده مي شود غير از « كردستان به مفهوم نژادي آن » است . كردستان از نظر نژادي ناحيه ي وسيعي است كه حد شمالي آن دامنه هاي جنوب فلات ارمنستان و حد جنوبي آن به شمال غربي ، ششصد تا هزار كيلومتر عرض آن و يكصد و بيست الي چهار صد كيلومتر و تا 48 درجه ي طول شرقي گرينويچ « نصف النهار لندن ) ممتد است و اين ناحيه ي وسيع كه داراي عوارض مختلفه ي جغرافيايي مانند كوه هاي صعب العبور ، فلات هاي مرتفع و جلگه هاي حاصلخيز ، رودخانه هاي متعدد و مناظر طبيعي است ، ميان سه دولت ايران و عراق و تركيه تقسيم شده است .

جغرافياي كردستان قديم

ابتدا ولايت كردستان قديم از كنار درياي هرمز { = خليج فارس }‌ است كه بر ساحل درياي هند واقع شده و از آنجا به خط مستقيم كشيده مي آيد تا به ولايت ملاطيه { = در شمال حلب واقع در سوريه } و مرعش { = شيراز مركز استان فارس } منتهي مي گردد و در جانب شمالي اين خط ، ولايت فارس و عراق عجم { = نواحي مرزي كوهستاني ميان عراق و        ايران } و آذربايجان و ارمن صغري و ارمن كبري { = تمام نواحي ولايت ازنه و قفقاز } است و طرف جنوبي آن عراق عرب { = بغداد و بصره } و موصل و ديار بكر قرار گرفته است .

وليكن « كردستان كنوني ايران » فلات مرتفعي است واقع در مغرب ايران كه از شمال محدود است به فلات جنوب آذربايجان و حوزه ي درياچه ي اروميه ، از مشرق به همدان و خاك افشار و از جنوب به دره ي رود دياله و در مغرب حد فاصل طبيعي ما بين اين فلات و جلگه بين النهرين عراق ، دره ي رود دجله است .

سرزمين كردستان از هر طرف به وسيله ي كوه هاي بلند محصور شده و قسمت جنوب غربي آن به انضمام جنوب شرقي كه در حوزه ي دجله و فرات واقع شده ، همه ي جلگه و چشمه سار و اراضي حاصلخيز است كه رودخانه ها و چشمه هاي طبيعي آنها را دائر و مشروب مي نمايد . كوه هاي بلند كردستان همان كوههاي طرف شمال شرقي است كه سلسله جبال زاگرس هم به آنها منتهي مي شود .

غالب كوه ها را جنگل هاي طبيعي پوشانيده و از طرف اراضي سبز و خرم آنها را احاطه كرده است . نعمت هاي طبيعي ، اصول زندگاني را در اين سرزمين براي سكنه ي آن به آساني فراهم نموده و آب و هواي خوب تابستاني و كوه و صحراهاي با صفاي ييلاقي و قشلاقي بر جاذبه ي طبيعي آن افزوده و معادن و گنج هاي طبيعي دست نخورده ي آن ، توجه زمين شناسان و باستان شناسان را به خود جلب كرده است .

جغرافياي سياسي كردستان

ناحيه اي كه امروزه كردستان ناميده مي شود تا قرن هفتم هجري به اسامي مختلف ناميده خوانده شده است و نام كردستان ظاهراً در اواخر دوره ي سلجوقي ( سال 590 قمري ) به ولايات واقع در بين آذربايجان و خوزستان ( يعني همدان ، دينور ، كرمانشاهيان در مشرق زاگرس و ولايات شهر زور و سنجار در مغرب اين سلسله ) اطلاق گرديده است . زيرا تا آن تاريخ كتابهاي جغرافيا ، اين شهرها جزو بلاد جبال و جزيره ي دياربكر ذكر شده است و هيچ يك از جغرافي نويسان ايراني و عرب تا قرن هفتم هجري ذكري از كردستان به ميان نياورده اند و اولين بار به نام كردستان در كتاب نزهه القلوب حمدالله مستوفي ، تأليف شده و به سال 740 هجري قمري ديده مي شود .

در ايران ، قبايل كرد در كرمانشاهان و گروس و سنندج و بعضي و بعضي از نقاط آذربايجان يعني اروميه ، اشنويه ، سردشت ، سلماس ، خوي و ماكو سكونت دارند و اغلب نواحي مرتفع كوهستاني را مسكن خود قرار داده اند . عده اي نيز از كردهاي مغرب به نقاط ديگر ايران كوچيده و يا كوچانده شده اند . در مشرق ايران نواحي قوچان و بجنورد در شمال دره گز ، ورامين ، منجيل ، قزوين و در جنوب غربي پشتكوه در جنوب بختياري و بعضي نواحي فارس و كرمان مسكن ايالات كرد است . اين عده با آنكه به قبايل و شعب مختلف شده اند و داراي مذهب و عقايد گوناگون هستند ، عموماً از يك نژاد و تابع حكومت مركزي ايران مي باشند .

پيشينه ي تاريخي كرد

يكي از شعبه هاي مشهور نژاد آريايي كه محققان را در آريايي بودن آنها شكي باقي نيست كردان هستند . كرد يكي از شاخه هاي درخت كهنسال بروند نژاد ايراني است كه چند هزار سال قبل از ميلاد مسيح از شمال غربي و شرقي به طرف درياي خزر و اطراف كوه هاي زاگرس و آرارات آمده اند .

كلمه كرد از جمله كلماتي است كه با عمر ساكنين غربي آسيا از دوره ي تاريخ قديم پا فراتر گذاشته و به عصر حجر هم رسيده است . تحقيقات زمين شناسي ثابت مي كند كه انسان هاي عهد حجر قديم اين ناحيه از فلات ايران ، در غارها و شكافهاي كوه ها زيست مي كرده اند . ادواتي كه از اقوام دوره ي موسترين از سليمانيه به دست آمده با ابزار و آلاتي كه از غار كرفتو به وسيله « راولين سن » كشف و مورد مطالعه قرار گرفت شباهت دارد . اين شواهد كاملاَ آشكار مي سازد كه دوران اين غارها با آخرين پيشرفت عصر يخبندان مقارن بوده است . از هزاره ي سوم پيش از ميلادي در آثاري كه به زبان هاي سومري و آكدي بهدست آمده از اقوامي ياد مي شود كه در كوهستان هاي غربي ايران ساكن بوده اند ، عمده ي اين قبايل عبارتند از : هوريان ، لوبيان ، كاسيان ، و گوتيان .

بههر حال كردان از قديمي ترين نژاد آريايي هستند كه از دير باز در سرزمين ايران به سر مي برند و محل سكونتشان به سياه شهرت يافته است .

« شولگي » Shulgi يكي از جهانگشايان معروف عهد باستان ( 2272 2226 قبل از ميلاد ) و يكي از سلاطين بزرگ و نامدار سومين سلسله ي پادشاهي « اور » پس از جلوس به تخت سلطنت به توسعه ي كشور خود همت گماشت و در سال 28سلطنتش ولايت آنشان { آنزان } را گرفت و در سال هاي آخر سلطنتش چون سكنه ي كوهستان كردستان ( زاگرس ) طغيان نمودند ، مكرر به آن سامان لشكر كشي كرد و بسياري از نقاط آنجا را به باد غارت داد ... در اين هنگام « گيميل سين » براي تحكيم قدرت خويش سرزمين منقلب كردستان را به دست اميري توانا به نام وارادننر Waradnannar داد .

بدين طريق ملاحظه مي شود كه اولين بار در تاريخ عهد باستان ، يك كتيبه اي از وارادننر ، كه مربوط به چهار هزار سال پيش است ، نام و عنوان كرد مشاهده مي گردد . تورودانژن Thurea daangun اين مطلب را از جمله ي آشور شناسي فرانسه جلد پنجم ، ( 1902 1898 ميلادي ) نقل كرده است و قرائت وي موردتأييد محققان قرار گرفته است .

از ميان اقوام ايراني ، كردان بيش از همه سالم و دست نخورده مانده اند زيرا مكان آنها كوهستاني صعب العبور است و كمتر معبر نژاد مهاجم واقع شده است ولي نبايد تصور كرد كه محل اقامت اكراد منحصراً كوهستان هاي زاگرس است بلكه آنان به همه ي اطراف پراكنده شده اند ، قسمت وسطي و علياي شط دجله  تمام خاك آشور قديم و بخشي از ارمنستان را جزو قلمرو اين نژاد بايستي شمرد . در حقيقت وسعت حوزه ي نژادي كرد ، بيش از قلمرو و سياسي آن طايفه است .

از نويسندگان نژاد شناس سلف ، ريچ Rich از لحاظ ساختمان طبيعي ، اكراد را دو طايفه شمرده است : يكي چادر نشينان ، كه چوپان و رمه بان و سلحشورند و آنها را آسيرتا Assirta  ناميده است ، ديگر ده نشينان و كشاورزان كه به نام گوران خوانده است .

 

 

كردستان سرافراز

مختصري در مورد كردستان سرافراز

 

 

با توجه به استقبال جهانگردان خارجى و گردشگران داخلى طى چند سال اخير، به ويژه سال جديد استان كردستان پذيراى مسافرانى از سراسر كشور بود. اين استان با توجه به سابقه تاريخى و اماكن ديدنى كه در خود جاى داده نظر بسيارى از جهانگردان و گردشگران را به خود جلب كرده است. در اين گزارش به معرفى برخى از اماكن ديدنى اين استان پرداخته شده است.


سنندج:

به استناد گفته مورخين، قلعه سند در سنندج را سليمان خان اردلان، والى كردستان در زمان شاه صفى (۱۰۳۸ـ۱۰۵۲ هـ .ق) آباد كرد. در گذشته به جاى شهر سنندج فعلى شهرى به نام (سير وجود داشت) كه اين كلمه در فارسى به معناى (سى سر) است. سنندج مدت چهار قرن تحت حكومت حكام موروثى خاندان اردلان بود كه نسب خود را به ساسانيان مى رساندند. مكانهاى ديدنى و جذاب اين شهر عبارتند از: مسجد دارالاحسان ـ مجموعه تفريحى پارك آبيدر ـ باغ سپيدار ـ بازار سنندج ـ عمارت آصف (خانه كرد) ـ موزه سنندج ـ عمارت خسروآباد ـ عمارت وكيل ـ حسام خان ـ قرآن نگل ـ هاجره خاتون ـ امامزاده پيرمحمد ـ امامزاده پيرعهد ـ سد قشلاق ـ درياچه قشلاق ـ پل قشلاق.
مريوان:

 اين شهر حدود يك قرن سابقه تاريخى دارد. يكى از شاهزادگان قاجار به نام فرهاد ميرزا كه كمى پيش از مشروطيت دراين شهر حكومت مى كرد قلعه اى بنا كرد كه جريان نهايى آن در كتيبه اى كه بر ديوار مسجد دارالاحسان يا مسجد جامع سنندج نصب شده است. درياچه زريوار درغرب مريوان زيبايى خاصى به اين شهر بخشيده است. از نقاط ديدنى و جذابيتهاى گردشگرى اين شهر مى توان از كوه كانى چرمه، قلعه الهام، قلعه مريوان (قلعه هلوخان)، درياچه زريوار، آبشار كويله، بازار مرزى باشماق، بازار داخل شهر و پوشش جنگلى اطراف مريوان نام برد.
سقز:

 موقعيت طبيعى و نحوه استقرار شهر در دامنه ارتفاعات و رودخانه اى كه از كنار آن مى گذرد، اين شهر را به يكى از زيباترين شهرهاى استان كردستان تبديل كرده است. نقاط ديدنى و جذاب اين شهر عبارتند از مسجد جامع كو رحمان، مسجد دومناره، بازار قديمى، كاروانسرا و بازار قديمى سقز و تپه باستانى زيويه.
بيجار:

 بيجار از مناطق بسيار زيبا و حاصلخيز استان كردستان است. درباره وجه تسميه آن آمده است ناصرالدين شاه با اميرنظام گروسى شبى در گروس به سر مى برد و مطالبى داشت كه مى خواست تا صبح توسط جارچى پخش شود اما صبح روز بعد همه مردم از آن مطلب، آگاه بودند. از اين رو آن شهر را بيجار مى گويند. چشمه آب تلخ پير مداح، برج آجرى روشقون بابا، تپه كهنه قلعه قحور، مسجد خسروآباد گروس، قلعه قم چقاى، بازار قديمى بيجار، شكارگاه و منطقه حفاظت شده بيجار از نقاط ديدنى و جذاب گردشگرى اين شهر است.
بانه: تا اواسط سده
۱۳ هجرى نام اصلى شهر بانه، «بدروژه» بود. نام بانه را از كلمه كردى (بان) به معنى پشت بام و متأثر از ارتفاعات و نحوه استقرار و موقعيت شهر بانه مى دانند .از نقاط ديدنى و جذابيتهاى گردشگرى شهر مى توان از نحله شوى، بازار بانه، مركز خريد شهر، تفريحگاه طبيعى آربابا وپوشش گياهى اطراف بانه ياد كرد.
قروه:

اين شهر در دشت وسيعى در ۹۳ كيلومترى شرق سنندج و شمال غربى همدان قرار دارد و از آغاز در طول جاده  سنندج به طرف همدان توسعه يافته است. مركز حكومت اين شهر در گذشته روستاى قصلان بود كه توسط «امان الله خان» بزرگ والى معروف كردستان احداث شده است.
كامياران:

كامياران از شهرستانهاى جديدالتأسيس استان كردستان است كه در فاصله ۶۵كيلومترى جنوب سنندج واقع شده است. ويژگيهاى عمومى، فرهنگى، مردم شناختى مردم اين شهرستان نيز مانند ساير نواحى استان كردستان است. اين شهرستان در فصول بهار و پاييز آب و هواى دلپذيرى دارد. نقاط ديدنى و جذاب اين شهر عبارتند از كتيبه باستانى تنگى ور، تپه تيانه، تپه تومره ريزه، نقش برجسته و سنگ نبشته اورامان، چشمه آب معدنى گوار، رودخانه تنگى ور، روستاى شگفت انگيز و تاريخى پالنگان. همچنين تأسيس مجتمع پرورش ماهيان سرد آبى (قزل آلا) واقع در ۴۵كيلومترى كامياران ـ مريوان در بستر رودخانه سيروان با ظرفيت ۵۶۴ تن در سال بزرگترين مجتمع سردآبى كشور به شمار مى آيد و به جذابيت منطقه افزوده است.
ديواندره:

 ديواندره از ديگر شهرهاى استان كردستان است كه در فاصله ۹۵كيلومترى شمال سنندج واقع شده است. ديواندره امروزى يكى از كانونهاى در حال توسعه روستايى است كه طى يك دهه به شهر تبديل شده است. اين شهرستان آب و هوايى معتدل دارد. نقاط ديدنى و جذاب اين شهر عبارتند از:  غار كانى ميكائيل، غار كرفتو، تفريحگاه طبيعى سارال، تفريحگاه طبيعى چهل چشمه، كوه چهل چشمه.
سروآباد:

 اين شهرستان مركز يكى از ديدنى ترين مناطق توريستى كردستان به شمار مى آيد كه به تازگى به شهرستان تبديل شده است. مناطق كهن در اطراف اين شهرستان بسيار است. آرامگاه پير شاليار به روايتى كه يكى از روحانيون زرتشتى بوده است، در روستاى اورامان تخت قرار دارد. نقاط ديدنى و گردشگرى اين شهرستان عبارتند از: تفريحگاه دزلى و درگى چشمه و آبشار معروف بل و رودخانه خروشان سيروان.


ديگر جاذبه هاى سياحتى استان:

قلعه قم چقاى :

قلعه قم چقاى در ۱۲كيلومترى روستاى قم چقاى از توابع بيجار واقع شده است. اين قلعه مانند اژدهايى باستانى و بسيار كهن به شمار مى رود كه از شاهكارهاى باارزش تاريخى است كه از گذشته هاى دور به يادگار مانده است. براساس نظريات كارشناسان ، بناى اين قلعه به سده هاى ۹ـ۸ پيش از ميلاد مى رسد. در حد غربى، دره هاى ژرفى به عمق ۱۰۰متر وجود دارد كه با راهى سنگلاخ و سخت به صفحه غربى منتهى مى شود. تنها قسمتى از قلعه كه فاقد موانع است و در حقيقت جناح قلعه را تشكيل مى دهد، احتمال دستيابى به قلعه را تا حدى آسان مى سازد. در حاشيه شمالى دره حفره اى به ابعــــاد ۵*۲*۳متر وجود دارد كه با زيبايى تمام تراشيده شده است. در شمال غربى اين حوزه پلكانى طويل وجود دارد كه سه دوره سكونت مادها، پارتها و اشكانيان را دربردارد. بر ديوارهاى تونل شرقى كه از ساخته هاى عصر مادهاست، در عصر مغول محراب كوچكى با چهار پلكان ساخته شده كه در نوع خود جالب توجه است.


حمامهاى تاريخى كردستان:

از ديگر جاذبه هاى تاريخى و ديدنى استان كردستان حمامهاى آن است. اين حمامها معمارى قديمى و بسيار جالبى دارد. به عنوان مثال مى توان از حمام عمارت آصف (خانه كرد) كه يكى از زيباترين حمامهاى غرب كشور است و حمام پاشاخان، حمام خان (ظهيرى)، حمام شجاع لشكر، حمام شيشه، حمام صلاحى، حمام عموالخالق، حمام عمارت مشير ديوان، حمام عمارت ملالطف الله شيخ الاسلام، حمام عمارت وكيل، حمام وكيل الملك در سنندج و حمام حسن آباد در روستاى حسن آباد سنندج و حمام خدرى در شهر بانه و حمام تصلان در ۵كيلومترى شمال شهر قروه نام برد.


مسجد و قرآن نگل كردستان


نگل مركز دهستانى به همين نام از توابع بخش كلاترزان سنندج است كه در
۶۵كيلومترى غرب سنندج و در مسير جاده سنندج ـ مريوان قرار دارد. در كتابهاى تاريخى از جمله حديقه ناصريه مطالبى به اين شرح آمده است: «در يكى از روستاى اين بلوك كه نگل ناميده مى شود مسجد قديمى به نام مسجد عبدالله عمران وجوددارد. در داخل مسجد روستاى نگل، قرآنى خطى از دوران گذشته وجود دارد كه بنا به اعتقادات و باورهاى مردم يكى از چهار قرآن خطى كه در زمان خليفه سوم به رشته تحرير و به چهار اقليم دنيا فرستاده شده است. به همين دليل مردم اعتقاد زيادى به اين كلام الهى دارند و براى حل مشكلات و گرفتاريهاى زندگى خود از آن يارى مى جويند. در اين ديار مردم قسم دروغ به اين قرآن را گناهى بزرگ و نابخشودنى مى دانند. چگونگى انتقال اين قرآن به روستاى نگل روشن نيست. اما با توجه به گفته ها و حكايات عامه، اين قرآن در دوران صفويه از دل خاك بيرون آورده شده است و از آن زمان در مسجد قديمى روستا به منظور زيارت اهالى نگهدارى مى شود.


غار باستانى كرفتو


غار كرفتو در شهرستان ديواندره در
۷۲كيلومترى شرق شهرستان سقز قرار دارد. با توجه به تحقيقات به عمل آمده، در دوران (مزوزوييك) كرفتو در زير آب بوده و در اواخراين دوره ارتفاعات آن از آب خارج شد. غار كرفتو از غارهاى آهكى و طبيعى است كه درادوار مختلف جهت استفاده و سكونت انسان تغيير حالت داده و به معمارى صخره اى در چهارطبقه در دل كوه حفر شده است. طول غار حدود ۷۵۰متر است و راههاى فرعى متعددى از آن منشعب مى شود. در طول اين غار تغييرات و دگرگونى هاى عمده و دخل و تصرفات بسيار در آن به وجود آمده و حجاران هنرمند، به زيبايى فضاهايى را در مدخل هاى غار تراشيده و اتاقها، راهرو و دالانهاى متعددى را به وجود آورده اند. اين غار در سال۱۳۷۹ گمانه زنى شده با بررسى باستان شناختى در محوطه بيرون و داخل غار آثارى از دورانهاى مختلف به دست آمد. كشف تراشه اى سنگى در طبقه چهارم و محوطه بيرون غار مى تواند نشانه اى از استفاده انسانها در دوران پيش ازتاريخ از اين غار باشد.


عمارت سالار سعيد (موزه سنندج):

يكى از بناهاى تاريخى استان كردستان كه از جاذبه هاى ارزشمند جهانگردى نيز برخوردار است. عمارت سالار سعيد است كه در حال حاضر به موزه تبديل شده است. اين بنا در اواخر حكومت ناصر الدين شاه قاجار به وسيله ملالطف الله شيخ السلام، يكى از علماى معروف اهل سنت در دوره قاجار، احداث شد كه بعدها به مالكيت سالار سعيد سنندجى درآمد و به نام وى معروف شد. شيوه و سبك معمارى و ساخت اين عمارت از معمارى دوره قاجار تأثير گرفته است. اين موزه شامل بناى اصلى و حياط است. جالب ترين قسمت بنا ارسى بزرگ تالار است كه چهارسال وقت صرف ساختن آن شده است. اين ارسى هفت لنگه دارد و شاهكارى از هنرهاى چوبى است. پس از انقلاب اسلامى به علت نامعلومى در پى يك آتش سوزى خسارتهايى به ارسى ها و سقفهاى اين بناى تاريخى وارد شد. درحال حاضر اين خرابى ها بازسازى و تعمير شده و بنا زيبايى اوليه خود را بازيافته است.


خانه آصف وزيرى (خانه كرد):

 يكى از آثار دينى و تاريخى سنندج (خانه آصف) است كه در مركز شهر به سنندج واقع شده و قدمتى ۱۳۰ساله دارد. اين عمارت از لحاظ گچ بريها و ارسى هاى قديمى بسيار زيبا است. سبك معمارى، سنگهاى تراش خورده و برجسته و طاقهاى هلالى اين ساختمان منظره اى بديع و قابل تحسينى به وجود آورده است.
عمارت خسروآباد: عمارت خسرو آباد در بلوار شبلى (خسروآباد) شهر سنندج واقع است كه تاريخ بناى اوليه عمارت و باغ آن به صورت دقيق مشخص است. در سال
۱۲۲۳ هـ.ق امان الله خان اردلان حكمران مقتدر كردستان براى فرزندش خسروخان ناكام بخشهاى ديگرى را به اين بنا اضافه كرد و داراى دوبخش قصر سلطنتى و فضاى بيرونى است. تزئينات معمارى اين بنا شامل گچ بريها، آجرى كارى، ارسى هاى زيبايى است. عمارت خسروآباد شاخص ترين بناى استان كردستان است كه به عنوان مقر حكومت واليان اردلان مورد استفاده قرار مى گرفت.


موسيقى و رقص محلى


موسيقى كردستان با پشتوانه غنى تاريخى در ميان موسيقى كشور، پيشرو و ممتاز است. ارتباط موسيقى با زندگى مردم در مراسم مختلف قابل مشاهده است. موسيقى محلى وعرفانى كردستان همانند يكى از نيازهاى اوليه زندگى و فعاليت مردم است، اساساً كردستان را پايتخت موسيقى و عرفان ايران مى دانند. رقص محلى (هه ليه ركى) از اصيل ترين رقصهاى محلى دنياست كه نشأت گرفته از فرهنگ و تمدن كردها و بر آمده از باورهاو اعتقادات مردم است.از خصوصيات مهم رقص كردى دسته جمعى بودن، هماهنگى نفرات و حركات موزون است. نفرات رقصنده دستهاى يكديگر را به منزله اتحاد و همدل بودن مى گيرند و با ابهت و وقار خاصى مى رقصند. پوشيدن لباسها و كفشهاى يك دست و يك رنگ محلى نفرات رقصنده جلوه و زيبايى خاصى به رقص مى دهد.

 

زبان کوردی

زبان کوردی

جنبش دانشجوئي كرد در سراسر كردستان به صورت عام و در شرق كردستان و ايران به صورت خاص،در راستاي رسيدن به حقوق سياسي ،اجتماعي و فرهنگي ملت كرد،همواره ، داراي نقشي استراتژيك بوده و هست. جنبش دانشجوئي كرد در واقع نيروي فكري ،جنبش ملي كرد را تشكيل داده اند . اما متاسفانه جنبش دانشجوئي كردي در شرق كردستان و ايران بلحاظ اينكه ،خلا حزبي احساس شده بيشتر وارد بازيهاي سياسي شده و نتوانسته به عنوان نيرويي مياني و روشنفكر عمل نمايد . جنبش دانشجوئي شرق كردستان ، نخواسته و يا اينكه نتوانسته با بررسي و شناخت خواسته هاي مدني ملت كردستان ،آن را تبيين و براي رسيدن به آن كوشش به عمل بياورد . مي توان گفت كه جنبش دانشجوئي آذربايجان ، بهتر از جنبش دانشجوئي شرق كردستان توانسته با شناخت خواسته هاي مدني ملت آذربايجان ،جهت تحقق آن خود را سازماندهي نموده و به فعاليت بپردازد . يكي از مهمترين عناصري كه به يك ملت هويت و هستي مي بخشد زبان است اما متاسفانه جنبش دانشجوئي كرد نتوانسته ،اين مهم را بشناسد و براي رسيدن به آن فعاليت نمايد . در مسئله زبان نيز دانشجويان كرد ،داراي نقشي استراتژيك مي باشند. اين نقش هم براي جنبش ملي كرد و هم براي دولتهاي حاكم بر كردستان كه در صدد آسيميلاسيون فرهنگي ملت كرد مي باشند به يك اندازه است .در واقع با آسيميلاسيون مغز و دل دانشجويان كرد ،دولتهاي حاكم مغز و دل ملت كرد را به اسارت گرفته اند .مثل روز روشن است كه آموزش و پرورش مهمترين ابزار براي آسيميلاسيون است . در جامعه كردي قشري كه بيش از همه اقشار با فرهنگ و زبان ملت حاكم مواجه بوده و از فرهنگ و زبان خود دور شده است دانشجويانند.در مورد زبان ،در ميان جامعه كردي ، دانشجويان بيشتر در معرض آسيميلاسيون زباني بوده اند .اگر بتوان توان دانشجويان را درباره زبان كردي به خدمت گرفت مي توان گفت كه اين زبان در سراسر كردستان به صورت عام و شرق كردستان و ايران به صورت خاص ،از خطر آسيميلاسيون رهائي خواهد يافت . جنبش دانشجوئي كرد بايد با دوري جستن از درگيري هاي مستقيم در امور سياسي بيشتر به مسائل فرهنگي و من جمله زبان كردي بپردازد. اگر مي خواهيم كه زبان كردي در كليه امور روزانه به زبان اصلي جامعه كرد در امور علوم اجتماعي ،آموزش ،پرورش ،مطبوعات ،سياست،فيزيولوژي ،بهداشت و سلامت و … تبديل شود . بايد دانشجوياني كه در اين رشته ها تحصيل مي كنند به استفاده و بكار گيري زبان كردي روي آورند . از طرف ديگر جنبش دانشجوئي كرد براي بسياري از سازمانها و دستگاههاي كرد منبعي مهم براي تامين نيروي انساني متخصص مي باشد امروزه در بين سازمانهاي سياسي ،اجتماعي ،اقتصادي ،هنري و مطبوعات ،اكثرا افرادي حضور دارند كه در اين جنبش پرورش يافته اند .ليكن اگر جنبش دانشجوئي كرد بتواند زبان كردي را به زبان اصلي جنبش دانشجوئي كردي تبديل نمايد بسياري از افرادي كه در بين اين جنبش پرورش يافته و در سازمانهاي مختلف به كار مشغول شده اند ،براي پيشرفت و ترقي زبان كردي تلاش خواهند كرد كه اين مي تواند به مهمترين اقدام براي خنثي نمودن ،اتو آسيميلاسيون تبديل شود. در حال حاضر فعاليتهاي فرهنگي براي مقابله با سياست هاي آسيميلاسيون بر عليه ملت كرد ،بسيار ضروري تر از فعاليتهاي سياسي و مبارزات چريكي به نظر مي رسد كه به نظر مي رسد جنبش دانشجوئي كردي داراي استعداد و زمينه هاي درخوري براي شروع چنين حركتي مي باشد و بهتر است بيشتر در اين زمينه ها به فعاليت بپردازد و امور سياسي را به سازمانهاي سياسي واگذارد و در سياست تنها نقشي روشنگرانه ،منتقدانه و هدايت گرانه را بپذيرد و لا غير . جنبش دانشجوئي كردي بايد براي شروع، زبان كردي را به عنوان زبان اصلي در معادلات داخلي خود بپذيرد و نسبت به آموزش آن در بين اعضا و همه دانشجويان كرد برنامه ها و اقدامات لازم انجام گيرد . هدف اصلي بايد اين باشد كه زبان كردي در بين شخصيتها ،سازماها و دستگاههاي كردي به عنوان زبان اصلي كاربرد پيدا كند كه در اين ميان جنبش دانشجوئي كردي مي تواند به عنوان منبع تامين نيروي لازم مطرح باشد . جنبش دانشجوئي كردي مي تواند در بين خود اقدام به آموزش زبان كردي نموده و با آماده نمودن آموزگاران زبان كردي اين مهم را به داخل اقشار مختلف جامعه كرد گسترش دهد . جنبش دانشجوئي كردي مي تواند كادرهائي را آماده كند كه بتوانند در سطوح علمي و آكادميك تحقيقات و كارهائي را در مورد زبان كردي به انجام برسانند . جنبش دانشجوئي كردي مي تواند در مورد ترجمه از زبانهاي بيگانه به زبان كردي اقداماتي را به انجام برساند چرا كه اكثر كساني كه به زبانهاي بيگانه آشنائي دارند در بين دانشجويان قرار دارند . نبايد اين را از ياد برد كه زبان ستون اصلي يك ملت است و براي حفظ و پيشرفت زبان بايد كوشيد كه متاسفانه زبان كردي بعلت ممنوعيتهاي آموزش در مراكز رسمي مورد بزرگترين ظلمها واقع شده است و اين وظيفه همه فرزندان ملت كرد است كه در اين زمينه دست به كار شود و بزرگترين وظيفه بر عهده جنبش دانشجويان كرد مي باشد .

موسیقی کوردی

 

موسیقی کوردی

يكي از موسيقيدانان كردستان در مورد وضعيت موسيقي كردي چنين مي‌گويد:
موسيقي كردي يكي از موسيقيقايي است كه به علت تنوع از غني پرباري برخوردار است و اين غني بودن موسيقي، ماهيت، اصالت و ريشه‌دار بودن آن را نشان مي‌دهد.

به گفته " هوشنگ شگرف " به علت تنوع زياد موسيقي كردي، متناسب با هر منطقه كردنشين، آوازهاي خاص آن منطقه نيز وجود دارد و اين يكي از نشانه- هاي پربار بودن موسيقي اصيل كردي است.

وي مي‌گويد: به علت تنوع زياد موسيقي كردي، براي تمام ملوديهاي شاد، ريتميك، تراژدي و عزا در موسيقي كردي آواز وجود دارد.

وي اعتقاد دارد كه هر ملودي مخصوص يك گروه و يا سازبندي خاصي است و بايد براي ساخت يك قطعه موسيقي،سازي را به كار ببريم كه متناسب با آن ملودي و اثر باشد.

وي با اشاره به اينكه بايد هر ملودي در جاي خود و فراخور خود استفاده شود افزود: موسيقي كردي آينده پرباري دارد و بايد مواظب ملوديهاي اصيل و ريشه‌دار و عميق باشيم و آنها را با هم قاطي نكنيم.

وي در مورد جايگاه موسيقي كردي در ايران افزود: نبايد فراموش كنيم كه مردم هر ناحيه به موسيقي محلي خود بيشتر از ساير مناطق توجه مي‌كنند ولي تنوع و غناي موسيقي كردي باعث شده است تا مردم ساير مناطق نيز به ديده احترام به ملوديها و آوازهاي كردي بنگرند و براي آنها جذابيت داشته باشد.

شگرف افزود: موسيقي كردي در عصر حاضر چنان ارزشمند و پر بها شده است كه موسيقيدانان ساير ملتها از ملوديهاي كردي در موسيقي خود استفاده مي‌كنند و در بسياري از كشورهاي اروپايي هم شاهد هستيم كه بسياري از آيينها و برنامه‌هاي ملي خود را با موسيقي و اركستر كردي شروع مي‌كنند.

وي تصريح كرد: البته در اين ميان نبايد تاثير شعرهاي پر محتوا و همچنين موسيقي دانان و خوانندگان نامدار كرد را در حفظ اين ميراث كردي ناديده بگيريم.

شگرف اعتقادي به از بين رفتن موسيقي اصيل كردي به علت تهاجم موسيقي غربي ندارد و مي‌گويد: تاييد مي‌كنم كه موسيقي غربي بر روي موسيقي كردي اثر گذاشته اما اين تاثير بسيار جدي نبوده زيرا موسيقي كردي مانند فولاد آبديده است كه دوران سخت و طاقت فرسايي را پشت سر گذاشته است و با تهاجم موسيقي غربي اصالت آن از بين نمي‌رود.

وي افزود: حتي اگر ملودي كردي را در داخل سمفوني يا اركستر بزرگ غربي هم بنوازند، باز هم به اصالت و غني بودن موسيقي كردي پي مي‌بريم و مي- توان ملودي كردي را از ساير ملوديها تشخيص داد.

وي در ادامه اظهار داشت: اگر چه تلاشهاي زيادي انجام شد تا ملوديهاي كردي را با ساير ملوديها ادغام كنند ولي ملودي كردي همانند طلاي ناب است كه با ملوديهاي ديگر ادغام نمي‌شود.

وي ادامه داد: در عالم موسيقي برخي از ملوديها وجود دارند كه نبايد دست بخورند و وارد يك نوع موسيقي ديگر بشوند و ملوديهاي كردي جز اين نوع ملوديها محسوب مي‌شوند.

شگرف در مورد تاثير موسيقي عاميانه بر روي موسيقي اصيل كردي گفت:
موسيقي بازاري بيشتر بر اثر يك تب مقطعي روي مي‌دهد و هميشه در گذر زمان است اما تاثيرات زودگذري هم از خود بر جا مي‌گذارد.

شگرف راهكار حفظ موسيقي اصيل كردي را هشياري مردم دانست و گفت: اگر مردم با جديت به موسيقي گوش كنند و توانايي تشخيص خوب از بد را داشته باشند، هيچ وقت در دام موسيقي مبتذل نمي‌افتند.

هوشنگ شگرف تصريح نمود: دست اندركاران عرصه موسيقي بايد با استفاده از شيوه‌اي جديد و سازهاي اصيل كردي موسيقي كردي را بازسازي كنند و به صورت گسترده در جامعه منتشر كنند تا هويت موسيقي اصيل كردي همچنان حفظ شود.

وي افزود: موسيقي كردي چنان بايد حفظ شود كه اگر يك ملودي كردي را در سرزميني ديگر پخش كنند شنونده به راحتي بتواند اين موسيقي را شناسايي كند.

راهكار ديگر شگرف براي حفظ اصالت موسيقي كردي اين است كه دلسوزان موسيقي كردي در روستاهاي كهن كردستان ملوديها و آهنگهاي سنتي و قديمي را جمع‌آوري كنند و با استفاده از امكانات جديد و كار كارشناسي شده به بازسازي دوباره آن بپردازند.

وي بزرگترين تهديدها براي موسيقي كردي را در اين مي‌داند كه ملوديها را ازموسيقي‌هاي ديگر بگيريم و با موسيقي كردي مخلوط كنيم و يك نوع موسيقي جديد تنظيم نماييم.

هوشنگ شگرف ايجاد و گسترش تئوريهاي موسيقي كردي و ملوديهاي كردي در مقاطع دانشگاهي و تحصيلي را يكي ديگر از راهكارهاي خود براي حفظ موسيقي كردي مي‌داند.

وي در ادامه نبود امكانات و تجهيزات را از ديگر موانع پيش روي موسيقي كردي مي‌داند و مي‌گويد: به علت نبود امكانات ضبط موسيقي هم‌اكنون ‪ ۱۳‬كار و اثر جديد دارم كه نميتوانم آنها را اجرا كنم.

وي در ادامه افزود: جواناني كه در دوران تحصيل در كردستان به موسيقي كردي علاقه‌مند مي‌شوند پس از پذيرش در دانشگاه و در رشته موسيقي به علت نبود رشته موسيقي كردي در دانشگاه مورد پذيرش ناچارا به موسيقي ايراني و يا فارسي روي مي‌آورند و اين خود مي‌تواند تاثيرات منفي در اصيل نگهداشتن موسيقي كردي بر جاي بگذارد.

وي افزود: از طرف ديگر جوان تحصيلكرده كردي كه در دانشگاه‌هاي تهران پذيرفته مي‌شوند به علت نبود امكانات موسيقي به كردستان بر نمي‌گردند و در تهران كار موسيقي را ادامه مي‌دهند كه اين عامل نيز باعث مي‌شود در دراز مدت موسيقي كردي كمرنگ شود.

آمار کردستان

 

 

شرح

استان

شهرستان

نسبت شهرستان به استان

رتبه شهرستان

تعداد جمعیت 1375

 

 175541

 

 

تعداد خانوار 1375

 

20792 

 

 

تعداد جمعیت شهری

 

120020 

 

 

تعداد جمعیت روستایی

 

55521 

 

 

نرخ رشد 1365 - 75

 

 

 

 

شرح

استان

شهرستان

نسبت شهرستان به استان

رتبه شهرستان

نرخ باسوادی

 

22/64% 

-

 

نرخ باسوادی زنان

 

 51%

-

 

نسبت دانش آموز به كلاس

 

 29

-

 

نسبت دانش اموز دختر به كل

 

45% 

-

 

تعداد دانشجویان مراكز آموزش عالی شهرستان

 

 1400

 

 

نسبت تخت بیمارستانی به هزار نفر

 

53% 

-

 

نسبت پزشك به ده هزار نفر

 

 2/21

-

 

نسبت پزشك متخصص به ده هزار نفر

 

1/18

-

 

نسبت مراكز بهداشتی و درمانی به صد هزارنفر

 

6/89

-

 

شرح

استان

شهرستان

نسبت شهرستان به استان

رتبه شهرستان

طول كل راهها*

 

 

 

 

طول راههای اصلی*

 

  

 

 

تراكم راه

 

  

-

 

ضریب نفوذ تلفن

 

13/8

-

 

درصد روستاهای دارای ارتباط تلفنی

 

 68%

-

 

درصد روستاهای برخوردار از راه روستایی

 

 54%

-

 

درصد روستاهای برخوردار از برق

 

 100%

-

 

 

تاریخچه مهاباد

تاریخچه مهاباد

الف ) جغرافیای طبیعی :

 نام قبلی شهرستان مهاباد ساوجبلاغ مکری بود که در زمان حکومت رضاخان همچون بسیاری از شهرها که نامشان تغییر یافت ، به «‌مهاباد» تغییر داده شد.

منطقه ایکه  امروزه به نام مهاباد نامیده می شود قسمتی از مناطق کردنشین غرب ایران است که از شمال به دریاچه ارومیه و جلگه های «محال سلدوز» ، از مشرق به جلگه های میاندوآب و تکاب و از جنوب به سرحد عراق و خاک پژدر و در کردستان ایران از مغرب به سحدات ایران و عراق محدود است. ناحیه ایست کوهستانی که زمستانهای سرد و تابستانی گرم دارد و فصول بهار و پاییز زودگذربود. کوههای منطقه امتداد و شعباتی از کوههای زاگروس می باشند. طوایف و عشایر اطراف مهاباد عبارتند از : منگور، مامش ، دهبکری ، سوسنی ، پیران ، گورک ، ملکاری ، بریاجی در ایران و سه طایفه پژدری ،‌مرگه ای و قسمتی از پیران در عراق .

 ب ) تاریخچه فرهنگ مهاباد

 تاریخچه فرهنگ و تعلیم در شهرستان مهاباد مانند سایر نقاط  ایران به دو دوره تقسیم می گردد :

1 ) دوره مدارس فیضیه

2 ) دوره مدارس به طرز نوین

اطلاعاتی که راجع به مدارس قدیم جمع آوری شده تا سال 1089 هجری قمری پیش می رود که در مسجد جامع مهاباد (مسجد سرخ) دایر و مدرس آن مرحوم «ملاجامی» بوده که مقبره اش امروزه در میدان ملاجامی مهاباد پابرجا می باشد. پس از فوت او چند نفر از شاگردانش عهده دار تدریس شدند . اما اولین دبستانی که در سال 1335 هجری قمری در شهرستان مهاباد افتتاح شده ، «دبستان سعادت» می باشد که توسط آقای «مکرم الملک قائم مقام طباطبایی» فرماندار تبریز تأسیس گردید .

ج ) آثار مهم معماری مهاباد

 مسجد جامع مهاباد (مسجد سرخ) در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی در سال 1089 هجری قمری بنا شده است . این مسجد در کنار رودخانه مهاباد با مصالحی چون سنگ ،‌چوب ،آجر ،گل و گچ در زمینی با زیربنای 300 متر و پهنای 150 متر و توسط 10 ستون سنگی و 18 گنبد آجری بنا شده است . فاصله هر ستون از ستون دیگر 5/4 متر است . دیگری دخمه سنگی فقرقا (فه قره قا) واقع در 20 کیلومتری مهاباد در محور جاده آسفالته مهاباد میاندوآب در منطقه شهرویران (شارویران) و در نزدیکی روستای اگریقاش (ایندرقاش) در سینه کوه کنده شده است . دخمه جمعاً دارای چهار ستون که دو ستون در قسمت داخلی دخمه و در نزدیکی محل اختلاف سطح قرار دارد و دو ستون دیگر در جلو دخمه واقع شده اند . دور هریک از این ستون ها 176 سانتیمتر بوده و به صورت استوانه ای و به ارتفاع 220 سانتیمتر از کف دخمه تا سقف آن تراشیده شده است . در کف آن سه گور کنده شده است . گور سمت چپ نسبت به دو گور دیگر که قرینه هستند بزرگتر می باشد . در بعضی از متون تاریخی از این مکان به نام آرامگاه «فرورتیش» نام برده شده است

 

 

    بوکان در نگاهی کلی

                                         

                                                   بوکان در نگاهی کلی

 

روایات زیادی در مورد ریشه نام این شهر وجود دارد از مشهورترین آنها این است که در قدیم مردم این شهر در هنگام مراسم عروسی به چشمه آب بزرگ و مشهور این شهر که کردها آن را "هه‌وزه گه‌وره" (Hewze Gewre) به معنی «آبگیر بزرگ» می‌‌نامن. (و این چشمه‌ به‌ صورت چشمه‌ای جوشان است که آب آن از سفره‌های زیرزمینی تأمین می‌شود؛) می‌‌آمدند و از آنجا که به کردی واژه "بوک"، به معنی عروس است این منطقه را که بعدها به شهر تبدیل شد "بوکان" (جمع بوک = عروس ها) نامیدند.اما این نظریه تنها در صورتی درست است که ما این اسم را با لهجه فارسی تلفظ کنیم یعنی "بوکان Bookan"،این در حالی است که ساکنین این شهر و اکثر مردم کردزبان آن را بصورت "بوکان Bokan" ادا می‌‌نمایند.

نظریه‌ دیگر در مورد وجه‌ تسمیه شهر چنین است: شهر بوکان به دور چشمه‌ بزرگ هه‌وزه‌ گه‌وره‌ شکل گرفته است و به چنین چشمه هایی در زبان کُردی "کانی Kani" گفته می‌شود. همچنین واژه "بو Bo" در زبان کردی کاربردهای مختلفی دارد که اغلب در شکل ترکیبی به‌ کار برده می‌شود؛ مانند بو کوی؟(کجا؟)اما چگونگی ترکیب این کلمات و شکل گیری واژه بوکان بر اساس این نظریه ‌چنین است:‌ در زمانهای قدیم هنگامیکه زنان قصد شستن وسایل خانه را داشتند آنها را با خود برداشته و به سمت رود یا چشمه‌ای در نزدیکی محل اقامتشان بوده می‌‌بردند و در آنجا کارشان را انجام می‌‌دادند. به همین ترتیب اهالی ساکن اطراف بوکان، جهت شستن و نظافت ظروف و وسایل خود به طرف این کانی یا حوض می‌‌رفتند و هنگامی که کسی سراغ نفری را که جهت انجام این امور به "کانی" رفته بود، می‌‌گرفت، نزدیکان وی در پاسخ می‌‌گفتند: "او به کانی رفته است" و به زبان کردی "چوه بوکانی" یعنی به "چشمه‌" رفته است. بدین ترتیب واژه "بوکانی" به افرادی گفته می‌‌شد که رفت و آمد زیادی را به "کانی" مزبور انجام می‌‌دادند و سپس کم کم در آنجا ساکن شدند.

امروز هه‌وزه گه‌وره، در مرکز شهر واقع است و با آب گوارا و بی پایان خود آب تمام شهر را تأمین می‌‌کند. و نزد اهالی شهر از نوعی دلبستگی و جایگاه خاصی برخوردار است.

تاریخچه شهر

آثار باستانی بوکان

1 -  تپه تابانی در روستای احمد آباد محال فیض الله بیگی مربوط به دوره پارتی و ساسانی

2 -  تپه آسیاب کهنه روستای احمد آباد محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد

3 - تپه کلک آبی در روستای باغچه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد

4 - تپه سیخان کوچک در روستای ساریقامیش محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد

5 - تپه سیخان بزرگ در روستای باغچه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد

6 - تپه موچه در روستای تکان‌تپه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد

7 - تپه کلتپه در روستای کلتپه بوکان مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد

8 - قلعه تپی در روستای تپی مربوط به دوره نیریزد و هزاره و پانصد سال پیش از میلاد

9 - تپه قره کند در روستای قره‌کند محال آختاچی مربوط به هزاره اول پیش از میلاد

10 - تپه روژبیانی در روستای عزیزکند مربوط به دوره برنز پیش از میلاد

11 - تپه داربسر در روستای داربسر در محال آختاچی مربوط به دوره اشکانیان

12 - زمینهای جره واقع در روستای شیخلر محال آختاچی مربوط به دوره اشکانیان و ساسانی

13- گردی خلیسکه واقع در روستای سراب محال مربوط به دوران اقوام پارینه‌سنگی

14- په گرده‌خزینه در روستای سراب مربوط به دوران کالکوتیک

15-  تپه گرده‌شین در روستای سراب مربوط به اقوام دوران کالکوتیک

16-  په آشی در روستای قره‌موسالو مربوط به اقوام برنز پیش از اسلام

17- گوک‌تپه در روستای گوکتپه مربوط به نیمه دوم هزاره اول قبل از میلاد

18-  تپه گرده‌شین در روستای رحیم خان محال مربوط به دوره برنز قبل از میلاد

19-  په محمود در روستای ارمنی بلاغی مربوط به اقوام اواخر دوره نوسنگی

20 -    گرد عثمان قلعه در قلعه در روستای ساریقامیش مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد

21 -   تپه کانی‌کوزه له در روستای کانی کوزه‌له مربوط به دوره کالکوتیک پیش از میلاد

22 -   قلعه ناچیت در روستای ناچیت بوکان مربوط به دوره برنز پیش از میلاد

23 - تپه مقصود در روستای ملالر بوکان مربوط به دوره کالکوتیک

24 - تپه عبدالله تپی سی در روستای عبدالله تپی سی مربوط به دوره برنز پیش از میلاد

25 - تپه گرده‌مالان در روستای کهنه‌ملالر مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد

26 -  تپه گرد عربلو در روستای علی‌کند مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد

27 - تپه سردارآباد در روستای سردارآباد مربوط به اقوام پارتی و ساسانی پیش از میلاد

27 -قلعه سردار بوکان در بوکان

28 - قلعه قالای چی (قلعه چین)در روستا قلایچی بوکان 800 ق م و مربوط به حکومت ماناها

اماکن دیدنی

1- غار روستای قلعه‌چی نزدیک بوکان

2- غار کول‌آباد میان بوکان و میاندوآب

3- غار مکری در روستای خراسانه

4- غار کونه‌کوتر در روستای ینگیجه بوکان

5- غار کونه‌کوتر در روستای سهولان

6- ایوان سنگی روستای آغجیوان

7- قلعه سنگی روستای سماقان فرهادتراش دارای نه اطاق سنگی

8- جلگه سردرآباد

9- هه‌وزه‌ گه‌وره‌ چشمه‌ بزرگ آب و استخر دیدنی بوکان

10- مسجد جامع حمامیان

11- اطاقهای سنگی روستای بی‌بی‌کند

12- پارک ساحلی بوکان

13- پارک کوی محمدیه ( معروف به پارک حسن زیرک)

بوکان

بوکان

شهر بوكان با اينكه تاريخ مدوني ندارد، اماطبق کشفيات باستانشناسي سال1350كه توسط وزارت فرهنگ آن زمان به ثبت رسيده است، معلوم مي گردد که سه هزار سال پيش در اين محل أبادي وجود داشته است.با مراجعه به 30فقره آثار مکشوفه باستاني بوکان واطراف آن وهمچنين وجود تنورهام خرد شده وگورهاي بسيار دراعماق زمين برقدمت اين نواحي مي توان پي برد.

بوکان به پادگاه اشکانيان وساسانين نيز منتسب مي باشد.زيرا تپه هاي خاکستري نشانگر آتشکده هاي عهد زرتشت مي باشد.

بوکان تا51سال پيش قصبه اي بيش نبوده وتاريخ مهاباد(ساو جبلاغ مکري)بوده است.بنابر اين سوابق تاريخي اين شهر رابايد تاحدودي درتاريخ مهاباد جستجوکرد.

بوکان درزمان ناصرالدين شاه روستايي بيش نبوده است.اين روستا داراي دوازده خانوار(60-100)نفر جمعيت بوده که خانه هاي خودراپيرامون چشمه پرآب ساخته بودند.

درسال1327بوکان تبديل به شهر مي شود وشهرداري درآن تأسيس شد.

درجنگ جهاني اول بوکان دست روسها بود وپس از انقلاب اکتبر وتخليه ايران ازقواي روس، ترکهاجان روسها راگرفتند وتا پايان جنگ، بوکان در اشغال آنها بود.

مردم بوکان کرد،وزبان آنهاکردي مي باشدوتا سال 1329شمسي در حدود يكسدخانوار كليمي درشهر بوكان وروستاهاي تابعه سكونت داشتند.كليمان در ميان خودبه زبان عبري صحبت مي کردندوبه زبانهاي کردي، فارسي وتركي نيز آشنايي كامل داشتند.روزهاي شنبه راتعطيل كرده وبراي انجام مراسم مذهبي به کنيسه مي رفتند.با تشکيل کشور اسرائيل درسال 1329شمسي، همه کليميان ساختمانها واموال واثاثيه خود را فروخته وبه فلستيل اشغالي مهاجرت نمودند.

درحال حاضر،شهر بوکان مرکز شهرستان بوکان بوده ودرسال1315شخصي به نام عزيزخان حيدري به سمت اولين بخشدار بوکان منصوب شد.

خاستگاه اوليه بوکان درپيرامون چشمه پر آب آن بود.درحدود115سال پيش مرحله اي از جذب جمعيت وتوسعه آبادي دراطراف هسته اوليه آن(قلعه سردار، مسجد جامع واستخر) آغاز شد.

مرحله دوم گسترش بوکان حول هسته اوليه وعمومأ درامتداد شمال وجنوب تشکيل يافته وباعث پديد آمدن قصبه بوکان شده است.اين مرحله دراوايل سلطنت محمد رضا شاه ودربحبوحه جنگ دوم جهاني(1320ه.ش)آغاز شده وتاحدود سال 1346ادامه پيدا کرده است.

مرحله سوم توسعه شهري که سال1346آغاز وتاحدود سال 1355ادامه پيداکرده است، ازاين تاريخ آهنگ رشد شهر سريعتر شده وبه علت وجود عوامل باز دارنده توسعه از قبيل رودخانه وارتفاعات درقسمت غرب وشرق بوکان، اين توسعه اکثراً درجهت خط معيني در امتداد شمال جنوب شکل گرفته است.

درآغاز اين مرحله جمعيت بوکان9357نفرودرسال1355در حدود 20407 نفربوده است. مرحله بعدي توسعه ازحدود سال1355وبويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، باشدت بيشتري ادامه پيدا کرده است.

طبق سرشماري عمومي آبان1365شهر بوکان، بدون احتساب روستاهاي(امير آباد، علي آباد وگلتپه) داراي 67998نفر جمعيت و11960 خانوار بوده است.

براساس آمار گيري نفوس ومسکن سال 1375،شهربوکان همراه روستاهاي مجاورداراي120020نفرجمعت و20792خانوار سرشماري شده است.

آثار وابينه هاي موجود دربوکان:

1- قلعه سردار (تپه باستاني)2- مسجد جامع3- حوض بوکان0استخر)4- گنبدسردار(مقبره)5- مقبرحسن زيرک6- کل تپه(تپه باستان)

 

جغرافياي انساني كردستان

 

 

جغرافياي انساني كردستان

 

كردها يكي‌ از شعبه‌هاي‌ مشهور نژاد آريايي‌ هستند كه‌ از حدود دو هزار سال‌ پيش‌ از ميلاد مسيح‌ به‌ شمال‌ غربي‌ و شرقي‌ درياي‌ اروميه‌ مهاجرت‌ نموده‌اند و محققان‌ در آريايي‌ بودن‌ آنها‌ شكي‌ ندارند بنا به‌ نوشته‌ مينورسكي‌ طوايف‌ كرد از شرق‌ ايران‌ به‌ سوي‌ غرب‌ «كردستان‌» كوچ‌ كرده‌ و در آنجا مسكن‌ گزيده‌اند و اسم‌ بوميان‌ نخستين‌ را پاره‌اي‌ «كارداكا» در حوالي‌ درياچه‌ وان‌ و مجاور طوايف‌ «سو» دانسته‌اند و دسته‌ ديگر آنان‌ را «كوردويين‌» گفته‌اند و در پاره‌اي‌ از تأليفات‌ «كاردو» ديده‌ مي‌شود كه‌ همه‌ بر مبناي‌ «كارداكا» شكل‌ گرفته‌ و فرقي‌ بين‌ دو واژه‌ «كورد» و «كارد» نيست‌.

كردها مردماني‌ ايراني‌ تبارند كه‌ زبان‌، فرهنگ‌ و آداب‌ و سنن‌ آنان‌ در ارتباط‌ و پيوند با ديگر مردمان‌ در قلمرو و زيست‌ اقوام‌ ايراني‌ است‌. در اسناد سومري‌ و آشوري‌ از بخشي‌ از اقوام‌ ساكن‌، در سرزمين‌ كوهستاني‌ شرق‌ آشور، شمال‌ شرقي‌ و شرق‌ بين‌النهرين‌ و سرزمين‌ سومر به‌ نام‌ «كرتي‌» يا «گودي‌ و كارتي‌ و كارد» نام‌ برده‌ شده‌ و در منابع‌ ارمني‌ واژه‌ «كردوخ‌» بر اينان‌ اطلاق‌ شده‌ است‌.

از زمان‌ هخامنشيان‌ تا دوره‌ پس‌ از اسلام‌، اينان‌ به‌ نام‌ «كورده‌» و «كرد» ناميده شده‌ اند.

برخي‌ نيز معتقدند كه‌ كردها پس‌ از دومين‌ مهاجرت‌ بزرگ‌ آريايي‌ها به‌ سرزمين‌ ايران‌ كنوني‌ در اتحاديه‌ مادها مانند ساير اقوام‌ «ماننايي‌، لولويي‌ و...) شركت‌ داشتند. اگر واژه‌ «گوتي‌» قوم‌ گوتي‌ با كورتي‌ يا كرتي‌ يكي‌ قلمداد شود، بايد سابقه‌ و منشا نژادي‌ كردها را هزاره‌ سوم‌ پيش‌ از ميلاد بدانيم‌ برخي‌ معتقدند گوتي‌ها اقوامي‌ متمايز از كردها بودند.

 

زبان

 

مردم‌ كردستان‌ به‌ زبان‌ كردي‌ سخن‌ مي‌گويند زبان‌ كردي‌ يكي‌ از قديمي‌ترين‌ زبان‌هاي‌ ايراني‌ است‌ كه‌ تحقيقاتي‌ گسترده‌ درباره‌ آن‌ انجام‌ گرفته‌ است‌. «دياكونوف‌» مستشرق‌ روسي‌ معتقد است‌، زبان‌ كردي‌ يكي‌ از شاخه‌هاي‌ زبان‌ مادي‌ است‌ كه‌ بقاياي‌ آن‌ (زبان‌ مادي‌) در گويش‌هاي‌ تاتي‌، تالشي‌، آذري‌، گيلاني‌، طبري‌، سمناني‌، اوراماني‌ و... محفوظ‌ مانده‌ است‌.

كردي‌ زباني‌ است‌ كه‌ در ايران‌، عراق‌، تركيه‌، قفقاز و سوريه‌ به‌ آن‌ صحبت‌ مي‌كنند و از شاخه‌ گويش‌هاي‌ غربي‌ زبان‌هاي‌ ايراني‌ محسوب‌ مي‌شود. گويش‌هاي‌ ايراني‌ غربي‌ به‌ دو گروه‌ شمالي‌ و جنوبي‌ تقسيم‌ شده‌اند كه‌ فارسي‌ نوين‌ و پهلوي‌ ساساني‌ (فارسي‌ ميانه‌) جزو گروه‌ جنوبي‌ و پهلوي‌ اشكاني‌ و كردي‌ در گروه‌ شمالي‌ آن‌ قرار دارند.

گويش‌هاي‌ جنوبي‌ را «سوراني‌» مي‌نامند كه‌ گويش‌ سقز، مهاباد، نقده‌، اشنويه‌، بانه‌، سردشت‌، بوكان‌، سنندج‌، شهرزور (سليمانيه‌)، خانقين‌، حلبچه‌، كوي‌ سنجق‌، هولير (اربيل‌) و قلعه‌ دره‌ است‌. گويش‌هاي‌ شمالي‌ را «باديناني‌» يا «كرمانجي‌» گويند كه‌ غرب‌ درياچه‌ اروميه‌، كوه‌هاي‌ آرارات‌، شمال‌ سوريه‌، شمال‌ كردستان‌ عراق‌ و نواحي‌ كردنشين‌ تركيه‌ و ارمنستان‌ را در برمي گيرد.

از سرچشمه‌ دجله‌ و فرات‌ تا خليج‌ فارس‌، قلمرو زبان‌ كردي‌ بوده‌ است‌ و مركز اين‌ زبان‌ ابتدا آرارات‌، بعد زاگرس‌، بعد از آن‌ اسپهان‌ (اصفهان‌)، سپس‌ نهاوند، بعد همدان‌ (هنگمدان‌) و زماني‌ هم‌ تيسفون‌ بود.

گويش‌هاي‌ كردي‌ شامل‌ آماديه‌اي‌ در كردستان‌ غربي‌، اوراماني‌، باجلاني‌، بانه‌اي‌، پاوه‌اي‌، زازا، سليمانيه‌اي‌، سنندجي‌، كرمانشاهي‌، گندوله‌اي‌، بزلانه‌، گوراني‌، لكي‌، مريواني‌ است‌.

 

مذهب

 

دين‌ كردها چه‌ قبل‌ از اسلام‌ و چه‌ در دوره‌ اسلامي‌ با دين‌ ساير اقوام‌ ايراني‌ مشترك‌ بوده‌ و هست‌. صرف‌نظر از اينكه‌ بيش‌ از هزار سال‌ است‌ تمام‌ ايران‌ به‌ دين‌ اسلام‌ گرويده‌اند و به‌ همين‌ دليل‌ يگانگي‌ تمام‌ حاصل‌ است‌، قبل‌ از اسلام‌ هم‌ آيين‌ مردم‌ كردستان‌، دين‌ رسمي‌ ايران‌ بود چنانكه‌ هنگام‌ حمله‌ عرب‌، آتشكده‌ پاوه‌ معروفيت‌ به‌ سزايي‌ داشت‌.

 امروزه‌ دين‌ رسمي‌ كردها، اسلام‌ است‌ و بيشتر مردم‌ تابع‌ و پيرو عقيده‌ اجتهاد امام‌ محمد شافعي‌ و بقيه‌ نيز پيرو مذهب‌ شيعه‌ هستند شمار اندكي‌ نيز مذاهب‌ حنفي‌، مالكي‌ يا حنبلي‌ را اختيار نموده‌اند و برخي‌ ديگر زير پوشش‌ بدعت‌هاي‌ ديني‌ يا نام‌هاي‌ اهل‌ حق‌، يزيدي‌، صارمي‌، شبك‌، بجوران‌ و كاكي‌، و با حفظ‌ آداب‌ و مناسك‌ و معتقدات‌ دين‌ كهن‌ ايران‌ باستان‌ زردشتي‌ همچنان‌ به‌ حيات‌ ديني‌ خود با التقاطي‌ از اسلام‌ ادامه‌ مي‌دهند.

 

 

 

خلاصه تاريخ كرد

خلاصه تاريخ كرد

 

مردم کرد , سرزميني که در آن به سر ميبرند و و زبان آنها

    

 

قبل از هر چيز بايد دانسته شود که چه مردمي به عنوان کرد شناخته ميشوند. در نتيجه اختلاف نژادها , به علت تهاجمات و لشکر کشي ها , مشکل است که تشخيص داده شود افراد ساکن در خاورميانه به کدام نژاد تعلق دارند اما اين ملاحظه نسبت به کردها که اولين معيار شناخت آنها تکلم به دو لهجه عمده کردي , زازا در شما و کرمانجي در جنوب و مرکز کردستان و لهجه گوراني که در اطراف کرمانشاه بدان ميشود ميباشد.

ملامصطفي بارزاني گفته بود کردها کساني اند که اولا احساس ميکنند که کرد هستند و دوما بزرگترين نقطه اشتراکشان مليت و زبان کردي است.کردها به لهجه هاي مشخص زازا (در ترکيه و آذربايجان) کرمانجي ( در نواحي حکاري (هکاري) ترکيه و کردستان ايران و شمال عراق ) و گوراني ( اين لهجه داراي دو شاخه است يعني هورامي و گوراني زبان شاعران بوده است) در نواحي کرمانشاهان تکلم ميکنند . لهجه کرمانجي که تقريبا نصفي از مردم کرد با آن (ترکيه , ايران , عراق) صحبت ميکنند لهجه ادبي و نيمه رسمي به شمار مي رودو در کشور عراق از زمان اشغال قواي انگليس تا کنون در مدارس تدريس ميشود. مي توان گفت که لهجه زازا به وسيله مرمان لهجه کرمانجي و لهجه کرمانجي توسط مردمان لهجه گوراني و لهجه گوراني توسط بيشتر کردها فهميده ميشود

دومين معيار شايد مهمتر از همه احساس مردمي است که خود را کرد مي دانند. گروههاي کردي که به نواحي شرقي ايران مهاجرت داده شده اند  , عليرغم اينکه تمام مراودات خود را با کردهاي نوار غربي ايران , شرق ترکيه و شملا و شرق عراق از دست داده اند اما همچنان خود را کرد مي دانند.

تئوري هيا مختلفي درباره سرزمين اصلي کردها وجود دارد . ولي غالب کارشناسان قوم شناسي و زبان شناسي عقيده بر اين دارند که اين قوم مخلوطي از مادها و اقوام بومي کردستان بوده اند که گروهي از آنها را « گزني» ميگفتند مي باشند . به طوري که بعدها ارمني ها , آشوري ها , اعراب ,ترکها ,  ترکمانان , و ايراني ها در مناطق بومي کردها وارد شدند و قوم کرد آنها در خود حل نمود. و به همين خاطر است که تيپ فيزيکي کردها به علت عمق و نحوه اين اختلاطها با هم تفاوت دارد.

ناحيه زيست کردها عمدتا کوهستاني است که از شرق به وسيله دامنه هاي شرقي کوه هاي زاگروس به درياچه اروميه (رضائيه) منتهي ميشود. از اين قسمت به طرف جنوب و حدفاصل همدان و سنندج امتداد مي يابد. در طرف جنوب هم بعد از دور زدن کرمانشاه و کرکوک به موصل ختم ميشود. از شمال به طرف ماردين , ويران شار و اورفه امتداد يافته , آن گاه از شما به طرف ملاطيه و حوزه رود فرات ميرود تا به کماليه ميرسد. در قسمت هاي شمالي کردستان محدود به کوهستانهاي مرگان داغ و هارال داغ است که به طرف ارزنگان و ارزروم امتداد يافته  و تا کوههاي آرارات (آگري داغ) پيشرفته که مرز طبيعي بين ترک ها در شما و کردها در جنوب به شمار ميرود.البته بسيارند کردهايي که در خارج از اين محدوده بيان شده زندگي مي کنند اما در آن مناطق در اقليت هستند.

مناطق کردها اگر چه کوهستاني است اما همين مناطق کوهستاني داراي دره هاي وسيع و حاصلخيزي نيز مي باشد . کوههاي اين منطقه در زمستانها پوشيده از برف است و در تابستانها با آب شدن برفها به مانند فرشي سبز رنگ از زيباترين مناطق ديدني جهان ميشود . چراگاههاي آن که در دورانهاي دور پرورش دهنده اسب هاي مادي بوده اند امروزه نيز براي چراي گوسفندهاي عشاير و ايلات کرد از اهميت به سزايي برخوردارند. به طور کلي از بدو تاريخ کوه هاي بالاي بين النهرين (ميان دو رود) مسکن و جايگاه مردمي بوده است که با امپراطوري هاي جلگه ها يعني امپراطوري هاي بابل و اشور و گاه آنها را شکست ميداده اند . با توجه به امتزاج و اختلاط مابين  مادها که از نواحي شمال و ماوراي خزر آمده بودند ميشود گفت که اين اقوام جزئي از نياکان فرهنگي کردهاميباشند

در کتيبه هاي سومري 2000سال ق.م از کشوري به نام « کاردا» نام برده شده است . اين اقوام همان قومي بودند که به گفته گزنفون مورخ يوناني را را بر تيگلاث پيلسر شاه آشور که با قبايل گورتي در حال جنگ بود بستند و لشکر کشي او را به سوي درياي مديترانه متوقف ساختند گزنفون اين قوم را کاردو مينامد.

بنا بر نوشته هاي تاريخ نويسان و جغرافي دانان عرب , از قبيل بالاهوري , طبري و ابن اثير قبايلي که بعدا به نام کرد شناخته شدند بيشتر نواحي شرقي رود بوتان و سواحل شمالي دجله را تا نواحي جزيره (جزيره ابن عمر) متصرف شدند.

از لحاظ مذهبي اکثريت کردها اهل تسنن هستند . تقريبا اکثر مردم کرمانشاه نيز شيعه ميباشند . البته در بين کردها نزديک به 50 هزار خانوار و شايد بشتر يزيدي نيز هستند علاوه بر اين گروهي نيز که به علي اللهي ( علي الهي) معروفند نيز در بين کردها هستند که علي (ع) را خدا ميدانند.

 

کردها پيش از اسلام

 

برخي منابع از قبيل نولدکه (NOLDKE 1897 ) آورده اند که طوايف کردي که در نواحي مرکزي و جنوب ايران وجود داشتند در خلال دوره شاهنشاهي ساساني به علت فتوحات ايران و حرکت جمعيت به طرف شمال غربي مهاجرت کرده و در سرزمين کردو (KURDU ) ساکن شده و با کردهاي آنجا مخلوط شده اند و نام آنها را قبول کرده اند اين مردم که قبلا به نام مرتي ها شناخته ميشدند در جنگهاي مداوم ساسانيان و اشکانيان )پارت ها) و همچنين رومي هاي بيزانسي شرکت داشته اند و از طرفي ديگر گاهي با ايران و گاهي بار روم و گاهي با هردو در جنگ بوده اند. اينان در قرن چهارم ميلادي از طرف رومي ها به نام کرچخ شناخته ميشدند.بر حسب سرزمين و لهجه هاي محلي کردهاي قديمي نام هاي کاردوخ (KARDUKH ) و کارديخ (KARDIKH ) که سکنه و بوميان آن بوده اند بر اين مردم اطلاق شده است .

به موجب تاريخ شرفنامه بدليسي , قديمي ترين قبايل کرد باجناوي ها و بوتي ها هستند که اين نام ها به دليل سرزمين باجان و بوتان بر انه نهاده شده است.

 

تاريخ کرد بعد از اسلام

 

با شروع حملات اعراب مسلمان به رهبري عمربن خطاب در سالهاي (634-642 ) نواحي اربيل , موصل و نصيبين را که نواحي کردنشين بودند به تصرف مسلمانان درآمد بعد از عمربن خطاب , در دوره جانشين وي عثمان ابن عفان نيز مناطق شمالي کردها و مناطق قفقاز به تصرف درآمد که عدم دخالت مسلمانان در نحوه زندگي و نويد ازادي و برابري که در دين اسلام بود باعث شد تا کردها به دين اسلام بگروند و مسلمان شوند.در همين ايام روساي کرد در حالي که ميکوشيدند اقتدار خود را حفظ کنند در فتوحات مسلمين شرکت فعال داشتند. در دوره عباسيان که به کمک سردار ايراني ابومسلم خراساني و ايرانيان به خلافت رسيدند به علت رقابت امين و مامون پسران هارون الرشيد قدرت خلفا در نواحي کردستان تضعيف شد

در اين زمان لفظ کرد کم کم براي توصيف نزادي قبايل ايراني که با سامي ها و ارمني هاي اختلاط کرده بودند به کار رفت .  همزمان با روي کار آمدن ترکان سلجوقي و پادشاهي سلطان سنجر براي اولين بار ايالتي به نام کردستان تاسيس گرديد. به گفته مرحوم رشيد ياسمي در کتاب کرد و پيوستگي نژادي , حمدالله مستوفي در کتاب نزهه القلوب در سال 740 هجري نخستين کسي بود که اسم کردستان و شانزده ايلات آن را آورده است. او اورده است : کردستان و آن شانزده ولايت است و حدودش به ولايات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربايجان و ديار بکر پيوسته است. آلاني , اليشتر , بهار , خفتيان , دربند , تاج خاتون , دربند رنگي , دزبيل , دينور , سلطان اباد , چمچمال , شهر زور, کرمانشاه ( قرميسين ) هرسين , وسطام .

در قرن دهم ميلادي (959) حسنويه ( حسن به زري کاني ) که رييس يکي از قبايل کرد بود خود را به فرمانروايي کردستان شرقي رسانيد و دينور و همدان و نهاوند را فتح کرد. فرزند او ناصرالدين (979-1014)و نوه اش ظهيران هلال ابن بدر (1015-1014) مي باشند اينان از اسما از آل بويه اطاعت ميکردند .ال بويه هيچ گاه به طور مستقيم در قلمرو حسنويه اعمال نفوذي نکردند تا زمان شمس الدوله ديلمي که ظهيرالدين را از حکمراني انداخت و قلمرو او را مطيع خويش ساخت.

فرزندان بويه ماهيگير متصرفات خود را بين هم تقسيم کردند رکن الدوله ديلمي نواحي شمالي را تصاحب شد. که شامل قسمت هاي کردنشين نيز بود.

در سال 990 ميلادي به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابي خليفه برادرزاده اش ابوعلي مروان , حکمران نواحي دياربکر , ميافارقين > آميدني (آميد) و نصيبين را به دست آورد.اين مناطق بعد از مرگ عضدالدوله ديلمي از دست ال بويه خارج شده بود.

اينان که به مروانيان معروف شدند بعدها از خليفه عباسي روي گردان و به فاطميان گرويدند. مروانيان و حسنويه از لحاظ نژادي کرد بودند.

و اما از دوره صلاح الدين که از سرداران و دلاوران کرد است کردها توانستند فرا تر از منطقه هاي کرد نشين قدرت خود را بسط دهند صلاح الدين سردار شجاع کرد در سال 1136 ميلادي در تکريت واقع در ساحل دجله و شمال سامره متولد شد. او خدمات خود را در خدمت اتابک زنگي از سلاجقه سوريه شروع کرد که بعدها در حلب جانشين وي گرديد. فرزند اتابک زنگي يعني نورالدين پس از مدتي صلاح الدين را به همراهي عمويش شير کوه عازم مصر گردانيد تا متحد اولين فرمانرواي مصر را که شاهوار نام داشت در مقام خود حفاظت نمايد که به وسيله يکي از رقباي خويش در مصر طرد شده بودمصر در اين زمان تحت فرمانروايي يکي از خلفاي فاطمي به نام ابو محمود عبدالله بود شيرکوه و صلاح الدين مجبور بودند که با او حسن سلوک داشته باشند.از طرفي صليبيان فهميده بودند که اتحاد مصر و سوريه براي آنها خطرناک خواهد بود به همين خاطر به سوريه حمله بردند که صلاح الدين انها سخت بع عقب راند و شکست داد. بعد از مرگ نورالدين زنگي , صلاح الدين حاکم آنجا شد و شروع به بسط قدرت خود نمود او حکومت خود را تا مصر گسترش داد و حجاز و الجزيره را نيز به تصرف درآورد در حرکت بعدي اورشليم را از دست قواي صليبي بيرون آورد.صلاح ادين شجاعانه در نبردي با ريشارد شيردل انها را مجبور به ترک تمام خاک فلسطين نمود .

اين سردار دلير بعد از سالها مبارزه و مقاوت در برابر تمامي دشمنان در سال 1193 در دمشق وفات يافت. و بعد از مرگش امپراطوري او ميان فرزندانش تقسيم گرديد.

افضل به حکومت دمشق رسيد . عزيز در قاهره و ظهير در حلب حکومت کردند بعدا حکومت آنها به روساي محلي منتقل شد . تنها حلب تا سال 1390 در اختيار خاندان ايوبي ( ايوبيان) قرار داشت.

توان قدرت و خصوصيات جنگي صلاح الدين او را به عنوان يکي از قهرمانان افسانه اي جهان اسلام درآورد به طوري که کردها از داشتن چنين فرزندي افتخار ميکنند.

اتابکان ترک نيز مدت مديدي قلمرو کردها را زير قدرت خود داشتند. که تعداي از آنها بر اين مناطق حکومت کردند از قبيل :

1)  نوادگان سبکتکين (1144-1232 ) در اطراف اربيل ( هه ولير ) که اولين آنها زين الدين علي پسر کوچک سبکتکين است.

2)  اورتوکي ها (1101-1312) که اولين حکمران آنها ارتوک ميباشد . که بر ديار بکر و مدتي بر حلب و ماردين حکومت ميکردند.

3)  شاهان ارمني (1100-1207) که موسي لهنا لقمان قبطي است . در اين دوره اينان به دليل مراوده با اعراب , عرب شده بودند و لي متاسفانه کردها تلاشي براي از بين بردن آنها انجام ندادند و لي يا اين وجود زبان خويش را حفظ کردند.

بعد از حمله مغولان به ايران , به دنبال جنگ و زدو خورد جلال الدين خوارزمشاه با آنها و فرار او به مناطق شرقي و سپس ورود به ايران امدن به مناطق کردنشين , مغولها سراسر ايران براي از بين بردن جلال الدين درهم نورديدند.

جلال الدين مدتي در غرب ايران حکومت کرد که با روساي محلي و اتابکان در گير شد از آنجا که بعضي از اين سران کرد بودند و در سال 1213 ميلادي سلطان جلال الدين خوارزمشاه توسط يک کرد کشته شد.

هلاکوخان مغول نيز بعد فتح نواحي مرکزي ايران و قلاع اسماعيليه از طريق همدان و کرمانشاه به بغداد رفت و اخرين خليفه عباسي را اسير و به طرز فجيعي مقتول کرد.

در اين زمان ديگر مناطق کرد نشين از خطر مغول در امان نبودند . در سال 1259 میلادی دو لشکر از سه لشکر مغول تمام نواحي کردنشين را در هم در نورديده و به طرف درياچه وان رهسپار شدند.در اين درگيريها غير از ميافارقين که يکي از ايوبيها به نام کامل محمد مقاوتي به خرج داد بقيه مناطق بدون خونريزي شديد به دست مغولها افتاد .

در سال 1297 م کردها اربيل ( هه ولير ) را محاصره نمودند و به لشکر مغول حمله کردند. بعد از مسلمان شدن ايلخان مغول به نام محمد خدابنده کردها به دليل مسلمان بودن با او همکاري بيشتري نمودند. با ضعيف شدن ايلخانان مغول اميران مغولي : امير چوپان و حسن بزرگ قدرت را تا مدتي در دست داشتند که عاقبت ايلخانان در سال 1349 ميلادي منقرض شدند.  امدن و رفتن فرمانروايان ادامه داشت تا اينکه قدرت به جلايريان رسيد که بعدها مناطق کردنشين به بايزيد رسد.

بعد از خاندان جلايري قراقويونلوها حکومتي در کردستان تشکيل دادند که بعدها توسط آق قويونلوها از اين مناطق به عقب رانده شدند.  

با ظهور تيمر گورکاني مناطق دياربکر و ماردين به تصرف تيمور لنگ افتاد . در حملات تيمور به دليل اينکه کردها چادرنشين بودند و به کوهستانها پناه برده بودند کمتر آسيب ديدند. بنابراين تا دروره صفيه سرزميني که امروزه به کردستان مشهور است گيک قسمت آن را جزيره و قسمت ديگر را اردلان مينامند. گاه تحت کوت جلايريان گاه آق قويونلوها و گاه قراقويونلوها بوده است. که اينان خود به دست صفويان از بين رفتند.

در دوره صفيه با رو يکار آمدن شاه اسماعيل اولين کاري که کرد رسمي کردن مذهب تشيع بود که اين مسئله باعث شد کردها که اکثرا سني مذهب بودند به ايران بي اعتماد و به عثماني مطمئن و متکي گردند. سلطان سليم با شکست دادن شاه اسماعيل در جنگ چالدران کردها را وارد عرصه نويني کرد به طوري که پس از شکست شاه اسماعيل 25 حکمران کرد به دولت عثماني گرويدند و از اين زمان مسئله مرزها جزء عوامل اختلاف ايران و عثماني بود. کردها در اين زمان که دو دولت عثماني و ايران به آنها نياز اساسي داشتند بيشتر پي به اهميت سياسي خود بردند و اين بود گاه به دليل ظلم وستم و سنگيني ماليات عليه يکي از حکومتها شورش کرده و به آن طرف مرز رفتند و با ديگر کردها مترصد فرصت شدند . تا به مناطق خود برگردند.

 زنان کرد

 

                                                      زنان کرد

مناطق کردنشین ( ایران ، عراق و ترکیه)  نزدیک به یک قرن است که روزانه  فشار جنگ ها، سرکوب ها، رانده شدن ها و مناسبات عقب مانده سنتی پدر سالار را بر دوش میکشند. مضاف بر اینکه روابط و مناسبات اجتماعی تحت تاثیر فرهنگ سنتی و عقب مانده اسلامی هم این فشار ها را دو چندان نموده است. البته نباید فراموش نمود که  در برخی از موارد در بسیاری از عشیره ها زنان بعد از فوت همسران مسئولیت عشیره را بعهده داشته اند. زنان سالمند بخصوص از جایگاه خاصی در میان خانواده برخوردارند. اما زنان در این مناطق تا قبل از برقراری جمهوری مهاباد از هیچگونه آموزش  تحصیلی بر خور دار نبودند. تنها خانواده های ثروتمند و خوانین قادر بودند فرزندان ذکور خود را برای تحصیل به مراکز شبانه روزی آموزشی  شهرهای بزرگ راهی نمایند. اما دختران  حتی در چنین خانواده هائی هم همواره از این مزایا بی بهره بودند زیرا که خانه داری و فرش بافی و آموزش صنایع دستی سنتی و و بچه داری در خور دختران شمرده می شد و هنگام ازدواج از وزنی بالا به نفع ازدواج بهتر برخوردار بود. تولد اولین فرزند و جنسیت آن نقش اساسی را در زندگی زناشوئی دختران جوان بازی مینمود. چرا که تولد فرزند ذکوراز ارزش خاصی برخوردار بود. سالها بعد و بعد از تغییرات سیاسی و اجتماعی در ترکیه و ایران و عراق به طور طبیعی شرایط زندگی زنان مناطق کردنشین هم تغییر نمود. در بخش های کرد نشین ایران و عراق مراکز آموزشی دولتی به جهت تحصیل دایر گردید و در خانواده های مرفه دختران هم چون پسران  در این دو منطقه از آموزش های تحصیلی بر خوردار گردیدند. دولت مرکزی عراق با وجود فشار های اجتماعی و ستم های مختلف بر مردم کرد اما استفاده از زبان مادری را در مراکز آموزشی این منطقه آزاد نمود. در بخش کرد نشین ترکیه به لحاظ وجود کوه های بلند و قرار گرفتن روستا ها  در میان این کوه ها و دوری به شهر ها و عدم رفت و آمد به شهرها و بالاخره زندگی در میان خانواده بزرگ سنتی مرد سالار با خود موقعیت خاصی را برای زنان به همراه داشت که هنوز هم تا به امروز ادامه دارد. در این منطقه ازدواج دختران کم سن و سال با مردانی که برخا از فاصله سنی سه برابر بر خوردارند مسئله ایست عادی و در حقیقت پدر خانواده تصمیم می گیرد که چه کسی از توانائی مالی بهتری بر خوردار است و برای ازدواج با دخترش مناسب تر می باشد . در واقع دختران جوان با شیر بها و مهریه هر چه بیشتر معامله می شوند و با تکیه بر احکام اسلام امر طلاق در این از منطقه تنها در قدرت و اختیار مردان قرار دارد و زنان هیچگونه حقی برای اعتراض برخوردار نیستند.  مردان موظف به پرداخت نفقه بوده و در صورت عدم پرداخت نفقه از سوی همسر، از آنجا که زنان دخترکاری در ان با سنت های خانوادگی اغلب به از دست دادن جان این دختران ختم گردیده است . سرگذشت ها و داستانهای کوتاه نویسنده توانا و بزرگ کرد یاشار کمال نمونه بسیار واقعی از زندگی در روستا های کردستان ترکیه را به تصویر در آورده است. از سوی دیگر در سالهای اخیر در مناطق مختلف کردنشین وجود شرایط نابرابر ناشی از این مناسبات عقب افتاده سنتی باعث گردیده است تا زنان بسیاری بر علیه این مناسبات شورش نمایند. بطور مثال در جنوب کردستان ترکیه زنان بسیاری در قتل های ناموسی با  جرم  لکه دار کردن ناموس خانواده بقتل رسیده اند. مسئله ای که در احکام جزائی اسلامی و قانون قصاص اسلامی امری عادی و طبیعی است  . طبق این احکام  پدر میتواند از ناموس خود دفاع نماید و لکه ننگ را از دامان مرد مسلمان بزداید.  در برخی مواقع قاتلان هیچگونه پیوند خونی و یا سببی و نسبی با مقتولین نداشته و تنها زنان به اتهام ترویج بی بندو باری در عشیره در خفا به مرگی وحشتناک محکوم گشته اند. این امر دیگر پوشیده نیست که هر جا زنان در مقابل سنت و مناسبات در هم رفته عشیره ای ایستادگی نموده اند به مرگ محکوم گشته اند. بسیاری از سازمانهای زنان کرد تلاش نموده اند برای جلو گیری از این گونه فجایع و برای آگاهی مردم این مناطق اقدامات افشاگرانه و آگاهی دهنده انجام دهنداما متاسفانه تاثیرات چندانی نداشته است.           

پێشه‌کی

پێشه‌کی:

 وه‌ک ده‌زانین کورد نه‌ته‌وه‌یێکه‌ که‌ نێزیکه‌ی90 ساڵه به‌سه‌ر چوار وه‌ڵاتی تورکیا،سوریا،‌‌عێراق و ئێران دا دابه‌ش کراوه‌. مه‌به‌ست له‌ نوسینی ئه‌م وتاره‌ ئاگا بونه‌وه‌ی هه‌مومانه‌ له‌ مه‌ڕ ئه‌و ڕێیه‌ی که‌ ده‌مان هه‌وێ کورد به‌ ره‌و مێژوێکی جوان وپڕبایه‌خ به‌رین. 


 

ڕوانینی ئه‌م وتاره‌ به‌ره‌و کوردوستانی ئێرانه‌.

 

ئه‌وسیاسه‌ته‌ی ئه‌مرۆ به‌سه‌ر ئێران دا زاڵه‌،شایه‌د له‌ رواڵه‌ت دا سیاسه‌تێکی نه‌زم بێت. به‌ڵام که‌ به‌وردی چاوی لێ بکه‌ یین زۆر زیره‌کانه‌ گه‌نده‌ڵ یه‌کانی له‌ ناوی دا ده‌شێرێته‌وه‌. یێ کێک له‌و کارانه‌ی ره‌ژیم ،که‌ له‌ ناو حوکومه‌تی دیکتاتۆڕی ئاشکرای سه‌ددامیش دا نه‌بینرا، نه‌هێشتنی خۆێندنی زمانی دایک نه‌ته‌وه‌که‌مانه‌ که‌ به‌ داخه‌وه‌ کاریگه‌ریێ کی یه‌ک جار زۆری خستۆته‌

سه‌ر ئه‌ده‌ب و فه‌رهه‌نگی وه‌ڵاته‌که‌مان. به‌ شێوه‌یێک که‌ شایه‌د له‌ ناو ئه‌و نوسراوه‌ش دا بۆتان ده‌رکه‌وێت و ئه‌ویش که‌ڵک وه‌رگرتن له‌ وشه‌ی بێگانه‌یه‌ به‌ جێی به‌کارهێنانی‌ هاوتای کوردیه‌که‌ی.

دوایین هێنانی نێوی کورده‌ وه‌کو ئێرانی و یێ کێک له کۆن ترین نه‌ته‌وه‌کانی ژیاو له‌ ئێران دا(شوعاری خاته‌می بۆ کورده‌کان).

دوایین که‌ڵک وه‌رگرتن له‌ خه‌ڵکی کورده که‌ به‌ وابه‌ سته‌ کردنیان به‌ ده‌زگا فاشیزمه‌که‌ یان زه‌ربه‌ له‌ خۆیان دات. که‌ گه‌وره‌ترین شتێک که‌ له‌ سه‌ر ڕێی گروپه‌ حیزب یه‌کان هه‌یه‌ له‌وه‌ سه‌رچاوه‌ ده‌گرێت. که‌ ئێمه‌ پێیان ده‌ڵی یین جاش .

 

ئێستا ئه‌و پرسیاره‌ دێته‌ ئاراوه که‌‌ وه‌زیفه‌ی‌ ئێمه‌چی یه‌؟

 

ڕامان:

ره‌ وشه‌ن بیر که‌ سێکه‌ که‌ بیر و بۆ چونێکی نۆی هه یه‌ بۆ چاک کردنی ئاڵ و گۆڕ له‌ ناو کۆمه‌ڵ گادا.

 

 وه‌ ڵام:

 

 مرۆڤ ئازاد دێته‌ سه‌رزه‌وی و ته‌واو ته‌قه‌لا شی ئه‌وه‌یه‌ که‌ هه‌روا ئازاد په‌ره‌ به‌ ژیانی بدات.

هه‌رچه‌ند دیکتاتۆر له‌ به‌رانبه‌ر ئازادی دایه‌. به‌ڵام مرۆڤ له‌ زۆربه‌ی ساته‌کانی ژیانی دا

بۆ خۆی،خۆ ده‌به‌ستێته‌وه‌. ورن با هه‌ر له‌ ئێستێ را داوی دیلی بپسێنین و حه‌ول بده‌ین بۆ درووست کردنی ژیانێک که‌ تێی دا ئازاد بیر بکه‌ینه‌وه‌،ئازاد بژین و ئازادی بۆداهاتوانمان

پێک بێنین ئه‌وه‌ش نایه‌ته‌دی مه‌گه‌ر به‌ یێک گرتنه‌وه‌ مان له‌ هه‌ر بوارێکه‌وه‌ .

 

 

سَردَشت

سَردَشت یکی از شهرستانهای کردنشین استان آذربایجان غربی است که از شمال به مسافت ۸۵ کیلومتر به شهرستان پیرانشهر و از جنوب به مسافت ۶۰ کیلومتر به شهرستان بانه و از جنوب غربی با مسافت ۱۲۵ کیلومتر به شهرستان مهاباد منتهی می شود شهرستان سردشت از غرب به کردستان عراق منتهی می‌شود. شهر سردشت ۳۰ کیلومتر با کردستان عراق فاصله دارد طول نوار مرزی این شهرستان با کشور همسایه ۹۶ کیلومتر است. ارتفاع شهرستان سردشت از سطح دریا ۱۷۸۹ متر است. این شهر با وسعت حدود ۱۴۴۲ کیلومتر مربع بین ۳۶ درجه و ۱۰ د قیقه عرض شمال و ۴۵ درجه و ۲۸ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ قرار دارد.

شهرستان سردشت دارای دو بخش (مرکزی و وزینه ) است که بخش مرکزی شامل دهستان آلان به مرکزیت اسلام‌آباد ( بیژوه) سابق و دهستان باسک کولسه به مرکزیت ( بریسو) و دهستان بریاجی به مرکزیت بیوران سفلی می‌باشد. بخش وزینه شامل دهستان گورک نعلیین به مرکزیت (حیدرآباد) و دهستان ملکاری به مرکزیت (نلاس) می باشد.

جمعیت شهرستان سردشت ۱۰۰۰۰۰ نفر است است که۹۰۴/۳۰ نفر آن در شهر و۲۶۳/۶۲ نفر آن در ۲۷۲ روستا زندگی می کنند. این شهرستان مرزی ۲۶۸ آموزشگاه دارد که در آن ۲۴۱۵۲ نفر دانش آموز تحصیل می‌کنند ای شهرستان دارای ۲ بیمارستان است که یکی از آنها در حال احداث می باشد و ۵ درمانگاه و ۵ داروخانه دارد.

منطقه سردشت کوهستانی ناهموار و پوشیده از جنگل می باشد وسعت این جنگل ها ۱۶۶۰ کیلومتر مربع می باشد از کوههای مرتفع و زیبای سردشت می توان از( بو لفت) پشت روستای بیوران(هوینه مال) در جنوب روستای قلعه‌رش (زردکه) آلان و درمان‌آباد (سری گوم) پشت روستای میرآباد (ترخان) و ابراهیم جلال و کوه نستان و لندی شیخان و داشان قلعه و جاسوسان و کاسه بردین و برده سپیان و مالیموس را می توان نام برد .

کوه گرده‌سور در غرب شهر واقع شده است که اکنون دامنه‌های آن توسعه پیدا کرده است و مشرف بر شهر می باشد و اخیرا یک شعبه از آب کانی‌رش از دامنه آن عبور داده شده و به آب اشامیدنی شهر وسل شده است.

کشاورزی در شهرستان سردشت به دلیل کوهستانی بودن و ناهمواری ها و نداشتن آب کافی توسعه نیافته و هنوز در مراحل اولیه توسعه است غلات و حبوبات به صورت دیم کاشته می شود انگور سیاه و تو تون به وفور یافت می شود و از سوغات سردشت می توان انگور سیاه (تری‌ره‌شه‌) را نام برد. از میوه‌های کوهی (وحشی) گلابی، زالزالک، انجیر، انار، انگور در چندین نوع دیگر را می توان نام برد و از شقایق‌های وحشی سردشت که در حوضه رودخانه زاب هستند از آنها دارویی برای اعتیاد و مبارزه با آن تهیه می شود که مورد تایید کنگره جهانی داروشناسی قرار گرفته و به احترام ایران به نام گیاه "آریا" ثبت شده است. شهرستان سردشت و کوهستان های آن مملو از گیاهان دارویی نادر هستند که تاکنون توجهی بدانها نشده است و سردشت را می توان بکر و سرشار از منابع طبیعی نایاب و سرزمینی رویایی نامید.

مناطق باستانی و مرکز جنگ های خالد بن ولید در سردشت

بیجان: بیژوه

بیتوین: بیتوین

شهباری: دشت شوربه سردشت (قلته)

رباط: ربط (ره‌به‌ت)

سوسنار: منطقه سویسنی

قیزوان: قازان

هیولان: الان

هوگری: هیرو

شاره‌زور: شهری بزرگ در بین مرز ایران و عراق کنونی که اهالی آن بیشتر دامدار بودند

ازمر: کوهی نزدیک سلیمانیه


آبشار شلماش از مهمترین آبشارهای حوضه زاب در مسیر رودخانه شلماش قرار دارد وبا جهت شمال غربی-جنوب شرقی در پایین دست (ویسک) و (رودخانه پمو) به رودخانه زاب می ریزد این رودخانه دقیقا بر روی گسل فرعی روستای المان و روستای شلماش جاری است این آبشار در پایین دست جاده سردشت شلماش نرسیده به روستای نامبرده ۳ آبشار به فاصله هر کدام۲۰۰ متر نمایان هستند که آبشار جنوبی تر به علت ارتفاع فراوان و شکست شیب در مرکز ان ۲ ابشار تلقی می شودو سالانه مردم زیادی را بخود جذب می کند.

این چشمه از چشمه‌های اب معدنی می باشد که املاح در ان حداقل یک گرم در لیترمی‌باشد که اب جوشان از ان بیرون می اید و بعد از مسافتی تبدیل به سنگ می شود .چشمه گاز دار و معدنی می‌باشد ودر درمان بسیاری از بیماریهای پوستی کاربرد دارد این چشمه در جوار شرقی رودخانه زاب بین روستا های هر مز اباد و کانیه گویز قرار دارد

رودخانه زاب با طول ۴۰۰ تا ۴۴۰ کیلو متر که در مسیر خود زیبایی هایی را به وجود اورده است کوههای ترخان. هومل. ابراهیم جلال با ارتفاع متوسط ۲۴۰۰ متر و همچنین کوه ما لیموس و ییلاق دشت وزینه و باژار و چشمه اب رسول شت در بیوران و دره گرژال و جنگل های خدر اباد و گور حسین بسیار دیدنی و می توان گفت که شهرستان سردشت یکی از نادر‌ترین شهر های ایران از لحاظ تاریخی و جذب تو ریسم به شمار می رود.

ایل های منطقه سردشت

ایل های منطقه سردشت شامل ۸ ایل می باشد ایل کلاس که در منطقه ربط ساکنند از تبار طایفه‌های پیروت آغا، رسول آغا می باشد ایل گورگ که در [پاراستان]] ساکنند از تبار طایفه‌های ((عزیزی.خضری.محمدی.ابراهیمی.بایزیدی))

ایل نعلین منگور که در الواتان و شهر میراباد ساکنند از تبار طایفه‌های (ملا خلیل گور عمر.اجاقی.کاک سلیمان خلیلی)می باشند ایل نعلیین گورک که در اطراف پاراستان سا کنند از تبار طایفه‌های بیگ زاده و پیراقایی هستند و ایل باسک کولسه از ایلات اطراف سردست می‌باشد

از ایل های بزرگ می توان ایل بریاجی نام برد موسس ایل های بریاجی و ملکاری بترتیب (مام حاجی)و (ملک ارا) با همدیگر برادر بودند و این ایل از خط مرزی تا نزدیکی میر اباد ساکن هستند.

زیارت گاهها

مقبره شیخه سور

ابن الحاج

ملا یو سف اصم

شیخ محمد امین نقشبندی

پیربابا

شیخ ابو بکر نیزه

مام سراواله

شیخ مولانا

شیخ ابراهیم در نیسک آباد

چاکه چوکه‌له

بشر و عون از اصحاب شهید اسلام در مسجد روستای بیژ وه

عه و لا و عو مران


بزرگان سردشت

ملا احمد شلماشی

خورشیدی ـ ۱۳۴۷ـ۳۵ سال زندگی کرد ه است1312

ملا احمد فرزند ملا محمد امین هموندی شلماشی سال ۱۳۱۲ شمسی در روستای شلماش حومه سردشت دیده به جهان گشود قران و کتابهای ناگهانی و اسماعیل نامه و کتاب های متداول فارسی را نزد پدرش اموخت انگاه تحصیلات علوم عربی را در روستای خود ادامه داد سپس برای فراگیری بیشتر به روستای ( اوایی ) نزد ملا صا لح بیژ وه رفت ایشان نیز در راه فراگیری علم متحمل مشقات فراوانی شد ان مرحوم در زمینه‌های سیاسی فرهنگی و تاریخی و شعر نیز علاقه وافری در خود کشف نموده بود بر همین اساس از همان اغاز علیه رژ یم طا غوتی شاه و خوانین منطقه به مبارزه بر خواست ایشان همیشه تحت تعقیب نیرو های دولتی بودند تا بالا خره بعد از مبارزه بسیاری به تاریخ ۹ شهریور ۱۳۴۷ شمسی طی یک اقدام غیر انسانانه دستگیر و در انظار مردم سردشت اعدام شد .

در جریان شورش مردم کرد عراق علیه حکومت عبدالکریم قاسم به شهر سلیما نیه عراق رفت و در انجا با توجه به افکار بلند و عمیق ملا اواره همراه برادران کرد علیه ظلم و ستم جنگید وی در سال ۱۳۴۳ شمسی به کردستان ایران بازگشت و با چند تن از کادر حزب دمکرات کردستان ایران شروع به فعالیت سیاسی در منا طق الان ـ باسک کو له سه ـ سویسنی علیه حکومت درباری کرد او علاوه بر مبارزه مسلحانه در زمینه شهر و ادب نیز تا ان زمان توانسته بود با تسلط بر زبان فارسی کردی عربی تجربیات زیادی بدست او رد. در کارهای کشاورزی به کشاورزان کمک می کرد در سال ۱۳۴۵ شمسی به کردستان عراق بازگشت ( تبعیدشد) در انجا با انقلابیونی چون سلیمان معین(فایق) اسماعیل شریف پور و عبدا لله معین اقدام به چاپ روزنامه (ارگان روز) کرد که برای بدست اوردن ازادی علیه شاه در ان مطالب چاپ می شد .

۲۲ شهریور ۱۳۴۵ با افراد نامبرده در منطقه الان کمیته مرکزی تشکیل دادند. در سال ۱۳۴۷ شمسی دوستان وی هر کدام به یکی از مناطق کردستان رفتند و اواره به تنهایی شروع به فعالیت سیاسی نمود بعد از مدت ۲۰ نفر از عوام به وی یوستند و مسئو لیت وی را سنگین تر کردند. تابستان سال ۱۳۴۷ شمسی چند تن از خود فروشان روستای (دیوالان) از منطقه سویسنی سردشت جهت حل اختلاف از ملا آواره دعوت می‌کنند که به روستای آنان بیایید ملا آواره به همراه دو تن از یارانش ( رحمان حه مه دی و وه‌تمان چاوشین و ملا که چه (محمد احمدی) به روستای دیوالان می روند که مزدوران رژیم مواد بیهوشی در غذایی انها ریختند و انها را دستگیر می‌کنند خبر به یاران ملا اواره میرسد که انها نیز به معاصره ده می پردازند اما بعد از چند ساعت در گیری عقب نشینی میکنند ملا اواره و دوستانش را به جلدیان می فرستند و سر انجام در ۹ مرداد ۱۳۴۷ در شهر به همراه یارانش مام رحمان ملا که چه به شهادت می رسد و پیکر این سه شهید در دامنه کوه گرده سور سردشت دفن شدند. ( محل اعدام خڕی کانی ساردی)

اشعار ملا اواره:

هاواری توتنه وانیکی ناوچهٔ سردشت ۱۰۲ بیت

بخوینه‌وه و ئالان بناسه ۵۰ بیت

مووچه‌کانی بیژوه ۴۱ بیت

کوردم و کوردستانم ده‌وی ۵۲ بیت


لایی لایی دایکیکی دلسوز بو کورپه ساواکهٔ ۲۵ بیت

ره‌ش‌بگیری ۶۹ بیت

برخی دیگر از نامداران کرد منطقه سردشت:

ملا یوسف اصم

شیخ احمد عثمانی

ملا محمد ابن الشیخ

ملا صالح نجیبی

ملا احمد بیژ وه

ملا عبدالله ثانی

ملا رسول ذکی

شیخ عبدالرئوف نقشبندی

ملا نجم الدین شریعت پناه(فه قیله )


وقایع مهم سردشت

  • حمله انوشیروان ساسانی به کردستان واشغال منطقه رودخانه (کویه) وتصرف سردشت به منظور نبرد با خسرو پرویز ۵۹۱م
  • حمله نوروز خان قاجار به احمد پاشاه بابان در سردشت ۱۱۸۵خ-۱۹۷ سال قبل
  • حمله فتحلیشاه قاجار به احمد پاشاه برادر عبدالرحمن پاشاه بابان در سردشت ۱۱۸۵خ-۱۹۷ سال قبل
  • سفر تاریخی (ریچ) به منطقه کرد نشین از جمله سردشت ۱۱۹۹خ۱۸۳ سال قبل
  • حمله شاه مراد بیگ مشهور به میر راوند وز (میره کوره)به سردشت ۱۲۰۵خ۱۷۷ سال قبل
  • سفر(جیمز بیلی فریزر) طی یک ما موریت سیاسی به ایران و دیدار از مناطق کرد نشین مهاباد و سردشت
  • نامه اهالی سردشت به امپراتوری عثمانی مبنی بر این که سردشت جزء خاک عثمانی نمی‌باشد
  • ساختن پل ارتباطی بین سردشت .مهاباد. بانه توسط عزیز خان مکری سردار کل ۱۲۳۸خ-۱۴۴سال قبل

8ائتلاف عشایر پشدر و اهالی منطقه سردشت و منگور با محمود پاشای بابان علیه سلیمان پاشا ۱۱۲۴۳خ-۱۳۷ سال قبل

  • حکمرانی عزیز خان مکری سردار کل بر منطقه مهاباد و سردشت۱۲۴۵خ-۱۳۷ سال قبل
  • تصرف وبه اتش کشیده شدن سردشت توسط حمزه اقای منگور ۱۲۴۶خ-۱۳۶ سال قبل
  • سفر (ژاگ دو مورگان) و هیات فرانسوی به منطقه کردستان و سردشت۱۲۶۱خ-۱۱۳ سال قبل
  • تجاوز دولت عثمانی به سر حدات سردشت (روستای بیطوش)۱۲۸۳خ-۹۹ سال قبل
  • اشغال سردشت توسط روسها و به اتش کشیدن ان( بار اول )جنگ جهانی اول عثمانی۱۲۹۳خ-۸۹ سال قبل
  • غائله پشدرها و جنگ سرد
  • قطعی و گرانی در سردشت۱۲۹۶خ-۸۶ سال قبل
  • ورود اولین سربازان دولتی به سردشت به فرماندهی سرهنگ پزشکیان و اولین سرباز گیری در شهر ۲ حادثه مهم با هم۸۱ سال قبل
  • سردشت در تصرف میراودلی های کردستان عراق۸۱ سال قبل
  • بهار سال ۱۲۶۸خورشیدی روسایی منطقه سردشت اعلام کردند که ما خود را رعییت سلطان عثمانی می دانیم زیر ا ما نیز سنی مذهب هستیم
  • اقدام به شوسه کردن راه ارتباطی بین سردشت - مهاباد۷۳ سال قبل
  • تعیین شهردار برای سردشت توسط پشدرها
  • اعطای مقام قضاوت به سردشت به علی قاضی

۲۳در گیری نیروهای دولتی با اکراد در جریان تشکیل حکو مت ۱۱ماهه کردستان به رهبری قاضی محمد

  • مهاجرت یهو دیان از سردشت ۵۴ سال قبل
  • ترور سرهنگ وفا و یارانش در منطقه سردشت
  • طرح تسطیح جاده مهاباد به سردشت
  • سفر اولین هیات دولتی ایران به سردشت
  • طرح ایجاد کار خانه برق
  • تاسیس بیمارستان سردشت (فرح) ۱۵ تختخوابی
  • تبدیل سردشت به شهرستان با جمعیت حدود ۵۰۰۰ نفر
  • به شهادت رساندن ملا احمد شلماشی(ملا اواره) توسط رژیم پهلوی
  • بمباران شیمیایی سردشت توسط صدام در سال ۶۶
  • کشف آثار باستانی در شهر ربط در مقیاس وسیع اما متاسفانه برای مردم نامجهول